بریده کتابهای لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن فاطمه قزلی 1403/4/26 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 11 هر چه فکر میکنم نمیتوانم یک تعریف کامل یا حتی ناقص از طبیعی بودن جور کنم 0 8 آوین شیخ ها 1402/10/17 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 15 در عکس همیشه این جمله ی عکاس مستتر است: دیدم، ببین! و چیزی شبیه به دیدیم یا دیدند معنی ندارد. 1 33 فاطیما بهزادی 1403/2/11 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 73 آنقدر به چیزی فکر کرده بودم که آن چیز در ذهنم به چیز دیگری تبدیل شده بود و آن چیز دیگر به چیز دیگری. این تبدیل تا زمانی که در حوزه واقعیت صورت میگرفت کم و بیش قابل درک بود ولی زمانی که مرز واقعیت را رد میکرد ،وارد حوزه ی خیال یا توهم شده بود، وارد جهان تداعی ها ، جهان حذف به قرینه، قرینه هایی از جنس های متفاوت، جهانی که هیچ محدودیتی برای آن نمیتوان قائل شد. جهانی که ورود به آن یعنی تنهایی. جایی که بخاطر وسعتش در واقع جایی نیست! 1 24 نسرین سادات موسوی 1402/5/1 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 1 گاهی از جزء به کل می روی و گاهی برعکس. گاهی در زیبایی زشتی را می بینی و گاهی برعکس. و این بازی دائمی برعکس دیدن متضاد دیدن، در بازی دیدن جهان، گاهی واقعا لذت بخش و گاهی واقعا زجرآور می شود. خط به خط از کتاب: لذتی که حرفش بود؛ پیمان هوشمندزاده. 0 15 سمانه حکمت 1403/11/22 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 49 عکس درست مثل آدمهای ساکت میماند؛ رفتار دارد حرکت دارد، فعال و یا منفعل است. خوب یا بد اما در نهایت برای خودش شخصیتی دست و پا میکند. شخصیتی که سکوت بخش جدانشدنی اوست. ویژگی ای که برای آدمها حتمن به آن اشاره میشود و برای عکسها هرگز. اما سکوت این چیزی که چیزی نیست،چیست؟ سکوت، چیزی که قابلیتی چندگانه دارد، منشأ توهم است، منشأ تفاهم است،گاهی آراممان میکند و گاهی مضطرب، گاه تهی ست و گاه پُر، پُر از تناقض. این سکوت، سکوتی با وجوه بینهایت با ما چه میکند؟ 0 11 نسرین سادات موسوی 1402/5/2 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 1 ما با خیال زنده ایم. به همین دل خوش کنک های ساده، به همین گریز های کوچک خوشبختی. واقعیت همان خط صاف تکراری همیشگی ست که فقط راه برگشت ندارد و با همین برگ برنده یک عمر مشغول مان می کند. اما خیال، پرواز است. ما با خیال جهان را وسیع می کنیم. جهان را قابل تحمل می کنیم. خط به خط از کتاب: لذتی که حرفش بود؛ پیمان هوشمندزاده. 0 16 فاطیما بهزادی 1403/2/11 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 50 سکوت، چیزی که قابلیتی چندگانه دارد، منشأ توهم است، منشأ تفاهم است، گاهی آراممان میکند و گاهی مضطرب، گاهی تهیدست و گاه پُر، پُر از تناقض! 0 5
بریده کتابهای لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن فاطمه قزلی 1403/4/26 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 11 هر چه فکر میکنم نمیتوانم یک تعریف کامل یا حتی ناقص از طبیعی بودن جور کنم 0 8 آوین شیخ ها 1402/10/17 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 15 در عکس همیشه این جمله ی عکاس مستتر است: دیدم، ببین! و چیزی شبیه به دیدیم یا دیدند معنی ندارد. 1 33 فاطیما بهزادی 1403/2/11 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 73 آنقدر به چیزی فکر کرده بودم که آن چیز در ذهنم به چیز دیگری تبدیل شده بود و آن چیز دیگر به چیز دیگری. این تبدیل تا زمانی که در حوزه واقعیت صورت میگرفت کم و بیش قابل درک بود ولی زمانی که مرز واقعیت را رد میکرد ،وارد حوزه ی خیال یا توهم شده بود، وارد جهان تداعی ها ، جهان حذف به قرینه، قرینه هایی از جنس های متفاوت، جهانی که هیچ محدودیتی برای آن نمیتوان قائل شد. جهانی که ورود به آن یعنی تنهایی. جایی که بخاطر وسعتش در واقع جایی نیست! 1 24 نسرین سادات موسوی 1402/5/1 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 1 گاهی از جزء به کل می روی و گاهی برعکس. گاهی در زیبایی زشتی را می بینی و گاهی برعکس. و این بازی دائمی برعکس دیدن متضاد دیدن، در بازی دیدن جهان، گاهی واقعا لذت بخش و گاهی واقعا زجرآور می شود. خط به خط از کتاب: لذتی که حرفش بود؛ پیمان هوشمندزاده. 0 15 سمانه حکمت 1403/11/22 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 49 عکس درست مثل آدمهای ساکت میماند؛ رفتار دارد حرکت دارد، فعال و یا منفعل است. خوب یا بد اما در نهایت برای خودش شخصیتی دست و پا میکند. شخصیتی که سکوت بخش جدانشدنی اوست. ویژگی ای که برای آدمها حتمن به آن اشاره میشود و برای عکسها هرگز. اما سکوت این چیزی که چیزی نیست،چیست؟ سکوت، چیزی که قابلیتی چندگانه دارد، منشأ توهم است، منشأ تفاهم است،گاهی آراممان میکند و گاهی مضطرب، گاه تهی ست و گاه پُر، پُر از تناقض. این سکوت، سکوتی با وجوه بینهایت با ما چه میکند؟ 0 11 نسرین سادات موسوی 1402/5/2 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 1 ما با خیال زنده ایم. به همین دل خوش کنک های ساده، به همین گریز های کوچک خوشبختی. واقعیت همان خط صاف تکراری همیشگی ست که فقط راه برگشت ندارد و با همین برگ برنده یک عمر مشغول مان می کند. اما خیال، پرواز است. ما با خیال جهان را وسیع می کنیم. جهان را قابل تحمل می کنیم. خط به خط از کتاب: لذتی که حرفش بود؛ پیمان هوشمندزاده. 0 16 فاطیما بهزادی 1403/2/11 لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن پیمان هوشمندزاده 3.4 25 صفحۀ 50 سکوت، چیزی که قابلیتی چندگانه دارد، منشأ توهم است، منشأ تفاهم است، گاهی آراممان میکند و گاهی مضطرب، گاهی تهیدست و گاه پُر، پُر از تناقض! 0 5