بریده کتابهای همنوایی شبانه ی ارکستر چوب هامریم علویان1402/06/06همنوایی شبانه ی ارکستر چوب هارضا قاسمی3.723صفحۀ 68سعی کن چیزی را دوست بداری. فرقی هم نمیکند چه چیز. خدا، زن، موسیقی، حتی مشروب یا تریاک. ولی یک چیزی را دوست بدار!033فاطمه شاهواری1402/06/28همنوایی شبانه ی ارکستر چوبهارضا قاسمی3.723صفحۀ 172 در وجود هر کس کودکی است که تا پایان عمر با او میزید. کافی است چین و چروکی را که زمان، برای گم کردن رد، در چهرهی اشخاص به جا مینهد کنار بزنیم تا آن کودکی خود را نشان بدهد. این یگانه راهی است برای آنکه مرعوب کسی، هر چند بزرگتر از خود، نشویم.»014سهیلا صادقی1402/04/16همنوایی شبانه ی ارکستر چوب هارضا قاسمی3.723صفحۀ 14منظرهی ویرانی آدمها غمانگیزترین منظرهی دنیاست. ببینی کسی مثل طاوس میرفته، حالا مرغِ نحیفی است، پرش ریخته، ببینی کسی خود را ملکهای میپنداشته و تو را بندهی زرخرید، حالا منتظرِ گوشهی چشمی است به او بکنی. ببینی...215شیما1402/04/07همنوایی شبانه ی ارکستر چوبهارضا قاسمی3.723صفحۀ 1اگر هماره بر خلاف مصلحت خویش عمل میکنم از آن روست که من خودم نیستم ؛ که این لگدها که دائم به بخت خویش میزنم لگدهاییست که دارم به سایهام میزنم ؛ سایهای که مرا بیرون کرده و سالهاست غاصبانه به جای من نشسته است.03مریم علویان1402/06/28همنوایی شبانه ی ارکستر چوب هارضا قاسمی3.723صفحۀ 150فراموشی دفاع طبیعی بدن است در برابر رنج. دردی که نوزاد، هنگام عبور از آن دریچهی تنگ متحمل میشود، چنان شدید است که کودک ترجیح میدهد رنج زادهشدن را برای همیشه از یاد ببرد.026
بریده کتابهای همنوایی شبانه ی ارکستر چوب هامریم علویان1402/06/06همنوایی شبانه ی ارکستر چوب هارضا قاسمی3.723صفحۀ 68سعی کن چیزی را دوست بداری. فرقی هم نمیکند چه چیز. خدا، زن، موسیقی، حتی مشروب یا تریاک. ولی یک چیزی را دوست بدار!033فاطمه شاهواری1402/06/28همنوایی شبانه ی ارکستر چوبهارضا قاسمی3.723صفحۀ 172 در وجود هر کس کودکی است که تا پایان عمر با او میزید. کافی است چین و چروکی را که زمان، برای گم کردن رد، در چهرهی اشخاص به جا مینهد کنار بزنیم تا آن کودکی خود را نشان بدهد. این یگانه راهی است برای آنکه مرعوب کسی، هر چند بزرگتر از خود، نشویم.»014سهیلا صادقی1402/04/16همنوایی شبانه ی ارکستر چوب هارضا قاسمی3.723صفحۀ 14منظرهی ویرانی آدمها غمانگیزترین منظرهی دنیاست. ببینی کسی مثل طاوس میرفته، حالا مرغِ نحیفی است، پرش ریخته، ببینی کسی خود را ملکهای میپنداشته و تو را بندهی زرخرید، حالا منتظرِ گوشهی چشمی است به او بکنی. ببینی...215شیما1402/04/07همنوایی شبانه ی ارکستر چوبهارضا قاسمی3.723صفحۀ 1اگر هماره بر خلاف مصلحت خویش عمل میکنم از آن روست که من خودم نیستم ؛ که این لگدها که دائم به بخت خویش میزنم لگدهاییست که دارم به سایهام میزنم ؛ سایهای که مرا بیرون کرده و سالهاست غاصبانه به جای من نشسته است.03مریم علویان1402/06/28همنوایی شبانه ی ارکستر چوب هارضا قاسمی3.723صفحۀ 150فراموشی دفاع طبیعی بدن است در برابر رنج. دردی که نوزاد، هنگام عبور از آن دریچهی تنگ متحمل میشود، چنان شدید است که کودک ترجیح میدهد رنج زادهشدن را برای همیشه از یاد ببرد.026