بریده‌ای از کتاب همنوایی شبانه ارکستر چوبها اثر رضا قاسمی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 35

این یادداشت مربوط به کتابی بود که مدت‌ها پیش نوشته بودم و هیچوقت هم منتشر نشده بود. به هر ناشری داده بودم رک و پوست‌کنده گفته بود که این مهملات ادبیات نیست و من فقط وقتم را تلف کرده ام. من هم از همان‌جا که فکر می‌کنم همیشه حق با دیگری است. وقتم را تلف نکردم و به نقاشی روی آوردم. یعنی برای امرار معاش اول نقاش ساختمان شدم و بعد از آنجا که همیشه مقداری رنگ توی دست و بالم بود برای سرگرمی شروع کردم به کشیدن پرتره‌ی همه‌ی آنهایی که نمی‌فهمیدم‌شان. اول از همه از چند ناشر شروع کردم.

این یادداشت مربوط به کتابی بود که مدت‌ها پیش نوشته بودم و هیچوقت هم منتشر نشده بود. به هر ناشری داده بودم رک و پوست‌کنده گفته بود که این مهملات ادبیات نیست و من فقط وقتم را تلف کرده ام. من هم از همان‌جا که فکر می‌کنم همیشه حق با دیگری است. وقتم را تلف نکردم و به نقاشی روی آوردم. یعنی برای امرار معاش اول نقاش ساختمان شدم و بعد از آنجا که همیشه مقداری رنگ توی دست و بالم بود برای سرگرمی شروع کردم به کشیدن پرتره‌ی همه‌ی آنهایی که نمی‌فهمیدم‌شان. اول از همه از چند ناشر شروع کردم.

16

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.