بریده کتابهای شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا ایمان 1402/5/17 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 95 پرسش سوم: روایت شده است که حسین (ع) در آن شب با آبی که ابوالفضل و یارانش آورده بودند غسل کردند. بنابراین آب به مقدار کافی در اختیار امام و یاران او بوده و تشنگی و عطشی در کار نبوده یا در مورد آن غلو بسیاری صورت گرفته است، زیرا اگر آب نبود آنان چگونه غسل کردند؟ اجازه دهید برای پاسخ به این پرسش، ابتدا متن واقعه را از زبان طبری بازخوانی کنیم. طبری میگوید: «وقتی تشنگی شدید به حسین و یارانش روی آورد، برادرش عباس را صدا زد و به او گفت که بیست مشک بردارید و با سی سواره و بیست پیاده به شریعه بروید و آب بیاورید آنها شبانه به نزدیکی آب رفتند و نافع بن هلال ،جملی پرچم را در دست داشت عمرو بن حجاج زبیدی - فرمانده محافظان فرات - فریاد زد که کیستید؟ عباس نزدیک تر رفت. عمرو بن حجاج پرسید، برای چه به اینجا آمده اید؟ عباس گفت آمده ایم از این آب بنوشیم آبی که شما انرا از پسر پیامبر دریغ کرده اید! گفت بنوشید گوارایتان باد. عمرو عباس گفت به خدا قسم قطره ای نمینوشم تا وقتی حسین و یارانش تشنه اند! آنان راه را بر عباس بستند و گفتند: هرگز اجازه نمی دهیم آب بردارید. ما اینجا هستیم که نگذاریم شما آب بردارید یاران عباس نزدیک تر شدند. عباس به پیادگان گفت: مشکهای خودتان را پر کنید! پیادگان هجوم آوردند و مشکها را پر کردند. عمرو بن حجاج حمله کرد تا نگذارد آب ببرند. عباس و هلال به آنان حمله بردند و آنان را دور کردند ... و آب را به خیمه ها رساندند. بنابراین : ۱- تعداد کسانی که رفته بودند تا برای خیمه ها آب بیاورند پنجاه نفر بودند که سی نفر از آنان برای مقابله با محافظان فرات رفته بودند تا پیادگان بتوانند با استفاده از پشتیبانی آنان، آب بردارند. ۲- تعداد مشکها بیست عدد بود. اگر فرض کنیم که هر مشک میتوانسته پانزده تا بیست لیتر آب را در درون خود جای دهد، مقدار آبی که به خیمه ها رسیده چیزی در حدود سیصد تا چهارصد لیتر آب بوده است و اگر این مقدار آب را بر تعداد افراد حاضر در خیمه های ابا عبدالله اعم از باران و خانواده ایشان تقسیم کنیم و جمع آنان را حدود صد نفر بدانیم به هر نفر سه تا چهار لیتر آب میرسد که باید با آن عطش خود را فروبنشاند و برای فردا نیز آبی ذخیره کند. افزون بر این، اسب ها و شترانی نیز در خیمه گاه قرار داشتند که آنان نیز سه روز با محدودیت شدید آبی مواجه بودند. حتی اگر فرض کنیم اسب های یاران حضرت ابوالفضل در هنگام اب برداشتن از فرات آب خورده باشند _ که چنین نبود، زیرا سواران در مدتی که پیادگان آب بر می داشتند با نیروهای عمرو بن حجاج درگیر بودند باز شتران تشنه که هر کدام حدود بیست لیترآب می نوشند نیز باید از همین آب می نوشیدند و می دانیم که برای غسل، حداقل سه لیتر آب لازم است و این مقتضای فرمایش حضرت رسول است که فرمود: «الغسل بصاع» یعنی با یک صاع (حدود سه کیلو گرم با تقریباً سه لیتر آب) غسل کنید بنابراین، اگر حسین الله و یارانش غسل کرده باشند بیش از دویست لیتر آب برای غسل مصرف کرده اند و به این ترتیب آبی که باقی میماند چیزی حدود صد تا دویست لیتر آب است که باید بیش از سی اسب، چند شتر و یکصد نفر افراد حاضر در خیمه گاه حسینی از آن بنوشند! نکته دیگر اینکه غسل حتی اگر واجب ،نیز باشد، در شرایطی که بیم جان می رود، جایز نیست و به طور یقین امام حسین صرف نظر از علم الهی نیز یا می دانست که فردا امکان دسترسی به آب وجود نخواهد داشت و هر انسانی با در نظر گرفتن کودکانی که جانشان به شدت در معرض خطر است به خود اجازه ده نمی دهد که آب را برای امری مستحبی یا در درجه دوم اهمیت استفاده کند و جان کودکان و ضعیفانی را که همراه او هستند به خطر بیندازد. 0 2 ایمان 1402/5/1 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 9 0 2 ایمان 1402/5/3 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 56 آیا حسین می دانست که اگر به سمت کوفه ،برود شهید خواهد شد یا نه ؟ اگر می دانست که کشته خواهد شد، تکلیف این آیه که «وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَهْلُكَةِ»؛ «با دست خود خودتان را در مهلکه نیندازید (بقره: ۱۹۵)»، چه می شود؟ و اگر نمی دانست، پس موضوع علم امام چه میشود و شیعیان چگونه این موضوع را توجیه میکنند؟ در مورد شبهۀ نخست توجه به چند نکته ضروری است : ۱- شهادت، تهلکه نیست اگر این سخن درست باشد. تمامی شهیدان راه حق با رفتن به میدان جنگ خود را به مهلکه انداخته و خلاف دستور خدا عمل کرده اند! ۲- اطلاع از اینکه پایان راه کشته شدن است تکلیف را از دوش کسانی که به انجام وظیفه میاندیشند برنمی دارد مثلا گاهی در جنگ لازم است که سربازان تا پای جان بایستند و از دین و وطن خود دفاع کنند آیا چنین سربازانی شایسته برترین احترام ها نیستند؟ ما هنوز به آریوبرزن که در مقابل اسکندر مقدونی ایستاد و مردانه جنگید و جان خود را فدای ایران کرد احترام میگذاریم و نامش را به نکویی یاد می کنیم ما برای آرش کمانگیر جلال الدین خوارزمشاه برای سربداران، برای سربازانی که گمنام و نام آور برای سرزمین خود جنگیده و جان داده اند، از اعماق وجود، ادای احترام میکنیم ما برای جوانان برومندی که در هشت سال جنگ تحمیلی در مقابل دشمن سینه سپر کردند و ایستادند و با تن خود معبری ساختند تا رزمندگان از روی میدانهای مین عبور کنند و ایران و ایرانی سربلند بماند با تمام وجود و از اعماق جان احترام میگذاریم و نه تنها برای سربازان ایران بلکه در هر کجای این گسترۀ خاک که سربازی برای دفاع از شرف و ناموس خود مبارزه کرده و کشته شده است ادای احترام میکنیم اینان همه می دانستند که در میدان مبارزه باید تن به کشتن دهند اما غیرت و همت آنان اجازه نداد که با بهانه هایی از قبیل آنچه در شبهه بالا مطرح شد، از میدان مبارزه بگریزند. ۳- جان انسان بسیار شریف و گران قدر است. جان، بهترین و برترین هدیه ای است که خدا به انسان هدیه کرده است و در مقایسه با آن سایر نعمت ها ارزش بسیار کمتری دارند و بلکه تمامی نعمتهای دنیا در صورتی مفیدند که جان در تنانسان باشد. اما در این عالم هستی چیزهایی هست که از جان ارزشمندتر واران گرانبهاتر است و جان داشتن و زنده بودن با آن معنا می یابد و بدون آن زندگی مفهوم حقیقی خود را از دست میدهد که دین و شرف و آزادی از این جمله اند. ۴- زندگی نفس کشیدن و مصرف کالری نیست و این مفهوم این گونه نیست که هرکس کالری بیشتری مصرف و اکسیژن بیشتری را به کربن تبدیل کرد، او زنده است! ای بسا کسانی که کالری مصرف میکنند، مرده اند و ای بسا کسانی که قرن هاست نفس نمیکشند اما زنده اند و نسیم عطر نفس هایشان در تمامی عالم هستی جریان دارد پیامبران الهی امامان معصوم دانشمندان ادیبان شاعران پزشکان فیلسوفان خیراندیشان و ... زنده اند؛ زنده تر از بسیاری از کسانی که اکسیژن مصرف میکنند و تاریخ گواه است که حسین زنده است زنده ای که میلیونها عاشق فداکار و پاکباخته دارد و هنوز پس از قرنها جمعیتی بیکران برای زیارتش کیلومترها راه پیمایی می کنند و برای دیدنش رنج ها به جان خریده اند و می خرند ما کدام انسان زنده ای را سراغ داریم که مردم برای دیدن او چنین راه پیمایی عظیم و باشکوهی را انجام دهند؟ ۵- پیامبر دینی آورد که مایه حیات و زندگی مردم بود؛ به مردم روح زندگی می بخشید و آنان را زنده میکرد او چشمه آب حیات را به مردم نشان داده بود و مردم تشنه، با ولع بسیار از آن می نوشیدند اما روزگار دگرگون شد. عده ای آمدند و خواستند راه چشمه را به روی مردم ببندند حسین فرزند پیامبر بود، باید کاری می کرد و راه چشمه را می گشود هر چند بهای آن، به از دست دادن جان خود و جوانان برومندش تمام میشد. در مورد شبهه دوم هر چند از آنچه گفته شد پاسخ این شبهه نیز دریافت می شود، اما اجازه دهید برای روشن تر شدن موضوع این نکته را نیز بگوییم که این جهان مانند صحنه نمایش با تئاتری است که هر کدام از ما باید در آن نقشی را ایفا کنیم و خدا که خالق این داستان سرشار از سوگ و سور است، برای هر کدام از ما نقشی را در نظر گرفته است. او ما را به صحنه این نمایش آورده است تا در چارچوب نمایشنامه او نقشی ایفا کنیم جهان را زیباتر و نمایش را دلپذیر تر نماییم کسانی که در این نمایش نقش اول را بازی میکنند میدانند که چگونه باید بازی کنند و کارگردان چه رسالت و سرنوشتی برای آنان در نظر گرفته است. گاهی کارگردان می خواهد که قهرمان داستان بردشمنان خود پیروز شود و گاهی می خواهد که خود قهرمان کشته شود. بدیهی است قهرمان داستان بر اساس آنچه کارگردان خواسته، عمل می کنند و وقتی که میداند باید در صحنه کشته شود، به کارگردان اعتراض نمی کند، بلکه با رضایت کامل نقش خود را ایفا می نماید. آیا کسی تاکنون به قهرمانی که می داند که در پایان نمایش کشته خواهد شد. اعتراض کرده است؟ پیامبر اکرم و فرزندان معصوم او با اذن خدا، فیلمنامه خدا را دیده و خوانده اند. رنگ چشمان آنان رنگی دیگر محدوده دید آنان محدوده ای دیگر و چشم انداز آنان چشم اندازی دیگر است! ما اگر مو را دیده ایم، آنان پیچش مورا دیده و اشارتهای ابرو را دریافته اند. آنان به اذن خدا به خرانه غیب دسترسی دارند و اسرار مگو را دریافته اند و میدانند و هر گامی که بر می دارند، چشم به نگاه دلبری دارند که این جهان هستی یک کرشمه اوست؟ و چرخش چشم بار است که جهت آنان و مسیر آنان را تعیین میکند. 0 1 ایمان 1402/5/17 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 97 اگر در خیمه های حسینی آب نبود، تکلیف این روایت چه می شود که در گرماگرم ،جنگ حسین شاه تشنه شد، آب خواست قدحی آب برایش آوردند یکی تیری انداخت تیر بردهان حسین خورد و ..... در پاسخ باید :گفت ساختگی بودن این داستان بسیار روشن و واضح است به چند دلیل: می گوید: حسین تشنه شد! حسین تشنه نشد، تشنه بود! حسین شاه در طول روز عاشورا تشنه بود و دلیل آن هم روشن است: آبی در خیمه ها نبود. جنگ، شدید و همه نگاه ها به حسین شاه بود و حسـ بیش از همه می بایست تلاش کند و افزون بر جنگیدن و دفاع از یاران باید بالای سر هر کدام از یاران شهیدش حضور یابد. گاهی بدنی پاک را از میدان به خیمه ها بیاورد و گاهی برای دفاع از کسی به میدان برود و بجنگد و میگوید آب خواست! حسین از چه کسی آب خواست؟ از دشمن خودش یا از زنانی که در خیمه بودند؟ دشمنانش که معلوم است به او آب نمیدادند. زنان هم که به دلایل بسیار حتی اگر آبی هم در خیمه داشتند نمی توانستند برای ین آب بیاورند و حسین اجازه نمیداد که آنان به میدان بیایند و برایش آب حسین بیاورند. بنابراین، در شرایطی که علی اکبر از پدر جرعه ای آب میخواهد و پدر در مقابل فرزندش شرمنده میشود زیرا آبی برای نوشیدن و نوشاندن ندارد چگونه در واپسین لحظات عاشورا آب میخواهد و در گرماگرم جنگ و در وسط میدانی که از هر سوی تیر و سنگ میبارد کسانی هستند و برای او قدحی پر از آب می آورند!؟ بدون تردید، ساختگی بودن یا تحریف این قصه آشکار و نمایان است. آنچه در تاریخ طبری آمده این است که «حسین بسیار تشنه شده بود. او خود را به آب رساند، ولی حصین بن تمیم تیری به سمت او انداخت تیر بردهان حسین خورد و حسین با دستانش خونها را از دهان خود میگرفت و به آسمان پرتاب می کرد؛ «عطش الحسين حتى اشتد عليه العطش فدنا ليشرب من الماء فرماه حصين بن تميم بسهم فوقع فى فمه، فجعل يتلقى الدم من فمه ويرمى به إلى السماء» همان طور كه ملاحظه میکنید این ماجرا ربطی به وجود آب در خیمه ها ندارد بلکه ماجرا از این قرار است که حسین توانست با حمله به دشمن خود را به فرات برساند اما تا دست های خود را در آب فرات فرو برد و میخواست آب بنوشد، دشمنانش که او را تعقیب کرده بودند، شروع به تیراندازی کردند و تیری بردهان آن حضرت خورد و بدین ترتیب حسین (ع) نتوانست آب بنوشد. 0 2 ایمان 1402/5/6 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 90 درس مهم نیز برای مدیران جوامع بشری دارد و آن این است که گماردن آدمهای حقیر بر مسندهای خطیر، باعث می شود که حسین به قربانگاه برود و انسانیت در مسلخ غرور و نادانی سر بریده شود. اگر به جای این زیاد که عقده حقارت آزارش میداد کسی دیگر بر مسند حکومت کوفه بود ماجرای کربلا اتفاق ی افتاد و اگر ابن زیاد مشاور حقیری مانند شمر نمی داشت کار به این تراژدی بزرگ نمی انجامید و این درس بسیار بزرگی است! چه بسیارند حوادث هولناکی که در اثر چنین انتصابهای نابه جایی اتفاق افتاده اند و چه بسیار مشاورانی که خون هزاران انسان بیگناه را برگردن دارند و چه بسیار و سنگین است هزینه هایی که چنین انتصاب هایی بر جوامع بشری تحمیل کرده اند. 0 3 ایمان 1402/5/17 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 91 پرسش اول، رودخانه فرات در طول سرزمین عراق جاری است. اگر قسمتی از آن را از دسترسی د محاصره کرده یا بسته بودند، چرا حسین و یارانش از جایی دیگر آب برنداشتند؟ این این تعداد ته در پاسخ به این سؤال، لازم است توجه کنیم که نیروهای این زیاد حسین و یارانش را به طور کامل محاصره کرده بودند یعنی نیروهای اندک حسین اله در محاصره ۳۶۰ درجه ای قرار داشتند و امکان بیرون رفتن از دایره محاصره ممکن نبود -۲- ورود به رودخانه ها از همه جا میسر نیست و تنها از جایی می توان به آب رودخانه دست یافت که شیب ملایمی دارد و از این رو در زبان عربی به جایی که می توان به کنار رودخانه رفت و از آن آب برداشت «شریعه» میگویند. درباره شریعه، این توضیح لازم است که رودخانه ها همان طور که می دانیم مسیر خود را فرسایش میدهند و در نتیجه رودها در عمق مسیری که کنده اند، جریان و هایی می یابند و دسترسی به آب رودخانه از همه جا میسر نیست و گاهی در اطراف مسیر رودخانه پرتگاه های هولناکی پدید میآید که به هیچ وجه امکان نزدیک شدن به آب وجود ندارد. فیروزآبادی میگوید: «أَصْلُ الشَّريعة في كلام العَرَبِ : مَورِدُ الشَّارِبَةِ العاب التي يُشرَعُها النَّاسُ فيشربون منها ويَسْتَقونَ ورُبَّما شَرَّعوها دوابهم فَشَرَعَت تشرب ن قليل منها والعرب لا تُسميها شريعة حتى يكون الماءُ عِداً لا انقطاع لـه.» (تاج العروس، دیل واژه شریع) در کربلا نیز ماجرا به همین ترتیب بود. تنها از یک نقطه امکان دسترسی به آب رودخانه وجود داشت و در همان نقطه که «شریعه «فرات» نامیده می شد پانصد نفر نیروی سواره مستقر شده بودند تا نگذارند حسین شده و یارانش به آب دسترسی داشته باشند و از آنجا که شریعه معمولاً مساحت بزرگی نداشته است این تعداد نیرو عملاً امکان دستیابی به آب را غیر ممکن می ساختند حالب است که پیش از این نیز در جنگ صفین، سپاهیان معاویه، شریعه قرات را تصرف کردند و آب را به روی سپاه مولا علی اله بستند. امام فرمود: «قد اسْتَطْعَمُوكُمُ الْقِتَالَ فَاءَ قِرُوا عَلَى مَذَلَّةٍ وَتَأْخِيرٍ حَلَّةٍ أَوْ رَدُّوا السُّيُوفَ مِنَ الدِّمَاءِ تَرْوَوا مِنَ المَناءِ فَالمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَالحَيَاةُ في مؤتِكُمْ قَاهِرِینَ؛ آنها میخواهند مزه جنگ با شما را بچشند و شما دو راه بیشتر ندارید : یا تن به ذلت و عقب افتادگی بدهید یا شمشیرها را از خون آنان سیراب کنید تا خودتان سیراب شوید زیرا زندگی شما، مرگ است، اگر زیرستم باشید و مرگ شما، زندگی است، اگر آزاد و پیروز باشید.(نهج البلاغه،خطبه ۵۱) جالب ترانکه پس از اینکه علی شریعه را تصرف کرد برخی ت، اگر آزاد و از یاران ایشان گفتند ما نیز آب را به روی آنان ببندیم همان طور که آنها بستند. فرمود: نه ما چنین کاری نمیکنیم. 0 2 ایمان 1402/5/6 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 89 نقش قدرت طلبی و افزون خواهی در ماجرای شهادت حسین از همه صحنه های تراژدیک بشری گویاتر و رساتر است. بازیگران این نمایش خونین چنان درگیر قدرتند که از هیچ جنایتی روی برنمی تابند و برای دست یابی به قدرت، حاضرند تمام دین و وجدان و انسانیت و حیثیت خود را به تاراج دهند و تا ابد خود را به لعنت مردمان آزاده گرفتار کنند. 0 3 ایمان 1402/5/17 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 93 با توجه به اینکه کربلا سرزمین پر آبی است چرا حسین (ع) و یارانش حسين چاهی حفر نکردند تا به آب دست یابند؟ در پاسخ به این پرسش نیز باید گفت: بر اساس روایت ابن اعثم، امام با همان ابزاری که در اختیار داشت اقدام به کندن چاه کرده بود و دلیل این سخن آن است. که ابن زیاد نامه ای برای عمر سعد نوشت و گفت به من اطلاع داده اند که حسب به آب دسترسی دارد و آنها چاه هایی کنده اند به محض اینکه نامه من به دستت رسید، به شدت مراقبت کن که آنها چاه نکنند و بر آنان سخت بگیر و نگذار به آب فرات دسترسی داشته باشند و قطره ای از آن بنوشند. بنابراین، حسین (ع) اقدام به حفر چاه کرده بود. در این صورت دو احتمال می تواند مطرح باشد: حسین و یارانش با کندن چاه به آب دسترسی یافتند، اما بعد از نامه ابن زیاد آن دسترسی نیز سلب و چاه توسط نیروهای ابن زیاد با خاک پر شد. دوم اینکه با توجه به فرصت بسیار محدود و امکانات اندک چاه به آب نرسید و مزدوران این زیاد که در لشکر عمر سعد ،بودند موضوع را بزرگ کردند و پس از رسیدن نامه ابن زیاد نیز دیگر امکان حفر چاه وجود نداشت، زیرا نیروهای عمرین سعد به شدت مراقبت میکردند که چنین کاری صورت نگیرد. ابن اعثم میگوید پس از آنکه نامه این زیاد رسید ابن سعد عرضه را بر حسین که تنگ کرد. عمرو بن حجاج زبیدی را با لشکری انبوه مأمور حفاظت از شریعه فرات ساخت و حسین و یارانش تشنه ماندند. وقتی تشنگی به نهایت خود رسید و آن بود که برخی در اثر تشنگی از بین بروند، حسین (ع) به عباس فرمود که به همراه سی سوار و بیست پیاده به سمت فرات بروند و آب بیاورند. آنان در دل شب رفتند و پس از درگیری شدیدی که بین آنان و نیروهای عمرو بن حجاج روی داد. توانستند مشک های خود را پر آب کنند و بازگردند.» 0 2 ایمان 1402/5/1 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 45 0 2 ایمان 1402/5/17 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 99 پرسش پنجم، درست است که در کربلا آب نبود، اما همراه حسین شترانی بودند و آنان می توانستند از شیر شتران استفاده کنند و تشنه نمانند. این شبهه نیز اشتباه است. زیرا : ۱- تعداد شترانی که در خیمه گاه بودند، بسیار اندک بود. ۲- بیش از صد نفر در خیمه گاه حسین حضور داشتند و طبیعی است که برای سیراب کردن این تعداد ،افراد به چند صد لیتر شیر نیاز است ۳- بر فرض وجود شتر به تعدادی که بتوان به همه شیر داد، باید به این نکته نیز توجه کرد که شتران نیز در طول این مدت تشنه بودند و طبیعی است که تشنگی برمیزان شیردهی آنان به شدت تأثیر داشت. ۴- شترانی که در خیمه گاه بودند شتر ماده نبودند، بلکه شترهای نر بودند! به این گزارش توجه فرمایید: بن طعان محاربی برایم تعریف کرد که ابو مخنف به نقل از هشام میگوید علی من با حر بن یزید ریاحی بودم و روزی که با حسین برخورد کردیم جزء آخرین افرادی بودم که به حسین به رسیدم وقتی حسین من و اسبم را دید که خیلی تشنه ایم به من و اسیم آب داد، اما چون مشک روی شتر بود، من نمی توانستم آب بخورم؟ حسین به من گفت: (أنخ الراوية) راويه را بخوابان من فکر کردم مقصود حسین از راویه مشک است متحیر مانده بودم. حسین نگاهی از سر مهر به من کرد و گفت: برادرزاده! انخ الجمل ! شتر را بخوابان! من شتر را خواباندم میخواستم آب بخورم، اما روی زمین می ریخت. فرمود: أخنث السقا! من باز نفهمیدم و نمیدانستم چکار باید بکنم حسین خودش برخاست و دهانه مشک را با دستهای خودش گرفت و خروجی آب را تنگ کرد تا من و اسم آب خوردیم. این ماجرا افزون بر آنکه تفاوت لهجه حجاز و عراق را نشان می دهد. بر یک نکته نیز به روشنی دلالت دارد که شترهایی که در کاروان حسینی بودند «ناقه» نبودند، بلکه «جمل» بودند و در زبان عربی به شتر ماده ناقه و به شتر نر جمل میگویند و شترنر، طبیعی است که شیر ندارد جالب است بدانیم که در روز عاشورا نیز امام حسین شده برای سخنرانی از اسب خود پیاده شد و سوار بر شتر به میدان رفت تا صدای خود را بهتر به گوش مردمان برساند. در این روایت نیز آمده است که: «فلما دنا منه القوم عاد براحلته فركبها.» وقتی سپاهیان عمر بن سعد به او نزدیک شدند، امام سوار شتر شد و به آنان نزدیک شد و ... در اینجا کلمۀ «راحلته» ذکر شده که در ابتدا به نظر می رسد باید شتر ماده ،باشد اما با دقت در مفهوم میتوان دریافت که عرب به شتر نر راحله میگوید و تای آخر آن برای مبالغه است نه تأنیث در تاج العروس می گوید: «تقولُ العَرَبُ للجمل، إذا كان نَجيباً؛ راحِلَةٌ ، وجَمَعُهُ رَوَاحِلُ ، ودُخُولُ الهاءِ فِي الرَّاحِلَةِ للمُبالَغَةِ في الصفة. در زبان عربی به شتر نر اگر نجیب باشد راحله میگویند و جمع آن رواحل است و «ها» یا تا برای مبالغه در خوبی شتر است. 0 3
بریده کتابهای شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا ایمان 1402/5/17 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 95 پرسش سوم: روایت شده است که حسین (ع) در آن شب با آبی که ابوالفضل و یارانش آورده بودند غسل کردند. بنابراین آب به مقدار کافی در اختیار امام و یاران او بوده و تشنگی و عطشی در کار نبوده یا در مورد آن غلو بسیاری صورت گرفته است، زیرا اگر آب نبود آنان چگونه غسل کردند؟ اجازه دهید برای پاسخ به این پرسش، ابتدا متن واقعه را از زبان طبری بازخوانی کنیم. طبری میگوید: «وقتی تشنگی شدید به حسین و یارانش روی آورد، برادرش عباس را صدا زد و به او گفت که بیست مشک بردارید و با سی سواره و بیست پیاده به شریعه بروید و آب بیاورید آنها شبانه به نزدیکی آب رفتند و نافع بن هلال ،جملی پرچم را در دست داشت عمرو بن حجاج زبیدی - فرمانده محافظان فرات - فریاد زد که کیستید؟ عباس نزدیک تر رفت. عمرو بن حجاج پرسید، برای چه به اینجا آمده اید؟ عباس گفت آمده ایم از این آب بنوشیم آبی که شما انرا از پسر پیامبر دریغ کرده اید! گفت بنوشید گوارایتان باد. عمرو عباس گفت به خدا قسم قطره ای نمینوشم تا وقتی حسین و یارانش تشنه اند! آنان راه را بر عباس بستند و گفتند: هرگز اجازه نمی دهیم آب بردارید. ما اینجا هستیم که نگذاریم شما آب بردارید یاران عباس نزدیک تر شدند. عباس به پیادگان گفت: مشکهای خودتان را پر کنید! پیادگان هجوم آوردند و مشکها را پر کردند. عمرو بن حجاج حمله کرد تا نگذارد آب ببرند. عباس و هلال به آنان حمله بردند و آنان را دور کردند ... و آب را به خیمه ها رساندند. بنابراین : ۱- تعداد کسانی که رفته بودند تا برای خیمه ها آب بیاورند پنجاه نفر بودند که سی نفر از آنان برای مقابله با محافظان فرات رفته بودند تا پیادگان بتوانند با استفاده از پشتیبانی آنان، آب بردارند. ۲- تعداد مشکها بیست عدد بود. اگر فرض کنیم که هر مشک میتوانسته پانزده تا بیست لیتر آب را در درون خود جای دهد، مقدار آبی که به خیمه ها رسیده چیزی در حدود سیصد تا چهارصد لیتر آب بوده است و اگر این مقدار آب را بر تعداد افراد حاضر در خیمه های ابا عبدالله اعم از باران و خانواده ایشان تقسیم کنیم و جمع آنان را حدود صد نفر بدانیم به هر نفر سه تا چهار لیتر آب میرسد که باید با آن عطش خود را فروبنشاند و برای فردا نیز آبی ذخیره کند. افزون بر این، اسب ها و شترانی نیز در خیمه گاه قرار داشتند که آنان نیز سه روز با محدودیت شدید آبی مواجه بودند. حتی اگر فرض کنیم اسب های یاران حضرت ابوالفضل در هنگام اب برداشتن از فرات آب خورده باشند _ که چنین نبود، زیرا سواران در مدتی که پیادگان آب بر می داشتند با نیروهای عمرو بن حجاج درگیر بودند باز شتران تشنه که هر کدام حدود بیست لیترآب می نوشند نیز باید از همین آب می نوشیدند و می دانیم که برای غسل، حداقل سه لیتر آب لازم است و این مقتضای فرمایش حضرت رسول است که فرمود: «الغسل بصاع» یعنی با یک صاع (حدود سه کیلو گرم با تقریباً سه لیتر آب) غسل کنید بنابراین، اگر حسین الله و یارانش غسل کرده باشند بیش از دویست لیتر آب برای غسل مصرف کرده اند و به این ترتیب آبی که باقی میماند چیزی حدود صد تا دویست لیتر آب است که باید بیش از سی اسب، چند شتر و یکصد نفر افراد حاضر در خیمه گاه حسینی از آن بنوشند! نکته دیگر اینکه غسل حتی اگر واجب ،نیز باشد، در شرایطی که بیم جان می رود، جایز نیست و به طور یقین امام حسین صرف نظر از علم الهی نیز یا می دانست که فردا امکان دسترسی به آب وجود نخواهد داشت و هر انسانی با در نظر گرفتن کودکانی که جانشان به شدت در معرض خطر است به خود اجازه ده نمی دهد که آب را برای امری مستحبی یا در درجه دوم اهمیت استفاده کند و جان کودکان و ضعیفانی را که همراه او هستند به خطر بیندازد. 0 2 ایمان 1402/5/1 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 9 0 2 ایمان 1402/5/3 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 56 آیا حسین می دانست که اگر به سمت کوفه ،برود شهید خواهد شد یا نه ؟ اگر می دانست که کشته خواهد شد، تکلیف این آیه که «وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَهْلُكَةِ»؛ «با دست خود خودتان را در مهلکه نیندازید (بقره: ۱۹۵)»، چه می شود؟ و اگر نمی دانست، پس موضوع علم امام چه میشود و شیعیان چگونه این موضوع را توجیه میکنند؟ در مورد شبهۀ نخست توجه به چند نکته ضروری است : ۱- شهادت، تهلکه نیست اگر این سخن درست باشد. تمامی شهیدان راه حق با رفتن به میدان جنگ خود را به مهلکه انداخته و خلاف دستور خدا عمل کرده اند! ۲- اطلاع از اینکه پایان راه کشته شدن است تکلیف را از دوش کسانی که به انجام وظیفه میاندیشند برنمی دارد مثلا گاهی در جنگ لازم است که سربازان تا پای جان بایستند و از دین و وطن خود دفاع کنند آیا چنین سربازانی شایسته برترین احترام ها نیستند؟ ما هنوز به آریوبرزن که در مقابل اسکندر مقدونی ایستاد و مردانه جنگید و جان خود را فدای ایران کرد احترام میگذاریم و نامش را به نکویی یاد می کنیم ما برای آرش کمانگیر جلال الدین خوارزمشاه برای سربداران، برای سربازانی که گمنام و نام آور برای سرزمین خود جنگیده و جان داده اند، از اعماق وجود، ادای احترام میکنیم ما برای جوانان برومندی که در هشت سال جنگ تحمیلی در مقابل دشمن سینه سپر کردند و ایستادند و با تن خود معبری ساختند تا رزمندگان از روی میدانهای مین عبور کنند و ایران و ایرانی سربلند بماند با تمام وجود و از اعماق جان احترام میگذاریم و نه تنها برای سربازان ایران بلکه در هر کجای این گسترۀ خاک که سربازی برای دفاع از شرف و ناموس خود مبارزه کرده و کشته شده است ادای احترام میکنیم اینان همه می دانستند که در میدان مبارزه باید تن به کشتن دهند اما غیرت و همت آنان اجازه نداد که با بهانه هایی از قبیل آنچه در شبهه بالا مطرح شد، از میدان مبارزه بگریزند. ۳- جان انسان بسیار شریف و گران قدر است. جان، بهترین و برترین هدیه ای است که خدا به انسان هدیه کرده است و در مقایسه با آن سایر نعمت ها ارزش بسیار کمتری دارند و بلکه تمامی نعمتهای دنیا در صورتی مفیدند که جان در تنانسان باشد. اما در این عالم هستی چیزهایی هست که از جان ارزشمندتر واران گرانبهاتر است و جان داشتن و زنده بودن با آن معنا می یابد و بدون آن زندگی مفهوم حقیقی خود را از دست میدهد که دین و شرف و آزادی از این جمله اند. ۴- زندگی نفس کشیدن و مصرف کالری نیست و این مفهوم این گونه نیست که هرکس کالری بیشتری مصرف و اکسیژن بیشتری را به کربن تبدیل کرد، او زنده است! ای بسا کسانی که کالری مصرف میکنند، مرده اند و ای بسا کسانی که قرن هاست نفس نمیکشند اما زنده اند و نسیم عطر نفس هایشان در تمامی عالم هستی جریان دارد پیامبران الهی امامان معصوم دانشمندان ادیبان شاعران پزشکان فیلسوفان خیراندیشان و ... زنده اند؛ زنده تر از بسیاری از کسانی که اکسیژن مصرف میکنند و تاریخ گواه است که حسین زنده است زنده ای که میلیونها عاشق فداکار و پاکباخته دارد و هنوز پس از قرنها جمعیتی بیکران برای زیارتش کیلومترها راه پیمایی می کنند و برای دیدنش رنج ها به جان خریده اند و می خرند ما کدام انسان زنده ای را سراغ داریم که مردم برای دیدن او چنین راه پیمایی عظیم و باشکوهی را انجام دهند؟ ۵- پیامبر دینی آورد که مایه حیات و زندگی مردم بود؛ به مردم روح زندگی می بخشید و آنان را زنده میکرد او چشمه آب حیات را به مردم نشان داده بود و مردم تشنه، با ولع بسیار از آن می نوشیدند اما روزگار دگرگون شد. عده ای آمدند و خواستند راه چشمه را به روی مردم ببندند حسین فرزند پیامبر بود، باید کاری می کرد و راه چشمه را می گشود هر چند بهای آن، به از دست دادن جان خود و جوانان برومندش تمام میشد. در مورد شبهه دوم هر چند از آنچه گفته شد پاسخ این شبهه نیز دریافت می شود، اما اجازه دهید برای روشن تر شدن موضوع این نکته را نیز بگوییم که این جهان مانند صحنه نمایش با تئاتری است که هر کدام از ما باید در آن نقشی را ایفا کنیم و خدا که خالق این داستان سرشار از سوگ و سور است، برای هر کدام از ما نقشی را در نظر گرفته است. او ما را به صحنه این نمایش آورده است تا در چارچوب نمایشنامه او نقشی ایفا کنیم جهان را زیباتر و نمایش را دلپذیر تر نماییم کسانی که در این نمایش نقش اول را بازی میکنند میدانند که چگونه باید بازی کنند و کارگردان چه رسالت و سرنوشتی برای آنان در نظر گرفته است. گاهی کارگردان می خواهد که قهرمان داستان بردشمنان خود پیروز شود و گاهی می خواهد که خود قهرمان کشته شود. بدیهی است قهرمان داستان بر اساس آنچه کارگردان خواسته، عمل می کنند و وقتی که میداند باید در صحنه کشته شود، به کارگردان اعتراض نمی کند، بلکه با رضایت کامل نقش خود را ایفا می نماید. آیا کسی تاکنون به قهرمانی که می داند که در پایان نمایش کشته خواهد شد. اعتراض کرده است؟ پیامبر اکرم و فرزندان معصوم او با اذن خدا، فیلمنامه خدا را دیده و خوانده اند. رنگ چشمان آنان رنگی دیگر محدوده دید آنان محدوده ای دیگر و چشم انداز آنان چشم اندازی دیگر است! ما اگر مو را دیده ایم، آنان پیچش مورا دیده و اشارتهای ابرو را دریافته اند. آنان به اذن خدا به خرانه غیب دسترسی دارند و اسرار مگو را دریافته اند و میدانند و هر گامی که بر می دارند، چشم به نگاه دلبری دارند که این جهان هستی یک کرشمه اوست؟ و چرخش چشم بار است که جهت آنان و مسیر آنان را تعیین میکند. 0 1 ایمان 1402/5/17 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 97 اگر در خیمه های حسینی آب نبود، تکلیف این روایت چه می شود که در گرماگرم ،جنگ حسین شاه تشنه شد، آب خواست قدحی آب برایش آوردند یکی تیری انداخت تیر بردهان حسین خورد و ..... در پاسخ باید :گفت ساختگی بودن این داستان بسیار روشن و واضح است به چند دلیل: می گوید: حسین تشنه شد! حسین تشنه نشد، تشنه بود! حسین شاه در طول روز عاشورا تشنه بود و دلیل آن هم روشن است: آبی در خیمه ها نبود. جنگ، شدید و همه نگاه ها به حسین شاه بود و حسـ بیش از همه می بایست تلاش کند و افزون بر جنگیدن و دفاع از یاران باید بالای سر هر کدام از یاران شهیدش حضور یابد. گاهی بدنی پاک را از میدان به خیمه ها بیاورد و گاهی برای دفاع از کسی به میدان برود و بجنگد و میگوید آب خواست! حسین از چه کسی آب خواست؟ از دشمن خودش یا از زنانی که در خیمه بودند؟ دشمنانش که معلوم است به او آب نمیدادند. زنان هم که به دلایل بسیار حتی اگر آبی هم در خیمه داشتند نمی توانستند برای ین آب بیاورند و حسین اجازه نمیداد که آنان به میدان بیایند و برایش آب حسین بیاورند. بنابراین، در شرایطی که علی اکبر از پدر جرعه ای آب میخواهد و پدر در مقابل فرزندش شرمنده میشود زیرا آبی برای نوشیدن و نوشاندن ندارد چگونه در واپسین لحظات عاشورا آب میخواهد و در گرماگرم جنگ و در وسط میدانی که از هر سوی تیر و سنگ میبارد کسانی هستند و برای او قدحی پر از آب می آورند!؟ بدون تردید، ساختگی بودن یا تحریف این قصه آشکار و نمایان است. آنچه در تاریخ طبری آمده این است که «حسین بسیار تشنه شده بود. او خود را به آب رساند، ولی حصین بن تمیم تیری به سمت او انداخت تیر بردهان حسین خورد و حسین با دستانش خونها را از دهان خود میگرفت و به آسمان پرتاب می کرد؛ «عطش الحسين حتى اشتد عليه العطش فدنا ليشرب من الماء فرماه حصين بن تميم بسهم فوقع فى فمه، فجعل يتلقى الدم من فمه ويرمى به إلى السماء» همان طور كه ملاحظه میکنید این ماجرا ربطی به وجود آب در خیمه ها ندارد بلکه ماجرا از این قرار است که حسین توانست با حمله به دشمن خود را به فرات برساند اما تا دست های خود را در آب فرات فرو برد و میخواست آب بنوشد، دشمنانش که او را تعقیب کرده بودند، شروع به تیراندازی کردند و تیری بردهان آن حضرت خورد و بدین ترتیب حسین (ع) نتوانست آب بنوشد. 0 2 ایمان 1402/5/6 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 90 درس مهم نیز برای مدیران جوامع بشری دارد و آن این است که گماردن آدمهای حقیر بر مسندهای خطیر، باعث می شود که حسین به قربانگاه برود و انسانیت در مسلخ غرور و نادانی سر بریده شود. اگر به جای این زیاد که عقده حقارت آزارش میداد کسی دیگر بر مسند حکومت کوفه بود ماجرای کربلا اتفاق ی افتاد و اگر ابن زیاد مشاور حقیری مانند شمر نمی داشت کار به این تراژدی بزرگ نمی انجامید و این درس بسیار بزرگی است! چه بسیارند حوادث هولناکی که در اثر چنین انتصابهای نابه جایی اتفاق افتاده اند و چه بسیار مشاورانی که خون هزاران انسان بیگناه را برگردن دارند و چه بسیار و سنگین است هزینه هایی که چنین انتصاب هایی بر جوامع بشری تحمیل کرده اند. 0 3 ایمان 1402/5/17 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 91 پرسش اول، رودخانه فرات در طول سرزمین عراق جاری است. اگر قسمتی از آن را از دسترسی د محاصره کرده یا بسته بودند، چرا حسین و یارانش از جایی دیگر آب برنداشتند؟ این این تعداد ته در پاسخ به این سؤال، لازم است توجه کنیم که نیروهای این زیاد حسین و یارانش را به طور کامل محاصره کرده بودند یعنی نیروهای اندک حسین اله در محاصره ۳۶۰ درجه ای قرار داشتند و امکان بیرون رفتن از دایره محاصره ممکن نبود -۲- ورود به رودخانه ها از همه جا میسر نیست و تنها از جایی می توان به آب رودخانه دست یافت که شیب ملایمی دارد و از این رو در زبان عربی به جایی که می توان به کنار رودخانه رفت و از آن آب برداشت «شریعه» میگویند. درباره شریعه، این توضیح لازم است که رودخانه ها همان طور که می دانیم مسیر خود را فرسایش میدهند و در نتیجه رودها در عمق مسیری که کنده اند، جریان و هایی می یابند و دسترسی به آب رودخانه از همه جا میسر نیست و گاهی در اطراف مسیر رودخانه پرتگاه های هولناکی پدید میآید که به هیچ وجه امکان نزدیک شدن به آب وجود ندارد. فیروزآبادی میگوید: «أَصْلُ الشَّريعة في كلام العَرَبِ : مَورِدُ الشَّارِبَةِ العاب التي يُشرَعُها النَّاسُ فيشربون منها ويَسْتَقونَ ورُبَّما شَرَّعوها دوابهم فَشَرَعَت تشرب ن قليل منها والعرب لا تُسميها شريعة حتى يكون الماءُ عِداً لا انقطاع لـه.» (تاج العروس، دیل واژه شریع) در کربلا نیز ماجرا به همین ترتیب بود. تنها از یک نقطه امکان دسترسی به آب رودخانه وجود داشت و در همان نقطه که «شریعه «فرات» نامیده می شد پانصد نفر نیروی سواره مستقر شده بودند تا نگذارند حسین شده و یارانش به آب دسترسی داشته باشند و از آنجا که شریعه معمولاً مساحت بزرگی نداشته است این تعداد نیرو عملاً امکان دستیابی به آب را غیر ممکن می ساختند حالب است که پیش از این نیز در جنگ صفین، سپاهیان معاویه، شریعه قرات را تصرف کردند و آب را به روی سپاه مولا علی اله بستند. امام فرمود: «قد اسْتَطْعَمُوكُمُ الْقِتَالَ فَاءَ قِرُوا عَلَى مَذَلَّةٍ وَتَأْخِيرٍ حَلَّةٍ أَوْ رَدُّوا السُّيُوفَ مِنَ الدِّمَاءِ تَرْوَوا مِنَ المَناءِ فَالمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَالحَيَاةُ في مؤتِكُمْ قَاهِرِینَ؛ آنها میخواهند مزه جنگ با شما را بچشند و شما دو راه بیشتر ندارید : یا تن به ذلت و عقب افتادگی بدهید یا شمشیرها را از خون آنان سیراب کنید تا خودتان سیراب شوید زیرا زندگی شما، مرگ است، اگر زیرستم باشید و مرگ شما، زندگی است، اگر آزاد و پیروز باشید.(نهج البلاغه،خطبه ۵۱) جالب ترانکه پس از اینکه علی شریعه را تصرف کرد برخی ت، اگر آزاد و از یاران ایشان گفتند ما نیز آب را به روی آنان ببندیم همان طور که آنها بستند. فرمود: نه ما چنین کاری نمیکنیم. 0 2 ایمان 1402/5/6 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 89 نقش قدرت طلبی و افزون خواهی در ماجرای شهادت حسین از همه صحنه های تراژدیک بشری گویاتر و رساتر است. بازیگران این نمایش خونین چنان درگیر قدرتند که از هیچ جنایتی روی برنمی تابند و برای دست یابی به قدرت، حاضرند تمام دین و وجدان و انسانیت و حیثیت خود را به تاراج دهند و تا ابد خود را به لعنت مردمان آزاده گرفتار کنند. 0 3 ایمان 1402/5/17 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 93 با توجه به اینکه کربلا سرزمین پر آبی است چرا حسین (ع) و یارانش حسين چاهی حفر نکردند تا به آب دست یابند؟ در پاسخ به این پرسش نیز باید گفت: بر اساس روایت ابن اعثم، امام با همان ابزاری که در اختیار داشت اقدام به کندن چاه کرده بود و دلیل این سخن آن است. که ابن زیاد نامه ای برای عمر سعد نوشت و گفت به من اطلاع داده اند که حسب به آب دسترسی دارد و آنها چاه هایی کنده اند به محض اینکه نامه من به دستت رسید، به شدت مراقبت کن که آنها چاه نکنند و بر آنان سخت بگیر و نگذار به آب فرات دسترسی داشته باشند و قطره ای از آن بنوشند. بنابراین، حسین (ع) اقدام به حفر چاه کرده بود. در این صورت دو احتمال می تواند مطرح باشد: حسین و یارانش با کندن چاه به آب دسترسی یافتند، اما بعد از نامه ابن زیاد آن دسترسی نیز سلب و چاه توسط نیروهای ابن زیاد با خاک پر شد. دوم اینکه با توجه به فرصت بسیار محدود و امکانات اندک چاه به آب نرسید و مزدوران این زیاد که در لشکر عمر سعد ،بودند موضوع را بزرگ کردند و پس از رسیدن نامه ابن زیاد نیز دیگر امکان حفر چاه وجود نداشت، زیرا نیروهای عمرین سعد به شدت مراقبت میکردند که چنین کاری صورت نگیرد. ابن اعثم میگوید پس از آنکه نامه این زیاد رسید ابن سعد عرضه را بر حسین که تنگ کرد. عمرو بن حجاج زبیدی را با لشکری انبوه مأمور حفاظت از شریعه فرات ساخت و حسین و یارانش تشنه ماندند. وقتی تشنگی به نهایت خود رسید و آن بود که برخی در اثر تشنگی از بین بروند، حسین (ع) به عباس فرمود که به همراه سی سوار و بیست پیاده به سمت فرات بروند و آب بیاورند. آنان در دل شب رفتند و پس از درگیری شدیدی که بین آنان و نیروهای عمرو بن حجاج روی داد. توانستند مشک های خود را پر آب کنند و بازگردند.» 0 2 ایمان 1402/5/1 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 45 0 2 ایمان 1402/5/17 شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا محمدهادی زاهدی 5.0 3 صفحۀ 99 پرسش پنجم، درست است که در کربلا آب نبود، اما همراه حسین شترانی بودند و آنان می توانستند از شیر شتران استفاده کنند و تشنه نمانند. این شبهه نیز اشتباه است. زیرا : ۱- تعداد شترانی که در خیمه گاه بودند، بسیار اندک بود. ۲- بیش از صد نفر در خیمه گاه حسین حضور داشتند و طبیعی است که برای سیراب کردن این تعداد ،افراد به چند صد لیتر شیر نیاز است ۳- بر فرض وجود شتر به تعدادی که بتوان به همه شیر داد، باید به این نکته نیز توجه کرد که شتران نیز در طول این مدت تشنه بودند و طبیعی است که تشنگی برمیزان شیردهی آنان به شدت تأثیر داشت. ۴- شترانی که در خیمه گاه بودند شتر ماده نبودند، بلکه شترهای نر بودند! به این گزارش توجه فرمایید: بن طعان محاربی برایم تعریف کرد که ابو مخنف به نقل از هشام میگوید علی من با حر بن یزید ریاحی بودم و روزی که با حسین برخورد کردیم جزء آخرین افرادی بودم که به حسین به رسیدم وقتی حسین من و اسبم را دید که خیلی تشنه ایم به من و اسیم آب داد، اما چون مشک روی شتر بود، من نمی توانستم آب بخورم؟ حسین به من گفت: (أنخ الراوية) راويه را بخوابان من فکر کردم مقصود حسین از راویه مشک است متحیر مانده بودم. حسین نگاهی از سر مهر به من کرد و گفت: برادرزاده! انخ الجمل ! شتر را بخوابان! من شتر را خواباندم میخواستم آب بخورم، اما روی زمین می ریخت. فرمود: أخنث السقا! من باز نفهمیدم و نمیدانستم چکار باید بکنم حسین خودش برخاست و دهانه مشک را با دستهای خودش گرفت و خروجی آب را تنگ کرد تا من و اسم آب خوردیم. این ماجرا افزون بر آنکه تفاوت لهجه حجاز و عراق را نشان می دهد. بر یک نکته نیز به روشنی دلالت دارد که شترهایی که در کاروان حسینی بودند «ناقه» نبودند، بلکه «جمل» بودند و در زبان عربی به شتر ماده ناقه و به شتر نر جمل میگویند و شترنر، طبیعی است که شیر ندارد جالب است بدانیم که در روز عاشورا نیز امام حسین شده برای سخنرانی از اسب خود پیاده شد و سوار بر شتر به میدان رفت تا صدای خود را بهتر به گوش مردمان برساند. در این روایت نیز آمده است که: «فلما دنا منه القوم عاد براحلته فركبها.» وقتی سپاهیان عمر بن سعد به او نزدیک شدند، امام سوار شتر شد و به آنان نزدیک شد و ... در اینجا کلمۀ «راحلته» ذکر شده که در ابتدا به نظر می رسد باید شتر ماده ،باشد اما با دقت در مفهوم میتوان دریافت که عرب به شتر نر راحله میگوید و تای آخر آن برای مبالغه است نه تأنیث در تاج العروس می گوید: «تقولُ العَرَبُ للجمل، إذا كان نَجيباً؛ راحِلَةٌ ، وجَمَعُهُ رَوَاحِلُ ، ودُخُولُ الهاءِ فِي الرَّاحِلَةِ للمُبالَغَةِ في الصفة. در زبان عربی به شتر نر اگر نجیب باشد راحله میگویند و جمع آن رواحل است و «ها» یا تا برای مبالغه در خوبی شتر است. 0 3