شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا

شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا

شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا

5.0
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

6

کتاب شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا، نویسنده محمدهادی زاهدی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 95

پرسش سوم: روایت شده است که حسین (ع) در آن شب با آبی که ابوالفضل و یارانش آورده بودند غسل کردند. بنابراین آب به مقدار کافی در اختیار امام و یاران او بوده و تشنگی و عطشی در کار نبوده یا در مورد آن غلو بسیاری صورت گرفته است، زیرا اگر آب نبود آنان چگونه غسل کردند؟ اجازه دهید برای پاسخ به این پرسش، ابتدا متن واقعه را از زبان طبری بازخوانی کنیم. طبری میگوید: «وقتی تشنگی شدید به حسین و یارانش روی آورد، برادرش عباس را صدا زد و به او گفت که بیست مشک بردارید و با سی سواره و بیست پیاده به شریعه بروید و آب بیاورید آنها شبانه به نزدیکی آب رفتند و نافع بن هلال ،جملی پرچم را در دست داشت عمرو بن حجاج زبیدی - فرمانده محافظان فرات - فریاد زد که کیستید؟ عباس نزدیک تر رفت. عمرو بن حجاج پرسید، برای چه به اینجا آمده اید؟ عباس گفت آمده ایم از این آب بنوشیم آبی که شما انرا از پسر پیامبر دریغ کرده اید! گفت بنوشید گوارایتان باد. عمرو عباس گفت به خدا قسم قطره ای نمینوشم تا وقتی حسین و یارانش تشنه اند! آنان راه را بر عباس بستند و گفتند: هرگز اجازه نمی دهیم آب بردارید. ما اینجا هستیم که نگذاریم شما آب بردارید یاران عباس نزدیک تر شدند. عباس به پیادگان گفت: مشکهای خودتان را پر کنید! پیادگان هجوم آوردند و مشکها را پر کردند. عمرو بن حجاج حمله کرد تا نگذارد آب ببرند. عباس و هلال به آنان حمله بردند و آنان را دور کردند ... و آب را به خیمه ها رساندند. بنابراین : ۱- تعداد کسانی که رفته بودند تا برای خیمه ها آب بیاورند پنجاه نفر بودند که سی نفر از آنان برای مقابله با محافظان فرات رفته بودند تا پیادگان بتوانند با استفاده از پشتیبانی آنان، آب بردارند. ۲- تعداد مشکها بیست عدد بود. اگر فرض کنیم که هر مشک میتوانسته پانزده تا بیست لیتر آب را در درون خود جای دهد، مقدار آبی که به خیمه ها رسیده چیزی در حدود سیصد تا چهارصد لیتر آب بوده است و اگر این مقدار آب را بر تعداد افراد حاضر در خیمه های ابا عبدالله اعم از باران و خانواده ایشان تقسیم کنیم و جمع آنان را حدود صد نفر بدانیم به هر نفر سه تا چهار لیتر آب میرسد که باید با آن عطش خود را فروبنشاند و برای فردا نیز آبی ذخیره کند. افزون بر این، اسب ها و شترانی نیز در خیمه گاه قرار داشتند که آنان نیز سه روز با محدودیت شدید آبی مواجه بودند. حتی اگر فرض کنیم اسب های یاران حضرت ابوالفضل در هنگام اب برداشتن از فرات آب خورده باشند _ که چنین نبود، زیرا سواران در مدتی که پیادگان آب بر می داشتند با نیروهای عمرو بن حجاج درگیر بودند باز شتران تشنه که هر کدام حدود بیست لیترآب می نوشند نیز باید از همین آب می نوشیدند و می دانیم که برای غسل، حداقل سه لیتر آب لازم است و این مقتضای فرمایش حضرت رسول است که فرمود: «الغسل بصاع» یعنی با یک صاع (حدود سه کیلو گرم با تقریباً سه لیتر آب) غسل کنید بنابراین، اگر حسین الله و یارانش غسل کرده باشند بیش از دویست لیتر آب برای غسل مصرف کرده اند و به این ترتیب آبی که باقی میماند چیزی حدود صد تا دویست لیتر آب است که باید بیش از سی اسب، چند شتر و یکصد نفر افراد حاضر در خیمه گاه حسینی از آن بنوشند! نکته دیگر اینکه غسل حتی اگر واجب ،نیز باشد، در شرایطی که بیم جان می رود، جایز نیست و به طور یقین امام حسین صرف نظر از علم الهی نیز یا می دانست که فردا امکان دسترسی به آب وجود نخواهد داشت و هر انسانی با در نظر گرفتن کودکانی که جانشان به شدت در معرض خطر است به خود اجازه ده نمی دهد که آب را برای امری مستحبی یا در درجه دوم اهمیت استفاده کند و جان کودکان و ضعیفانی را که همراه او هستند به خطر بیندازد.

بریدۀ کتاب

صفحۀ 56

آیا حسین می دانست که اگر به سمت کوفه ،برود شهید خواهد شد یا نه ؟ اگر می دانست که کشته خواهد شد، تکلیف این آیه که «وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَهْلُكَةِ»؛ «با دست خود خودتان را در مهلکه نیندازید (بقره: ۱۹۵)»، چه می شود؟ و اگر نمی دانست، پس موضوع علم امام چه میشود و شیعیان چگونه این موضوع را توجیه میکنند؟ در مورد شبهۀ نخست توجه به چند نکته ضروری است : ۱- شهادت، تهلکه نیست اگر این سخن درست باشد. تمامی شهیدان راه حق با رفتن به میدان جنگ خود را به مهلکه انداخته و خلاف دستور خدا عمل کرده اند! ۲- اطلاع از اینکه پایان راه کشته شدن است تکلیف را از دوش کسانی که به انجام وظیفه میاندیشند برنمی دارد مثلا گاهی در جنگ لازم است که سربازان تا پای جان بایستند و از دین و وطن خود دفاع کنند آیا چنین سربازانی شایسته برترین احترام ها نیستند؟ ما هنوز به آریوبرزن که در مقابل اسکندر مقدونی ایستاد و مردانه جنگید و جان خود را فدای ایران کرد احترام میگذاریم و نامش را به نکویی یاد می کنیم ما برای آرش کمانگیر جلال الدین خوارزمشاه برای سربداران، برای سربازانی که گمنام و نام آور برای سرزمین خود جنگیده و جان داده اند، از اعماق وجود، ادای احترام میکنیم ما برای جوانان برومندی که در هشت سال جنگ تحمیلی در مقابل دشمن سینه سپر کردند و ایستادند و با تن خود معبری ساختند تا رزمندگان از روی میدانهای مین عبور کنند و ایران و ایرانی سربلند بماند با تمام وجود و از اعماق جان احترام میگذاریم و نه تنها برای سربازان ایران بلکه در هر کجای این گسترۀ خاک که سربازی برای دفاع از شرف و ناموس خود مبارزه کرده و کشته شده است ادای احترام میکنیم اینان همه می دانستند که در میدان مبارزه باید تن به کشتن دهند اما غیرت و همت آنان اجازه نداد که با بهانه هایی از قبیل آنچه در شبهه بالا مطرح شد، از میدان مبارزه بگریزند. ۳- جان انسان بسیار شریف و گران قدر است. جان، بهترین و برترین هدیه ای است که خدا به انسان هدیه کرده است و در مقایسه با آن سایر نعمت ها ارزش بسیار کمتری دارند و بلکه تمامی نعمتهای دنیا در صورتی مفیدند که جان در تنانسان باشد. اما در این عالم هستی چیزهایی هست که از جان ارزشمندتر واران گرانبهاتر است و جان داشتن و زنده بودن با آن معنا می یابد و بدون آن زندگی مفهوم حقیقی خود را از دست میدهد که دین و شرف و آزادی از این جمله اند. ۴- زندگی نفس کشیدن و مصرف کالری نیست و این مفهوم این گونه نیست که هرکس کالری بیشتری مصرف و اکسیژن بیشتری را به کربن تبدیل کرد، او زنده است! ای بسا کسانی که کالری مصرف میکنند، مرده اند و ای بسا کسانی که قرن هاست نفس نمیکشند اما زنده اند و نسیم عطر نفس هایشان در تمامی عالم هستی جریان دارد پیامبران الهی امامان معصوم دانشمندان ادیبان شاعران پزشکان فیلسوفان خیراندیشان و ... زنده اند؛ زنده تر از بسیاری از کسانی که اکسیژن مصرف میکنند و تاریخ گواه است که حسین زنده است زنده ای که میلیونها عاشق فداکار و پاکباخته دارد و هنوز پس از قرنها جمعیتی بیکران برای زیارتش کیلومترها راه پیمایی می کنند و برای دیدنش رنج ها به جان خریده اند و می خرند ما کدام انسان زنده ای را سراغ داریم که مردم برای دیدن او چنین راه پیمایی عظیم و باشکوهی را انجام دهند؟ ۵- پیامبر دینی آورد که مایه حیات و زندگی مردم بود؛ به مردم روح زندگی می بخشید و آنان را زنده میکرد او چشمه آب حیات را به مردم نشان داده بود و مردم تشنه، با ولع بسیار از آن می نوشیدند اما روزگار دگرگون شد. عده ای آمدند و خواستند راه چشمه را به روی مردم ببندند حسین فرزند پیامبر بود، باید کاری می کرد و راه چشمه را می گشود هر چند بهای آن، به از دست دادن جان خود و جوانان برومندش تمام میشد. در مورد شبهه دوم هر چند از آنچه گفته شد پاسخ این شبهه نیز دریافت می شود، اما اجازه دهید برای روشن تر شدن موضوع این نکته را نیز بگوییم که این جهان مانند صحنه نمایش با تئاتری است که هر کدام از ما باید در آن نقشی را ایفا کنیم و خدا که خالق این داستان سرشار از سوگ و سور است، برای هر کدام از ما نقشی را در نظر گرفته است. او ما را به صحنه این نمایش آورده است تا در چارچوب نمایشنامه او نقشی ایفا کنیم جهان را زیباتر و نمایش را دلپذیر تر نماییم کسانی که در این نمایش نقش اول را بازی میکنند میدانند که چگونه باید بازی کنند و کارگردان چه رسالت و سرنوشتی برای آنان در نظر گرفته است. گاهی کارگردان می خواهد که قهرمان داستان بردشمنان خود پیروز شود و گاهی می خواهد که خود قهرمان کشته شود. بدیهی است قهرمان داستان بر اساس آنچه کارگردان خواسته، عمل می کنند و وقتی که میداند باید در صحنه کشته شود، به کارگردان اعتراض نمی کند، بلکه با رضایت کامل نقش خود را ایفا می نماید. آیا کسی تاکنون به قهرمانی که می داند که در پایان نمایش کشته خواهد شد. اعتراض کرده است؟ پیامبر اکرم و فرزندان معصوم او با اذن خدا، فیلمنامه خدا را دیده و خوانده اند. رنگ چشمان آنان رنگی دیگر محدوده دید آنان محدوده ای دیگر و چشم انداز آنان چشم اندازی دیگر است! ما اگر مو را دیده ایم، آنان پیچش مورا دیده و اشارتهای ابرو را دریافته اند. آنان به اذن خدا به خرانه غیب دسترسی دارند و اسرار مگو را دریافته اند و میدانند و هر گامی که بر می دارند، چشم به نگاه دلبری دارند که این جهان هستی یک کرشمه اوست؟ و چرخش چشم بار است که جهت آنان و مسیر آنان را تعیین میکند.

بریدۀ کتاب

صفحۀ 97

اگر در خیمه های حسینی آب نبود، تکلیف این روایت چه می شود که در گرماگرم ،جنگ حسین شاه تشنه شد، آب خواست قدحی آب برایش آوردند یکی تیری انداخت تیر بردهان حسین خورد و ..... در پاسخ باید :گفت ساختگی بودن این داستان بسیار روشن و واضح است به چند دلیل: می گوید: حسین تشنه شد! حسین تشنه نشد، تشنه بود! حسین شاه در طول روز عاشورا تشنه بود و دلیل آن هم روشن است: آبی در خیمه ها نبود. جنگ، شدید و همه نگاه ها به حسین شاه بود و حسـ بیش از همه می بایست تلاش کند و افزون بر جنگیدن و دفاع از یاران باید بالای سر هر کدام از یاران شهیدش حضور یابد. گاهی بدنی پاک را از میدان به خیمه ها بیاورد و گاهی برای دفاع از کسی به میدان برود و بجنگد و میگوید آب خواست! حسین از چه کسی آب خواست؟ از دشمن خودش یا از زنانی که در خیمه بودند؟ دشمنانش که معلوم است به او آب نمیدادند. زنان هم که به دلایل بسیار حتی اگر آبی هم در خیمه داشتند نمی توانستند برای ین آب بیاورند و حسین اجازه نمیداد که آنان به میدان بیایند و برایش آب حسین بیاورند. بنابراین، در شرایطی که علی اکبر از پدر جرعه ای آب میخواهد و پدر در مقابل فرزندش شرمنده میشود زیرا آبی برای نوشیدن و نوشاندن ندارد چگونه در واپسین لحظات عاشورا آب میخواهد و در گرماگرم جنگ و در وسط میدانی که از هر سوی تیر و سنگ میبارد کسانی هستند و برای او قدحی پر از آب می آورند!؟ بدون تردید، ساختگی بودن یا تحریف این قصه آشکار و نمایان است. آنچه در تاریخ طبری آمده این است که «حسین بسیار تشنه شده بود. او خود را به آب رساند، ولی حصین بن تمیم تیری به سمت او انداخت تیر بردهان حسین خورد و حسین با دستانش خونها را از دهان خود میگرفت و به آسمان پرتاب می کرد؛ «عطش الحسين حتى اشتد عليه العطش فدنا ليشرب من الماء فرماه حصين بن تميم بسهم فوقع فى فمه، فجعل يتلقى الدم من فمه ويرمى به إلى السماء» همان طور كه ملاحظه میکنید این ماجرا ربطی به وجود آب در خیمه ها ندارد بلکه ماجرا از این قرار است که حسین توانست با حمله به دشمن خود را به فرات برساند اما تا دست های خود را در آب فرات فرو برد و میخواست آب بنوشد، دشمنانش که او را تعقیب کرده بودند، شروع به تیراندازی کردند و تیری بردهان آن حضرت خورد و بدین ترتیب حسین (ع) نتوانست آب بنوشد.

لیست‌های مرتبط به شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا

یادداشت‌های مرتبط به شهادت نامه حسین (ع) و شهیدان کربلا

            یکی از منابع اول برای دانستن آنچه در عاشورای سال 61 هجری به وقوع پیوست، همین کتابهایی هستند که به مقاتل معروفند.درباره عاشورا مقاتل زیادی وجود دارد که برخی از آنها معتبر و به سال های وقوع حادثه نزدیک تر هستند و برخی برای سده های جلوتر و با فاصله تاریخی بیشتر نگاشته شده اند. اتفاق آن ظهر خونین و ماهیت آن به لحاظ پیجیدگی و شرایط فوق احساسی و منحصر بودن در عمق فاجعه، در گذر زمان دستخوش داستان سرایی ها و خیالپردازی های بی شماری قرار گرفته است.

شهادتنامه حسین(ع) و شهیدان کربلا، یک اثر پژوهشی است که توسط محمد هادی زاهدی با قلمی گیرا و جذاب و طبق منابع معتبر و بررسی مقاتل قبل از قرن 4 نوشته شده است.
تعداد صفحات این کتاب زیاد نیست ولی در همین تعداد مخاطبش را با ابعاد مختلفی از واقعه عاشورا و شهیدانش آشنا می کند.

شهادتنامه امام حسین(ع) با آغاز ماجرای اعلام ولیعدی یزید آغاز می شود. با جریان مخالفت های عوام و خواص ادامه می یابد، با ماجرای مسلم بن عقیل رنگ خون به خود میگیرد و همراه با کاروان امام از مکه تا کربلا پیش می آید، با قهرمانان کربلا یک به یک قصه می گوید و با حماسه زینبی به اوج میرسد و با بیان سرنوشت یزید به پایان می رسد.

یکی از مهمترین ویژگی های این کتاب ، پاسخ آن به سوالات پرتکرار و شبهاتی است که درباره این مساله وجود دارد.

 مطالعه این کتاب را به تمامی افرادی که میخواند از عاشوا بیشتر بدانند و با شخصیت های حاضر در کربلا آشنا تر شوند پیشنهاد می کنیم.