نیک

@ThisisNik

1 دنبال شده

3 دنبال کننده

                      ژاندارم نیمه‌جان.
                    

یادداشت‌ها

                خودسانسوری، مرض خودفروختگان تجاری‌.
مترجم نه زبان می‌داند و نه ساختار نوشتار بوکوفسکی. اشارات فرهنگی و اجتماعی نثر بوکوفسکی را هم عجالتا فاکتور می‌گیریم. آن‌قدر نثر را تکه تکه کرده که اگر بخواهیم تعداد سانسور را بشماریم، از تعداد صفحات کتاب فراتر می‌رود.
یک نقل‌قول معروف از همین کتاب این است که «من با استعداد بودم؛ یعنی هستم! بعضی وقت‌ها به دست‌هام نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم؛ یا یک‌چیز دیگر. ولی دست‌هام چه کار کرده‌اند؟ یک‌جایم را خارانده‌اند.»
یک جایم را خارانده‌اند. کجایت را خارانده‌اند؟ نسخه بازاری نباید کلمه تخم را به کار ببرد؟ اگر نه، مگر مجبور به ترجمه شده‌اید؟
کمی جلوتر، در یک دعوای لفظی، نیکی بلین، به نیابت از بوکوفسکی می‌گوید: 
"she's handled more turkeyneck than the corner butcher"
مترجم دولت اسلامی ترجمه کرده که «مادر پتیاره تو ناموسش کجا بود؟»
یک دیالوگ با بار سنگین فرهنگی و یک استعاره خنده‌دار تبدیل شده به ساده‌ترین چیزی که ممیزی نخورد. طرز تفکر مترجم و سیستم نشر همین است.
آقای بوکوفسکی یک مصاحبه معروفی دارد و در آن از اینکه کتاب‌هایش در دانشگاه تدریس می‌شود، اظهار تنفر می‌کند. چون فکر می‌کرد این یعنی بی‌خطر بودن. سوال این است که وقتی این پیرمرد هرزه دائم‌ الخمر، چارلز بوکوفسکی، متوجه شود که حکومت اسلامی کتاب‌هایش را با سانسور(بخوانید مثله کردن نثر) و با اهداف تجاری چاپ و توزیع می‌کند، چه می‌کند؟ چه می‌گوید؟
یقیناً این‌بار شیر گاز را نمی‌بندد.
همین.
این شما و این بوکوفسکی در حال تفکر.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

نیک پسندید.
به عقیده‌ی بسیاری از اهل فن، دن‌کیشوت اولین رمان تاریخ است. داستانی که حدودا چهار قرن از نگارشش می‌گذرد و بعد از انجیل پرفروش‌ترین کتاب تاریخ به حساب می‌آید. پیش از آن، داستان‌ها از لحاظ ساختاری فرم منسجمی نداشتند و یا رمانس‌های روستایی بودند یا افسانه‌های پهلوانی یا  قصه‌های پریان. 
سروانتس با نوشتن دن‌کیشوت پا به قلمرو تازه‌ی رمان گذاشت و دنیای جدیدی را پیش چشم اهل ادبیات باز کرد. اگرچه باید سالیان دراز می‌گذشت تا جایگاه واقعی دن کیشوت مشخص می‌شد، در زمان خود نیز مورد اقبال عموم قرار گرفت. 
داستان دن‌کیشوت داستان پرماجرای مردی‌ست میانسال و روستایی و بی‌زن‌وفرزند که عاشق داستان‌های پهلوانی‌ست- داستان‌هایی که در آن زمان در اسپانیا رواج داشتند و امروز آن‌ها را پیکارسک می‌نامند. او آنقدر خود را در خواندن آن کتب غرق می‌کند که مسحورشان می‌شود و تصمیم می‌گیرد جامه‌ی رزم بر تن کند و حرفه‌ی پهلوانی اتخاذ کند. حرفه‌ای که در واقع وجود نداشته و داستان‌هایی که در آن از پهلوانان دلیر و شکست‌ناپذیر دم می‌زدند یکسر افسانه و خیال بودند. پس این مرد جنون‌زده خود را دن کیشوت پهلوان مانش می‌نامد و به همراه مهتر شوخ و ساده‌دل و کلبی مسلک خود، سانچو پانزا، سر به کوی و دشت و بیابان می‌گذارد تا داد  مظلومان را از ستمکاران بستاند و به جنگ دیوان نابکار و جادوگران بدنهاد برود. و این چنین ماجرای پرفراز و نشیب او آغاز می‌شود...
کتاب که هجویه‌ای‌ست بر رمان‌های پهلوانی رایج در روزگار سروانتس، روایت مردی‌ست مومن به آرمان‌های عیاری و پهلوانی، کسی که پی‌در‌پی شکست می‌خورد و مضحکه‌ی خاص و عام می‌شود اما دست از باورهای غلط خود که با دنیای واقع در تعارض است برنمی‌دارد.  نویسنده از پس ماجراهای مضحک و خنده‌آوری که یک‌به‌یک بر سر دن کیشوت نگون‌بخت می‌آید جامعه‌ی اسپانیا را توصیف می‌کند و لایه‌های مختلف آن را می‌کاود.
کتاب در اوج سادگی و بی‌پیرایگی از تکنیک‌هایی مثل خودارجاعی استفاده می‌کند که امروز جز مولفه‌های ادبیات پست‌مدرن محسوب می‌شود و از این جهت با بسیاری از رمان‌های کلاسیک فرق می‌کند و تازگی خود را حفظ کرده است. از طرف دیگر لحن شوخ و طنازانه‌ی داستان و شخصیت دلچسب سانچو پانزا و اربابش خواننده را چنان سرشار از لذت و سرخوشی می‌کنند که کمتر خواننده‌ای می‌تواند این رمان حجیم را بر زمین بگذارد.
صحبت از ترجمه‌ی محمد قاضی که از درخشان‌ترین نمونه‌های ترجمه‌ی ادبی به حساب می‌آید سخنی زائد به نظر می‌رسد. این متن از زمان چاپش در ایران تاکنون بارها و بارها مورد ستایش نویسندگان و مترجمان برجسته قرار گرفته است و از آن به عنوان والاترین نمونه‌های نثر فارسی یاد می‌شود. 

کتاب را می‌شود به کسانی پیشنهاد کرد که:
* روحیه‌شان با متون کلاسیک جور درمی‌آید.
*کتاب‌های ماجراجویانه و طنز سرگرمشان می‌کند.
* سروکله‌زدن با کتابی قطور حوصله‌شان را سرنمی‌برد.
*ادبیات برایشان سرگرمی صرف نیست، زیرا که دن کیشوت نقطه عطفی در تاریخ ادبیات به حساب می‌آید.
 
            به عقیده‌ی بسیاری از اهل فن، دن‌کیشوت اولین رمان تاریخ است. داستانی که حدودا چهار قرن از نگارشش می‌گذرد و بعد از انجیل پرفروش‌ترین کتاب تاریخ به حساب می‌آید. پیش از آن، داستان‌ها از لحاظ ساختاری فرم منسجمی نداشتند و یا رمانس‌های روستایی بودند یا افسانه‌های پهلوانی یا  قصه‌های پریان. 
سروانتس با نوشتن دن‌کیشوت پا به قلمرو تازه‌ی رمان گذاشت و دنیای جدیدی را پیش چشم اهل ادبیات باز کرد. اگرچه باید سالیان دراز می‌گذشت تا جایگاه واقعی دن کیشوت مشخص می‌شد، در زمان خود نیز مورد اقبال عموم قرار گرفت. 
داستان دن‌کیشوت داستان پرماجرای مردی‌ست میانسال و روستایی و بی‌زن‌وفرزند که عاشق داستان‌های پهلوانی‌ست- داستان‌هایی که در آن زمان در اسپانیا رواج داشتند و امروز آن‌ها را پیکارسک می‌نامند. او آنقدر خود را در خواندن آن کتب غرق می‌کند که مسحورشان می‌شود و تصمیم می‌گیرد جامه‌ی رزم بر تن کند و حرفه‌ی پهلوانی اتخاذ کند. حرفه‌ای که در واقع وجود نداشته و داستان‌هایی که در آن از پهلوانان دلیر و شکست‌ناپذیر دم می‌زدند یکسر افسانه و خیال بودند. پس این مرد جنون‌زده خود را دن کیشوت پهلوان مانش می‌نامد و به همراه مهتر شوخ و ساده‌دل و کلبی مسلک خود، سانچو پانزا، سر به کوی و دشت و بیابان می‌گذارد تا داد  مظلومان را از ستمکاران بستاند و به جنگ دیوان نابکار و جادوگران بدنهاد برود. و این چنین ماجرای پرفراز و نشیب او آغاز می‌شود...
کتاب که هجویه‌ای‌ست بر رمان‌های پهلوانی رایج در روزگار سروانتس، روایت مردی‌ست مومن به آرمان‌های عیاری و پهلوانی، کسی که پی‌در‌پی شکست می‌خورد و مضحکه‌ی خاص و عام می‌شود اما دست از باورهای غلط خود که با دنیای واقع در تعارض است برنمی‌دارد.  نویسنده از پس ماجراهای مضحک و خنده‌آوری که یک‌به‌یک بر سر دن کیشوت نگون‌بخت می‌آید جامعه‌ی اسپانیا را توصیف می‌کند و لایه‌های مختلف آن را می‌کاود.
کتاب در اوج سادگی و بی‌پیرایگی از تکنیک‌هایی مثل خودارجاعی استفاده می‌کند که امروز جز مولفه‌های ادبیات پست‌مدرن محسوب می‌شود و از این جهت با بسیاری از رمان‌های کلاسیک فرق می‌کند و تازگی خود را حفظ کرده است. از طرف دیگر لحن شوخ و طنازانه‌ی داستان و شخصیت دلچسب سانچو پانزا و اربابش خواننده را چنان سرشار از لذت و سرخوشی می‌کنند که کمتر خواننده‌ای می‌تواند این رمان حجیم را بر زمین بگذارد.
صحبت از ترجمه‌ی محمد قاضی که از درخشان‌ترین نمونه‌های ترجمه‌ی ادبی به حساب می‌آید سخنی زائد به نظر می‌رسد. این متن از زمان چاپش در ایران تاکنون بارها و بارها مورد ستایش نویسندگان و مترجمان برجسته قرار گرفته است و از آن به عنوان والاترین نمونه‌های نثر فارسی یاد می‌شود. 

کتاب را می‌شود به کسانی پیشنهاد کرد که:
* روحیه‌شان با متون کلاسیک جور درمی‌آید.
*کتاب‌های ماجراجویانه و طنز سرگرمشان می‌کند.
* سروکله‌زدن با کتابی قطور حوصله‌شان را سرنمی‌برد.
*ادبیات برایشان سرگرمی صرف نیست، زیرا که دن کیشوت نقطه عطفی در تاریخ ادبیات به حساب می‌آید.