خدا خانه دارد خدا خانه دارد نفیسه مرشد زاده 4.3 20 نفر | 6 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 33 خواهم خواند 9 ناشر دفتر نشر معارف شابک 9789648523088 تعداد صفحات 136 تاریخ انتشار 1385/8/9 توضیحات کتاب خدا خانه دارد، نویسنده نفیسه مرشد زاده. بریدۀ کتابهای مرتبط به خدا خانه دارد کتابفروشی اینترنتی شائق 1402/4/28 خدا خانه دارد نفیسه مرشد زاده 4.3 6 صفحۀ 1 می دانم که شنیدن آغاز رنج است.<ای انسان تو رنج می کشی به سوی من،رنج کشیدنی> پس نمی خواهم بشنوم.همین جا مطلب را روشن کنم: من می خواهم دانه ی توی خاک باشم و همان جا بگندم.در آمدن از خاک سخت است؛رنج دارد.به همین دلیل من هوس آفتاب و عطش نسیم را در خود کشته ام. 0 1 کتابفروشی اینترنتی شائق 1402/8/5 خدا خانه دارد نفیسه مرشد زاده 4.3 6 صفحۀ 34 0 1 کتابفروشی اینترنتی شائق 1402/8/5 خدا خانه دارد نفیسه مرشد زاده 4.3 6 صفحۀ 36 0 2 مرضیه اعتمادی 1402/7/11 خدا خانه دارد نفیسه مرشد زاده 4.3 6 صفحۀ 51 0 4 یادداشتها محبوبترین جدید ترین سارا مستغاثی 1400/11/4 معمولا از این جور نوشته ها خوشم نمی آید. نمی دانم بهشان چه می گویند. تمثیلی؟ ولی "خدا خانه دارد" را دوست داشتم چون به قول نویسنده به درد روزهایی می خورد که آدم دلتنگ خدا و دوست های خدا می شود. به درد این روزهایم می خورد. "اویس! من از تو غریب ترم!"، "مسیح من، مسیح تو" و "موسیا! آداب دانان دیگرند" خیلی خوب بودند. "آقای ساربان جوان" هم خیلی غربت داشت. "...من باید از غم خلخالی که در دوردست ها از پای زنی کشیده اند، بمیرم. چون مرا بزرگ می خواهد." 0 6 المیرا رضایی 1403/2/29 بارها و بارها میشود خواند و به شدت شارژ شد (: اشک های قبل از خواب با خواندن این کتاب میریزد... 0 0 مشتاق شهادت 1403/6/15 به نظرم وقتی دلتنگ خدا میشیم هربار یه داستانش رو بخونیم، بیشتر می چسبه تا اینکه پشت هم همشو بخونیم.. 0 0 نرجس تسلیمیان 1402/4/13 دلواژههایی لطیف و ناب و گیرا از روزهایِ تلخ و شیرینِ تاریخ... کتاب با لطافتی وصف ناپذر اغلبِ مناسبتهای یک سال قمری را روایت میکند. گاه میبَرَدت به خانهی انتظار اویس قرنی و گاه به پشت در خانهای که سوخت و سوزاند... با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود. 0 0 فاطمه درزی رامندی 1402/7/7 برای آنهایی که موازی بودن را انتخاب می کنند! برای آنهایی که تمام دلتنگی هایشان را برای قامت «مردی که نیست» گریه می کنند... برای آنهایی که از اویس غریب ترند! برای آنهایی که رنج هایشان برای «او» گران تمام می شود! برای آنهایی که اسیرند! برای آنهایی که در گریزند از صدای «ب»! برای آنهایی که در همان بیابان سرد و همان شب وحشت زده، در حالی که از سرما می لرزند، گم شدند! برای آنهایی که لبیک گویند! برای آنهایی که از آداب دانان دیگرند... برای آنهایی که هنوز تصمیمشان را نگرفتند! بمانیم؟ برویم؟ برای آنهایی که میان دو پرتگاه زاده شدند! و برای آنهایی که فکر می کنند فقیرند... این کتاب برای همه ی «ما» ست! 0 4 محمدرضا مزرعی فراهانی 1402/7/18 کتاب خیلی خوبیه. مسیح من مسیح تو رو به دوستان زیادی توصیه کرده ام. 0 0