امیرکبیر و ایران

امیرکبیر و ایران

امیرکبیر و ایران

3.8
5 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

13

خواهم خواند

14

کتاب امیرکبیر و ایران، نویسنده فریدون آدمیت.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به امیرکبیر و ایران

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به امیرکبیر و ایران

آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزار ساله شاهنامه در آذربایجانملت، دولت و حکومت قانون: جستار در بیان نص و سنتقطارباز: ماجرای یک خط

صد کتاب سدهٔ اخیر (سالی یک کتاب)

88 کتاب

نه ریویو می‌نویسم، نه متن حلاجی‌شده و تحلیلی. به قول نظامی‌ها فعلا دنبال عملیات نیستم، بیشتر دارم شناسایی می‌کنم. انتخاب‌هایم یقینی است؟ نمی‌دانم؛ ولی باورپذیر است. معیار انتخابم مهم بودن اثر در امروز مملکت است و پیوند محکم آن با هویت امروز ایرانی‌ها و اگر اینها صادق نباشد فرم اثر هم ناقص می‌ماند. کتابهای تخصصی از دایره این انتخاب بیرون هستند، کتاب‌های ابتر و در زمان مانده هم همین طور. غالب کتابهای انتخابی خوبند، ولی گاهی چیزهایی مثل غربزدگی آل‌احمد خیلی مهم و هنوز مسئله هستند اگرچه بد باشند. (چند تایش در به‌خوان نیست؛ از جمله مادران و دخترانِ مهشید امیرشاهی) ۱۳۰۱: افسانه، نیما یوشیج ۱۳۰۲: باغ بهشت، نسیم شمال ۱۳۰۳: دیوان عارف، عارف قزوینی ۱۳۰۴: کلید استقلال اقتصادی ایران، احمد متین دفتری (در به‌خوان نیست) ۱۳۰۵: ایران‌شاه، ابراهیم پورداود ۱۳۰۶: ایران باستانی، حسن پیرنیا ۱۳۰۷: حافظ تشریح، عبدالحسین هژیر ۱۳۰۸: تاریخ ادبیات ایران، جلال‌الدین همایی (در به‌خوان نیست) ‍۱۳۰۹: از پرویز تا چنگیز، حسن تقی‌زاده ۱۳۱۰: سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی ۱۳۱۱: یک سال در آمریکا، عیسی صدیق ۱۳۱۲: تاریخ ایران، عباس اقبال آشتیانی (در به‌خوان پیدایش نکردم) ۱۳۱۳: بیست مقاله، محمد قزوینی ۱۳۱۴: جنگ ده سالهٔ ایران و روس، جمیل قوزانلو ۱۳۱۵: پیام من به فرهنگستان، محمدعلی فروغی ۱۳۱۶: پیامبر، زین‌العابدین رهنما (در به‌خوان نیست) ۱۳۱۷: تاریخ یزد، عبدالحسین آیتی (در به‌خوان نیست) ۱۳۱۸: غزالی‌نامه، جلال‌الدین همایی ۱۳۱۹: تاریخ مشروطهٔ ایران، احمد کسروی ۱۳۲۰: دیوان اشعار، پروین اعتصامی ۱۳۲۱:‌ کلید فهم قرآن، شریعت سنگلجی ۱۳۲۲: بازیگران عصر طلایی، ابراهیم خواجه‌نوری ۱۳۲۳: امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت ۱۳۲۴: التفاصیل، فریدون توللی (در به‌خوان نیست) ۱۳۲۵: لغت‌نامه، علی‌اکبر دهخدا (مهم‌ترین کتاب قرن) ۱۳۲۶: سبک‌شناسی، محمدتقی بهار (در به‌خوان نیست!) ۱۳۲۷: سه تار، جلال آل‌احمد ۱۳۲۸: تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، محمود محمود ۱۳۲۹: خاطرات و خطرات، مهدی‌قلی هدایت (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۰: تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی ۱۳۳۱: هرمزدنامه، ابراهیم پورداود ۱۳۳۲:‌ سفری به مسکو، محمود تفضلی (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۳: امثال قرآن، علی‌اصغر حکمت ۱۳۳۴: مکتب‌های ادبی، رضا سیدحسینی ۱۳۳۵: زمستان، مهدی اخوان‌ثالث ۱۳۳۶: تاریخ فرهنگ ایران، عیسی صدیق (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۷: برگزیده داستان‌های شاهنامه، احسان یارشاطر ۱۳۳۸: معصوم پنجم، جواد فاضل ۱۳۳۹: قلمرو سعدی، علی دشتی ۱۳۴۰: نبردهای محمد، نصرت‌الله بختورتاش ۱۳۴۱: غرب‌زدگی، جلال آل‌احمد (ضروری‌ترین مضّر) ۱۳۴۲: ایلخچی، غلامحسین ساعدی (در به‌خوان نیست) ۱۳۴۳:‌ خسی در میقات، جلال آل‌احمد ۱۳۴۴: سواد و بیاض، ایرج افشار ۱۳۴۵: اهل هوا، غلامحسین ساعدی (در به‌خوان نیست) ۱۳۴۶: دیوان اشعار، شهریار ۱۳۴۷: توپ، غلامحسین ساعدی ۱۳۴۸ سووشون، سیمین دانشور ۱۳۴۹: در عین حال، نجف دریابندری ۱۳۵۰: سوگ سیاوش، شاهرخ مسکوب ۱۳۵۱: رستم و اسفندیار در شاهنامه، محمدعلی اسلامی ندوشن ۱۳۵۲: ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، فروغ فرخزاد ۱۳۵۳: همسایه‌ها، احمد محمود ۱۳۵۴:‌ جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان، سیدابوالقاسم انجوی شیرازی ۱۳۵۵: فرهنگ علوم انسانی، داریوش آشوری ۱۳۵۶: آسیا در برابر غرب، داریوش شایگان ۱۳۵۷: کلیدر، محمود دولت‌آبادی ۱۳۵۸: قصه‌های مجید، هوشنگ مرادی کرمانی ۱۳۵۹: اوراق تازه‌یاب مشروطیت، ایرج افشار ۱۳۶۰: آشفتگی در فکر تاریخی، فریدون آدمیت ۱۳۶۱: زمین سوخته، احمد محمود ۱۳۶۲: صحیفه امام، سیدروح‌الله خمینی (این کتاب هم در به‌خوان نیست که البته طبیعی است! توی هیچ کتاب‌فروشی این‌وری آن‌وری هم دیگر نیست!) ۱۳۶۳: غم‌های بزرگ ما، رضا براهنی ۱۳۶۴: خاطرات الهیار صالح، سیدمرتضی بشیر ۱۳۶۵: دفتر ایام، عبدالحسین زرین‌کوب ۱۳۶۶: با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ، نادر ابراهیمی ۱۳۶۷: تاریخ ایران بعد از اسلام، عبدالحسین زرین‌کوب ۱۳۶۸: بزم‌آورد، عباس زریاب خویی ۱۳۶۹: نقطهٔ رهایی، گلعلی بابایی ۱۳۷۰: قبض و بسط تئوریک شریعت، عبدالکریم سروش ۱۳۷۱: نخست‌وزیران ایران، باقر عاقلی ۱۳۷۲: مدار صفر درجه، احمد محمود (کولاک رمان فارسی) ۱۳۷۳: زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران، جواد طباطبایی ۱۳۷۴: نامه‌های دکتر مصدق، محمد مصدق  ۱۳۷۵:‌ سفر به گرای ۲۷۰ درجه، احمد دهقان ۱۳۷۶: یادداشت‌های روزانه، مهدی بازرگان (در به‌خوان نیست) ۱۳۷۷: در کارگاه نمدمالی، خسرو شاهانی ۱۳۷۸: مجموعه اشعار، احمد شاملو (بهترین شاعر معاصر) ۱۳۷۹: همپای صاعقه، گلعلی بابایی و حسین بهزاد ۱۳۸۰: بحران رهبری نقد ادبی و رساله حافظ، رضا براهنی ۱۳۸۱:‌خانهٔ دایی یوسف، اتابک فتح‌الله‌زاده ۱۳۸۲: سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی، جواد طباطبایی ۱۳۸۳: شب ژنرال‌ها، خسرو معتضد ۱۳۸۴: ما و راه دشوار تجدد، رضا داوری اردکانی ۱۳۸۵: تاسیان، هوشنگ ابتهاج ۱۳۸۶: دستور زبان عشق، قیصر امین‌پور ۱۳۸۷: سورهٔ انگور، علیرضا قزوه ۱۳۸۸: مجموعهٔ اشعار، حسین منزوی ۱۳۸۹: نفحات نفت، رضا امیرخانی (امیدوارکننده‌ترین مأیوس) ۱۳۹۰: با چراغ و آینه، محمدرضا شفیعی کدکنی ۱۳۹۱: در پایتخت فراموشی، محمدحسین جعفریان ۱۳۹۲: روزنوشت؛ یادداشت‌های روزانه شهید حسن باقری، احمد دهقان ۱۳۹۳: گزیده اشعار، علی معلم دامغانی (متفکرترین شاعر معاصر) ۱۳۹۴: فرهنگ فیلم‌های جنگ و دفاع ایران، مسعود فراستی (کامنت‌های مؤلف کتاب را ماندنی می‌کند) ۱۳۹۵: تأملی دربارهٔ ایران، جواد طباطبایی (مشکل ایران چیست؟ درد کجاست؟) ۱۳۹۶: آدم ما در قاهره، محمد قائد ۱۳۹۷: قطارباز، احسان نوروزی ۱۳۹۸: ملت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی (اصل بحث اینجاست؛ مصنّف دردِ تن را بهانه کرد تا بیشتر بهش نپردازد)  ۱۳۹۹: آذربایجان و شاهنامه، سجاد آیدنلو ۱۴۰۰: مادران و دختران، مهشید امیرشاهی (بهترین نویسندهٔ زن ایرانی؛ حسن ختام سیاهه) (متأسفم که این کتاب در به‌خوان نیست)

یادداشت‌های مرتبط به امیرکبیر و ایران

            فریدون آدمیت در کتاب «امیرکبیر و ایران» (صفحات ۴۷ و ۴۸) با تحلیل نامه‌های امیرکبیر به ناصرالدین چنین آورده است:
در تحلیل روانشناسی امیر باید گفت کمتر در درون خود آسوده و آرام بود. انفعالات نفسانی‌اش نوسان‌هایی داشت، و گاه حالت غم‌زدگی و افسردگی روانی بر او استيلا می‌یافت. این‌گونه زیر و بم‌های تند روانی را در احوال بسیاری از مردان داهی روزگار می‌خوانیم. [در نامه به شاه] می‌نویسد: «فدوی را کسالت مزاجی و خیالی هست. اما سببی ندارد زیرا مقدّر حالِ این غلام با کسالت انسی دارد». جای دیگر گوید: «عمر است، می‌گذرد. تازه‌ای نیست... دنیا هر دقیقه‌ای تازه است... از بس که افسرده هستم زیاد جسارت به عرض نشد». یا اینکه : «حالم مزاجاً چندان ناخوشی ندارد، و لكن خیالاً خیلی پریشان است». باز دارد: «مقرر فرموده بودند که چرا امروز درخانه [=دربار] نیامده؟ عایقی بجز افسردگی نداشته». همچنین می خوانیم: «این غلام حال و مزاج درستی ندارم... سوار شده، رفته باروط‌کوبخانه را که می‌سازند، نگاه کرد. از افسردگی ساعتی در عباس‌آباد نشسته، بعد از اذان مراجعت کرده.» باز می آورد: «افسرده و خسته‌خيال هستم... امروز همه را به خیال گذراندم و هیچ حالت بشاشت روی نداده». این سخن امیر به شاه نمودار ژرف‌بینی اوست: «خدا به شما دلتنگی ندهد زیرا خیال مثل درختی است که از خود کرم بیرون می‌آورد، و کم کم می‌پوساند تا به جزئی صدمه‌ای تمام می‌شود». اماگویا ندانسته بود که ناصرالدین‌شاه خصیصه‌های آدم متعارفی را داشت؛ بیخیال و فارغ از اندیشه و اندوه!
آن نامۀ آخری، آن هشدار را باید پیش خودمان مدام تکرار کنیم: «خدا به شما دلتنگی ندهد زیرا خیال مثل درختی است که از خود کرم بیرون می‌آورد، و کم کم می‌پوساند تا به جزئی صدمه‌ای تمام می‌شود.»

          
            و بالاخره خواندن کتاب امیرکبیر و ایران به پایان رسید.
 آدمیت در این کتاب در تلاش است تا به طور کامل و از زوایای مختلف به زندگی، شخصیت، منش و دیدگاه های میرزا تقی خان امیرکبیر در تمامی عرصه ها اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و به طور کلی اقدامات وی در امر اصلاحات کشور در دوره صدارت وی بپردازد و تا حد امکان ریز جزئیات هر موضوع را مطرح نماید. کتاب وی از چند جهت حائز اهمیت است. اول آنکه این کتاب به دست فردی آگاه به امور تاریخ ایران و علی الخصوص مباحث مربوط به سیاست خارجی نگاشته شده چون آدمیت از مقامات عالی رتبه وزارت خارجه ایران به شمار می آمد.(از انتقادات افراد به دیدگاه های آدمیت در موضوعات مختلف به جهت عدم ارتباط به موضوع نوشتارم گذر می نمایم). 
دیگر آنکه، گرچه این کتاب در نوع خود دامنه گسترده ای از موضوعات مختلف در ارتباط با اقدامات امیرکبیر را در برمی گیرد، اما تکیه او بر یک اصل(یعنی بررسی کارنامه فعالیت های امیرکبیر در ابعاد و زوایای مختلف) و اشراف کامل بر جزئیات هر بخش، هنر دوری جستن از پراکنده گویی و عدم فاصله گرفتن از هدف غایی نویسنده، موجب انسجام هرچه بیشتر کتاب و در نتیجه ارزشمندی آن گردیده است. علاوه بر این، نکته بسیار مهم در این کتاب، بهره مندی نویسنده از اسناد و نامه های سفرا، وزرا، شرق شناسان و سفرنامه نویسان است که برای اولین بار در این کتاب ترجمه و به چاپ رسیده و دسترسی به این اسناد مرهون سال‌های متمادی حضور وی در وزارت خارجه، ارتباط با مراکز اسنادی در اروپا و آمریکا و بهره مندی از منابع آنان و استفاده از اسناد و منابع موجود در آرشیو وزارت خارجه ایران و همچنین بهره گیری از اسناد موجود در  آرشیوهای خانوادگی خاندان های مهم ایرانی است که آدمیت توانسته به واسطه ارتباطات خود، به آنها دست یابد و به این شیوه بر ارزش کتاب خود بیفزاید. 

علاوه بر موارد اشاره شده که جزء نقاط قوت این کتاب به شمار می آید، این مطلب در خصوص ماهیت کتاب قابل توجه است که پرداختن به زندگی امیرکبیر و بررسی زوایای شخصیتی و تفکرات وی علی الخصوص در ایجاد اصلاحات در ایران، پیش از شناخت زمانه وی امکان پذیر نیست و لذا تحلیل و واکاوی عملکرد وی به مانند دیگر شخصیت های تاریخی، نیازمند کنکاش همزمان در جامعه او به عنوان یک کلیت است. به هر جهت در خصوص این کتاب با توجه به مواردی که به آن اشاره کردم، می توان گفت که با حدود گذشت ۷۷ سال از زمان اولین چاپ آن، هنوز هم یکی از مهمترین و مستندترین منابعی است که به شالوده شناسی حیات امیرکبیر در تمامی حوزه ها پرداخته است. اما این نکته حائز اهمیت است که اگرچه امیرکبیر شخصیتی تقریبا بی بدیل و بی نظیر در تاریخ ایران است اما معتقدم تحلیل و بررسی عملکرد تمامی شخصیت های تاریخی ایران نیازمند مطالعه گسترده و نقادی منصفانه است حتی صدراعظم فراموش نشدنی ایران یعنی امیرکبیر! 
خدایش بیامرزاد

در اینجا به عنوان نمونه و حسن ختام نوشتارم، به انتقاد آدمیت از عملکرد سیاسی امیرکبیر اشاره می نمایم که البته باید به این موضوع اشاره کرد که، عمل به این انتقاد درست، نیازمند بررسی دقیق شرایط دربار و وضعیت امیرکبیر، ضد و بندها و زمینه چینی های سیاسی در دربار و حرم شاه، نفوذ قدرت‌های خارجی و... است و نمی توان به سادگی گفت که امیرکبیر می توانست به این امر(یعنی کنار گذاشتن میرزا آقاخان نوری) اقدام نماید. 
به منظور روشن کردن این مساله، قسمتی از میزان پشتیبانی از حضور میرزا آقاخان نوری در دربار که خود آدمیت در کتاب به آن اشاره کرده است می پردازم تا عمق حساسیت موضوع و شرایط و مشکلات امیرکبیر در آغاز صدارت، ملموس شود و سپس انتقاد آدمیت از میرزاتقی خان را درج نمایم.

"سفارت انگلیس بی درنگ درصدد بازگرداندن میرزا آقاخان نوری برآمد.... فرانت به پالمرستون می نویسد: در ملاقات خصوصی با مهدعلیا، او به من اطمینان داد که پیوسته به شاه تلقین خواهد نمود که به اندرز و راهنمایی انگلستان گوش دهد.  به علاوه، کاردار انگلیس از مهدعلیا تقاضای کتبی کرد که به میرزا آقاخان اجازه بازگشت داده شود...."
" امیر که به پشتیبانی سفارت انگلیس و مهدعلیا از میرزا آقاخان آگاه بود و هنوز مقام خویش را کاملا استوار نمی دید، مصلحت ندانست امر کتبی مهدعلیا را نقض کند. پس وی را پیش کشید اما خدمت عمده ای به او ارجاع نکرد و خبری هم از وزارت کشور او نبود..." ص۱۹۵

انتقاد آدمیت به امیرکبیر:

" امیر غفلت کرد و خطای جبران ناپذیری مرتکب شد. اگر در آغاز، از راه مصلحت اندیشی مجبور گردید با میرزا آقاخان از در مجادله درآید، می بایست پس از آن که قدرت را به دست آورد، او را براندازد... در گزارش های وزیرمختار انگلیس بارها می خوانیم که میرزا آقا خان، اسرار سیاسی دولت را در امور داخلی و همچنین گفتگوهای امیر با سفارتخانه های خارجی را به طور محرمانه‌ به سفارت انگلیس در تهران خبر می داده است".ص۱۹۶