بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بذر خون

بذر خون

بذر خون

محمد فائزی فرد و 2 نفر دیگر
3.7
15 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

21

خواهم خواند

17

کتاب بذر خون، ویراستار مسعود آذرباد.

لیست‌های مرتبط به بذر خون

یادداشت‌های مرتبط به بذر خون

            ﷽
صفحات اول راکه خواندم،قصد داشتم به جمع کتاب‌های نصفه اضافه‌اش کنم،اما تصمیم گرفتم کمی بیشتر ادامه بدم و نتیجه‌اش شد مطالعه ۱۰۰ صفحه تا قبل از خواب و خب به نظرم حرف درباره‌ بذر خون زیاد است.

بذرخون، داستان زمان است، داستان اگر هاست، اگر یک روزی داعش پایش می‌رسید به ایران،چی می‌شد؟داستان اصلا شما را با این که چه شد تا داعش وارد ایران شد، روبرو نمی‌کند!! دقیقا زمانی دارد روایت می‌شود که داعش به جز چند منطقه همه جا را گرفته است و حالا شما در اصفهان هستید، اصفهانی که دارد مقاومت می‌کند و اصلی‌ترین مکان برای مقاومت،فرودگاه است،فرید یکی از زبده‌ترین فرماندهان به یکباره در یک‌ عملیات به شهر برمی‌گردد وراهی شورا می‌شود،شورایی که فقط نقش اداره شهر را دارد، اما خائنان دورش زده‌اند،قدرت و خیانت و...
 
شاید برای همه کتاب روان نباشد،چون باید خط به خط پیش بروید تا گره‌های داستان برای‌تان باز شود، خواندنش صبرمیخواهد،موضوع وطن است و عاشقی،خیانت و قدرت ، قبل از خریدش نظردیگران رابخوانید!
          
            بذر خون
مقدمه: 
رمانی با مفهوم مذهبی و ایرانی، یک رمان جذاب، با یک شیوه جدید (کمی ناپخته) و با کشش بالا.
متن:
الف) آشنایی با کتاب:
آشنایی با این کتاب مانند آریزونا از گروه "ادبیات ژانری" بود! صحبت از ماراتن تالیفی خوانی شد و قرار گذاشتیم باهم چند کتاب تالیفی را بخوانیم از آریزونا شروع کردیم و حالا بذر خون...
از خوبی های این ماراتن، گفتگو با خود کتاب نویسان( نویسنده های کتاب) هست و میتوان درباره ایده این کتاب، چگونگی انتشار این کتاب و چیز های دیگر صحبت کنیم.
ب) معرفی کتاب:
این کتاب یک آینده شوم را پیش‌بینی میکند، یک ویرانشهر واقعی...
"محمد فائزی فرد" نویسنده کتاب پیش‌بینی میکند اگر داعش موفق میشد چه میشد؟
اگر به ایران حمله میکرد چه اتفاقاتی میفتاد؟
داعش به ایران حمله کرده قسمت های زیادی از ایران را گرفته و فقط چند استان مانند اصفهان، لرستان و خوزستان( قسمتی از خوزستان!!) هنوز مقاومت میکنند و در مقابل نیروهای داعش دوام آورده اند...
حالا انگار روز های آخر مقاومت است اصفهان( نقطه اصلی داستان) بی فرمانده شده و شورای پیر شهر نمیدانند باید چه کار کنند.
به راستی این مقاومت چه میشود؟
پ) پیام کتاب:
چیزی که باید حس میشد از کتاب قدردانی از مدافعان حرم است( ولی متاسفانه بدلیل پرداخت کم به داعش نتوانست خوب عمل کند).
انتقام، خانمان سوز است و کینه عقل را میزداید

ج) طرح جلد و صحافی کتاب:
طراحی جلد مرا یاد مراسم های عزاداری در عاشورا می اندازد تا یک شهر مقاوم در برابر داعش( البته تا حدی به وقایع آخر کتاب هم اشاره دارد) ولی چیزی که بسیار مشهود است  کتاب های ایرانی نه در طرح جلد و نه در خلاصه پشت کتاب ها نمیتواند خوب عمل کند و من نمیدانم این ضعف از نویسندگان یا ویراستاران است؟؟ یا در انتشارات!!
کتاب سبک و با صحافی درست است دست را خسته نمیکند و صحافی تمیزی دارد.
نقد کتاب:
تصور از کتاب یک کتاب اکشن و جنگی بود که متاسفانه بهش زیاد پرداخت نشد! کلا نقد اساسی به این کتاب کمبود احساسات، اکشن، دیالوگ ها هست و شاید تنها چیزی که زیادی به چشم میزند اطلاعاتیست که نویسنده میدهد و در آخر متوجه میشویم نیازی نبود این را بدانیم.
مهم ترین نکته این کتاب ایده زیبایش است و یک ویران شهر واقعی را در ذهن مخاطب تصویر سازی میکند.
کاش بیشتر میتوانستیم با شخصیت ها ارتباط بگیریم.
ایراد دیگر پرش داستان از یک جای جذاب به یک جای جذاب دیگر است که میتواند هیچ ربطی به فصل های بعدیش نداشته باشد.
این باعث میشود انسجام متن کمتر دیده شود و لذت را از مخاطب بگیرد.
نتیجه گیری:
داستان های ادبیات ژانری تالیفی 10 سال است که به طور جدی شروع شده و انتشاراتی ها از آن حمایت میکنند.
باید به  جوانان ایرانی فرصت دیده شدن داد و امسال نشر کتابستان این را به خوبی نمایش داده است.نوشتن کتاب میتواند زمان زیادی را از نویسنده بگیرد ولی ای کاش نویسنده بیشتر به کتاب میپرداخت.نمره من به داستان 3.5 است ولی بخاطر قوانین گودریدز و علاقه زیادی که به ایده داستان دارم، به کتاب 4 میدهم.
امیدوارم نویسنده کتاب روز به روز پیشرفت کند و بتواند پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کند.
ممنون بابت وقتتان
محمدحسین راه نورد 
بهمن 1400
          
f_altaha

1401/02/31

            کتاب در جواب به یک اگر و در ژانر تاریخ دگرگون نگاشته شده:(اگر داعش ایران را اشغال میکرد) 

همان طور که انتظار می رفت از نابسامانی ها و ناامنی ها می گوید و انصافا هم در نشان دادن این اوضاع موفق بوده و البته بیشتر از آن جای جای کتاب نشان دهنده ی این است که در این داستان دوست و دشمن و قهرمان و خائن به راحتی قابل تشخیص نیست و این نشان دادن انسان های خاکستریی که هرکدام به نحوی در تکاپو هستند و تو نمیدانی به کدام یک باید کمک کرد و جلوی کدام یک را باید بگیری ، کتاب را جذاب تر و چالش برانگیزتر کرده بود. 

اما ایا همین کافی است؟ بله این که گاهی به اوضاع بدتر بیندیشیم و بعد خدا را به خاطر اوضاع شکر کنیم خوب است اما به نظرم حداقل اینجا برای تمام انگیزه ی نوشتن یک کتاب کافی نبود. به فرض که ما تمام گزاره های داستان را پذیرفتیم و فهمیدیم جهنم الان ما از جهنمی که داعش با حضورش و با کمک خیانت های دشمنان به ظاهر دوست  برپا میکند به مراتب بهتر است، اما خب بعد چه؟ متاسفانه ظاهرا از داستان جز این درون مایه چیز دیگری عائدم نشد،به علاوه بعضی از گره های داستان هنوز باقی مانده اند که امیدوارم در جلدهای بعدی باز شوند.(باتوجه به قدرت خوب نویسنده در  فضاسازی فکر میکنم برای کسی که با اصفهان انس بیشتری دارند از این جهت هم جذاب است)
          
                (بذر خون) رمانی است تاریخی در ژانر دگرگون یا برگردان با موضوع داعش و حمله غارتگرانه او به خاک اصفهان. شهری غنی از فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی. (بذر خون) داستان فرماندهان و قهرمانانی است که در سایه‌ی خیانت‌ها و با وجود کمترین امکانات جانشان را برای نجات خاک وطن به خطر انداختند. این ظاهر داستان است. اما در باطن و بالواقع ما با یک اثر فلسفی روبرو هستیم. آنچه محمد فائزی‌فرد در این اثر بدان پرداخته، جنگ درونی قهرمان داستان با خویشتن خویش است که نمود خارجی آن در مقابله او با داعش نمایان می‌شود. در حقیقت هدف اصلی نویسنده رساندن این مفهوم است که هرکس در درون خویش با داعش‌هایی روبروست که باید با آنها بجنگد و مدافع حریم خود باشد.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

            از خوندن صفحه به صفحه‌ی  این کتاب لذت بردم؛ نه لزوما به خاطر اینکه مضمون و محتواش رو دوست داشتم، بلکه به خاطر اینکه قلم نویسنده با هنرمندی بالای خودش، من رو سوار بر کلمات جلو برد (یا بهتره بگم بالا کشید) و از لابه‌لای صحنه‌هایی عبور داد که تلخ یا شیرین، به خوبی برای من به تصویر کشیده بود (و البته شریف بودن قصه‌ای که روایت می‌کرد هم ضرری به زیبایی هنری داستان نمی‌زد).
فقط دو تا اشکال به ذهنم می‌رسه: یکی اینکه با وجود شخصیت‌های فرعی متنوع و وقایع مربوط به هر کدوم از اون‌ها، جا داشت حجم داستان بیشتر از این باشه و اتفاقات و اشخاص بیشتری رو پوشش بده. دوم هم اینکه دیالوگ‌ها گاهی به دلم نمی‌نشست و تقریبا مثل دیالوگ‌های سریال‌های تلویزیونی، کمی تصنعی و غیرواقعی به نظر می‌رسید.

این قسمت بعدی یه اسپویل ریز داره:
یه نکته هم که نمی‌دونم به عنوان نقطه قوت بگم یا ضعف، پیشگفتار داستانه: اول که خوندمش خیلی خوشحال شدم که قراره داستانی بخونم که خود نویسنده هم نقشی غیر مستقیم و راوی‌گونه در داستان داره (چیزی شبیه به لمونی اسنیکت) ولی وقتی دیدم این اتفاق توی همون پیشگفتار تموم شد و در داستان اثری ازش نبود، کمی ناامید شدم. وقتی اون پیشگفتار، نویسنده رو به عنوان شخصیتی در آینده‌ای بعد از وقایع داستان معرفی می‌کنه، جا داشت حضور پررنگ‌تری توی خود داستان داشته باشه. مطرح شدنش در ابتدای کار، جلوه‌ی قشنگی به داستان داده. ولی اینکه دیگه هیچ نشونه‌ای ازش دیده نمی‌شه، برای من کمی ناامیدکننده بود.
          
            من با محمد فائزی‌فرد به صورت مجازی آشنا شدم. یک بار هم که تلفنی حرف می‌زدیم پیشنهاد نوشتن رمانی را در یک موضوع خاص دادم و او هم قبول کرد! این چنین شد که بذرِ «بذر خون» کاشته شد!
بذر خون، رمانی است در زیرژانر تاریخ دگرگون که در فضای معاصر ما می‌گذرد. بذر خون با یک اگر بزرگ شکل گرفته است. اگر داعش وارد ایران می‌شد و ایران دربرابرش مقاومت نمی‌کرد، جهان ما چه شکلی می‌شد؟
در رمان بذر خون، داعش آنقدر پیشرفت کرده که اصفهان را در محاصره خود گرفته است. اصفهان، این نگین فرهنگ و تمدن ایرانی‌-اسلامی. از این نظر، باید به انتخاب نویسنده تبریک گفت که در مکان‌یابی برای رمانش هوشمندانه عمل کرده است.
قصه به سال‌های پس از ورود داعش تمرکز دارد و چند بریده روزنامه و خبرگزاری، بخشی از تاریخ تحول و دگرگونی تاریخ را به ما نشان می‌دهند و این نشان از حساسیت نویسنده بر جنبه ژانری و فرمی اثرش دارد.
بذر خون، یک رمان شخصیت‌محور است و تمرکزش در عین وقایع بیرونی، بر تغییر و تحول درونی شخصیت هم هست و نوید این را می‌دهد که قرار نیست فقط با هیجان و اکشن جلو برویم. قرار است شور و شعور با هم جلو بروند.
بذر خون کتابی است که علاقه‌مندان به ایران و فضای علمی‌تخیلی از آن خوششان خواهد آمد. چیزی نیست که نشنیدنش آدم را جذب نکند. واقعا اگر داعش به ایران می‌آمد دنیایمان چه شکلی می‌شد؟