بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

داستان دو شهر

داستان دو شهر

داستان دو شهر

چارلز دیکنز و 1 نفر دیگر
4.1
8 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

16

خواهم خواند

14

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

رمان های بزرگ، آثاری هستند که طی سال ها و دهه ها زنده مانده و خوانده شده اند. آنها عمدتا به مضامین انسانی و همه شمول پرداخته و یا از دنیاهای خیال انگیزی نوشته اند که هر خواننده ای را مفتون و مسحور خود می کند. بودن این آثار بزرگ در هر کتابخانه عمومی ضروری است و کسانی که کتابخوان به حساب می آیند، دست کم با نام و نویسنده این کتاب ها به خوبی آشنایند.«داستان دو شهر» رمانی نوشتة چارلز دیکنز است که ماجرای آن در دو شهر لندن و پاریس، و در زمان انقلاب فرانسه رخ می دهد. این رمان با فروش ??? میلیون نسخه در جهان، به همراه کتاب «شازده کوچولو»، پرفروش ترین کتاب تک جلدی جهان در تمام دوران هاست

یادداشت‌های مرتبط به داستان دو شهر

            «داستان دو شهر»
خیال پردازی دیکنز عالی است، توصیفات بدیع او در تک تک صحنه ها نه تنها موجب ملالت نمی شوند بلکه خواننده را به سر شوق می آورند.
او به شهادت برخی از بزرگان حتی بهتر از مورخین صحنه های انقلاب را به تصویر کشیده است.
شور و التهاب ناشی از حال و هوای انقلاب، خیانت ها، افراط کاری ها و ظاهر شدن تعصبات و بروز کینه توزی های قبل از انقلاب، دادگاه ها و«گیوتین» نمونه های از خروار خروار صحنه های نقش بسته در این اثر بزرگ هستند.
به جرات می گویم که «گیوتین»، نماد انقلاب فرانسه عنوان شده و چنان خوب به آن پرداخته شده که سردی و تیزی تیغ فولاد آن و صدای دلهره آور فرود آمدنش تا اعماق جان خواننده رسوخ می کند. هیولایی که واقعی که میادین اصلی شهر و دل های انتقام جویان را از خون مخالفین و متهمین سیراب می کند.
و نمی شود از این اثرصحبت کرد و از پایان زیبا و به زعم من حماسی اش سخنی به میان نیاورد. بزرگ منشی روح و ایثارگری شخصیتی که با جان خود معامله می کند و سخنان(یا زبان حال) او در آخرین لحظاتش که امضای دیکنز بر این کتاب است، دقیقا همان چیزی است که ما از یک درام یا تراژدی انتظار داریم. 
اگر در مطالعه چند صفحه اخر صدای تماشاچیان اعدام در ذهن تان آرام گرفت و به تک گویی های شخصیت فرد محکوم که به آرامی و  با قرار خاطر سخن می گوید با گوش جان توجه کردید و حتی باد ملایمی که بر لباس همه گان نواختن گرفته بود را حس کردید، تعجب نکنید چرا که با یکی از پایان های عالی تاریخ داستان مواجه شده اید.
          
            داستان دو شهر، داستان تو دو قومیت و فرهنگ و دو کشور است. چارلز دیکنز به بهانه روایت دو داستان در دو شهر به نقد فرهنگی پرداخته است که به ظاهر از دل یک انقلاب  بیرون آمده است.  حکایت مردی که 18 سال زندانی حکومت پادشاهی فرانسه  است و بعد از انقلاب،  قهرمان می شود اما همین انقلاب او و خانواده اش را انکار می‌کند. و مردی  دیگر که از فساد و ظلم فرانسه گریخته ،  به انگلیس می‌رود و نام خانواده ثروتمند خود را انکار می‌کند تا به مردمان فقیر کمک کند اما همان فقرا بعد از انقلاب ،  مجازات وی را طلب می‌کنند.  و در آخر مردی که برای نجات دیگری، جان می‌دهد . او کسی است که دیگران انکارش می‌کنند.
دیکنز باز هم توانسته شخصیت هایی را برایمان بسازد که با تک تکشان دوست شویم و برایشان دل بسوزانیم. درد آنها درد ما شود. نویسنده در دل روایتی از عشق  درکی  واقعی را از چهره آن زمان پاریس و لندن به ما می‌دهد. او در این کتاب از عشق پدر وفرزندی، عشق به همسر، عشقی بی جواب(سیدنی کارتن)  و عشق به وطن سخن می‌گوید و نظیر سایر آثارش،  بر محوریت خانواده ارج می‌نهد. ما در این کتاب و  در پاریس، با مردمی خشن، بی رحم و سراسر عقده روبروییم که به راحتی حکم اعدام می‌دهند و از این کار شادند و رد مقابل با مردانی از انگلیس آشنا می‌شویم که برای نجات جان دیگران، فداکاریها می‌کنند. 
هم این دست انگلیسی است که به نجات شخصیت های فرانسوی داستان می‌آید.
          
            .



داستان دو شهر، یکی از بهترین رمان‌هایی است که «مکان» در آن تا حدِ اعلای ادبی خویش فراز آمده است. آن قدر رفعت یافته در روایت، که با مضمون متحد شده است. معمولاً در هر داستانی، یک یا چند عنصر بیشتر جلوه می‌کند و مضمون را می‌نمایاند. در داستان دو شهر، مکان در چنین جایگاهی قرار گرفته است. 

به نظر می‌رسد غایت دیکنز از نوشتن این داستان، مقایسه مدنیت انگلیسی با مدنیت فرانسوی است. می‌خواهد نشان بدهد که شهر در انگلستان بر چه پایه‌ای بنا شده، و در فرانسه بر چه اساسی. لندن را به عنوان کالبد و جانِ مدنیت انگلیسی، در برابر پاریس، به عنوان کالبد و جانِ مدنیت فرانسوی قرار داده است. 

نویسنده تمهیدات بسیار زیادی برای این مقایسه اندیشیده، اما مهم‌ترینش انتخاب «دادگاه» به عنوان کانون روایت است. دادگاه را، چه در لندن و چه در پاریس، آن‌چنان پرداخته که مقایسه به تمامه در ذهن مخاطب انجام بشود. حتماً قانون یکی از مهم‌ترین نقاط افتراق تمدن انگلیسی‌زبان و فرانسوی‌زبان است و دیکنز در داستان دو شهر، بر این اختلاف تمرکز کرده است. برای بیان چنین مضمومنی، دادگاه را به عنوان مکانِ داستانی، به چنان مقامی رسانده که بتوان گفت با مضمون متحد شده است. کافی است مخاطب داستان را بخواند. دادگاه لندنی و دادگاه پاریسی در ذهنش حک می‌شوند. پس از آن، مقایسه مدنیت انگلیسی با مدنیت فرانسوی، خود به خود انجام می‌شود و هیچ نیازی نیست نویسنده پیام اضافه‌ای را منتقل بکند.