یادداشت محمدقائم خانی

                .



داستان دو شهر، یکی از بهترین رمان‌هایی است که «مکان» در آن تا حدِ اعلای ادبی خویش فراز آمده است. آن قدر رفعت یافته در روایت، که با مضمون متحد شده است. معمولاً در هر داستانی، یک یا چند عنصر بیشتر جلوه می‌کند و مضمون را می‌نمایاند. در داستان دو شهر، مکان در چنین جایگاهی قرار گرفته است. 

به نظر می‌رسد غایت دیکنز از نوشتن این داستان، مقایسه مدنیت انگلیسی با مدنیت فرانسوی است. می‌خواهد نشان بدهد که شهر در انگلستان بر چه پایه‌ای بنا شده، و در فرانسه بر چه اساسی. لندن را به عنوان کالبد و جانِ مدنیت انگلیسی، در برابر پاریس، به عنوان کالبد و جانِ مدنیت فرانسوی قرار داده است. 

نویسنده تمهیدات بسیار زیادی برای این مقایسه اندیشیده، اما مهم‌ترینش انتخاب «دادگاه» به عنوان کانون روایت است. دادگاه را، چه در لندن و چه در پاریس، آن‌چنان پرداخته که مقایسه به تمامه در ذهن مخاطب انجام بشود. حتماً قانون یکی از مهم‌ترین نقاط افتراق تمدن انگلیسی‌زبان و فرانسوی‌زبان است و دیکنز در داستان دو شهر، بر این اختلاف تمرکز کرده است. برای بیان چنین مضمومنی، دادگاه را به عنوان مکانِ داستانی، به چنان مقامی رسانده که بتوان گفت با مضمون متحد شده است. کافی است مخاطب داستان را بخواند. دادگاه لندنی و دادگاه پاریسی در ذهنش حک می‌شوند. پس از آن، مقایسه مدنیت انگلیسی با مدنیت فرانسوی، خود به خود انجام می‌شود و هیچ نیازی نیست نویسنده پیام اضافه‌ای را منتقل بکند.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.