بعد از مدت ها، لذت بخش و دوست داشتنی.
شبیه آب طالبی های اطراف حرم مشهد:) و خنکی دار ال... ها.
باید قفسه ای درست کنم و فعلا این کتاب و کتاب یحیا درش بگذارم.
        

          کتاب کریمانه، مجموعه ای از مصاحبه ها، با خانواده شهدایی از کرمان که سال ۱۳۸۴ در سفر رهبری به کرمان، با ایشون ملاقات داشتند هست. در این مصاحبه ها، علاوه بر خاطرات آن دیدار، خاطراتی از خود این شهدا هم از زبان خانواده شون شرح داده می شه که اگر از طرفداران خاطرات و ... هستین، قطعا براتون جذاب خواهد بود. جز یکی دو مورد، صحبت های آیت الله خامنه ای در این مجموعه، بیش از صحبت و خوش و بش با خانواده های معظم شهدا نیست. اما چند موردی بود که اگرچه مختصر بود اما برای من بسیار قابل تامل بود. یکی صحبت ایشون در مورد شفاعت و سردار بزرگوارمون و دیگری شعری که یکی از شهدا، در وصیت برای دخترش سروده بود که برای من بسیار جذاب و عجیب بود.
        

          نمی‌دانم چه بنویسم. سه بخش آخر کتاب آتشم زد. شهید مهدی طیاری که دختر سه ساله‌اش با درد زیاد از دنیا می‌رود، قبل چهلمش به جبهه برمی‌گردد. او در نامه‌ای به دختر دومش می‌گوید خواهرش چقدر او را دوست داشته... عجیب نامه‌ای بود.
شهید شیخ‌شعاعی دو دختر داشته و یک پسر. او تنها شهیدی از غواصان شهید کربلای ۴ است که شناسایی شده. روایت‌های سه فرزندش از سی سال بی‌پدری و بی‌خبری معرکه بود.
و سرآخر روایت نویسنده‌ی کتاب که در جلسه دیدار خانواده شهدا با رهبر حضور داشته، گُل این مجموعه بود. دیداری که خانواده شیخ‌شعاعی هم حضور داشتند.
من خانه بهشتیان ۱ را که خواندم، فی‌الفور دو و سه را سفارش دادم. این مجموعه دیدارهای رهبر با خانواده شهدا در منزل‌شان بود. در خانه بهشتیان ۱، راوی خود خانواده شهدا بودند که از قبل، حین و بعد حضور رهبر در خانه‌شان می‌گفتند. اما در این کتاب، راوی یکی از سه نفر از بچه‌های انتشارات صهبا بود که حضور خودشان در خانواده شهدایی که رهبر آنجا رفتند را روایت می‌کرد. البته آنچه در این مجموعه اضافه شده بود، معرفی مفصل‌تر شهدا بود. یک نتیجه کلی از کتاب گرفتم: شهدای کرمان، شهدای عارفی بوده‌اند. حداقل در این چند شهید که در این کتاب خوانده‌ام صدق می‌کند.
        

          این کتاب را دو سه‌باری خوانده‌ام.
روایتی‌ست از سفر ره‌بر به کرمان در سال ۸۴
همان سفری که در خانه‌ی یکی از شهدایش 
می‌گوید: این حاج قاسم از آن‌هایی است که
همین الان حق شفاعت دارد...
روایت کتاب بسیار شیرین است و از همان صفحه اول 
همراه آقا محمدرضا(راوی) می‌شوید و می‌روید به کرمان...