یادداشت مجتبی بنیاسدی
1403/5/24
نمیدانم چه بنویسم. سه بخش آخر کتاب آتشم زد. شهید مهدی طیاری که دختر سه سالهاش با درد زیاد از دنیا میرود، قبل چهلمش به جبهه برمیگردد. او در نامهای به دختر دومش میگوید خواهرش چقدر او را دوست داشته... عجیب نامهای بود. شهید شیخشعاعی دو دختر داشته و یک پسر. او تنها شهیدی از غواصان شهید کربلای ۴ است که شناسایی شده. روایتهای سه فرزندش از سی سال بیپدری و بیخبری معرکه بود. و سرآخر روایت نویسندهی کتاب که در جلسه دیدار خانواده شهدا با رهبر حضور داشته، گُل این مجموعه بود. دیداری که خانواده شیخشعاعی هم حضور داشتند. من خانه بهشتیان ۱ را که خواندم، فیالفور دو و سه را سفارش دادم. این مجموعه دیدارهای رهبر با خانواده شهدا در منزلشان بود. در خانه بهشتیان ۱، راوی خود خانواده شهدا بودند که از قبل، حین و بعد حضور رهبر در خانهشان میگفتند. اما در این کتاب، راوی یکی از سه نفر از بچههای انتشارات صهبا بود که حضور خودشان در خانواده شهدایی که رهبر آنجا رفتند را روایت میکرد. البته آنچه در این مجموعه اضافه شده بود، معرفی مفصلتر شهدا بود. یک نتیجه کلی از کتاب گرفتم: شهدای کرمان، شهدای عارفی بودهاند. حداقل در این چند شهید که در این کتاب خواندهام صدق میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.