بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

دلقک

دلقک

دلقک

هدی حدادی و 2 نفر دیگر
4.2
24 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

54

خواهم خواند

16

در این داستان ماجرای دوستی یک دختر دانشجو به‌نام نگار با دختربچه‌ای روایت می‌شود که گویا یک دلقک به دنیا آمده است. این دلقک‌بودن هم به ماهیت و هم شغل او و خانواده‌اش بازمی‌گردد. در این دوستی، دلقک به نوعی وارد زندگی شخصیت اصلی داستان می‌شود و در آن تغییراتی ایجاد می‌کند و در نهایت نیز از آن خارج می‌شود. فضای این رمان به گفته هدی حدادی، کاملا رئال و واقعی است اما اتفاق‌های آن شکل و شیوه‌ای فانتزی دارد، زبان نگارش داستان محاوره‌ای است و زبان طنز و شیوه فانتزی متن نیز با این نوع بیان تلفیق شده است.

لیست‌های مرتبط به دلقک

یادداشت‌های مرتبط به دلقک

            خیلی اتفاقی با این کتاب آشنا شدم و خیلی اتفاقی خریدمش و خیلی اتفاقی شروع به خواندنش کردم. ولی اگر بخواهم روراست باشم، عجب کتاب ناب و دلچسبی.
موضوع جدید و تازه‌ای بود. مخلوط کردن چاشنی طنز و تخیل هم کار را بی‌نظیر کرده بود. خلاقیت نویسنده، قابل ستایش بود.
داستان درباره‌ی نگار، دانشجوی مترجمی زبان است که در تهران، به همراه عمه‌اش زندگی می‌کند. دختری عجیب و غریب پا به زندگی قاطی پاتی نگار می‌گذارد و اتفاقات عجیب و غریب‌تری در انتظار آن‌هاست.
حاشیه پردازی خوب و درست و به جایی هم داشت. محاوره‌ای بودن متن و این صمیمت، گاهی دوست‌‌داشتی و گاهی هم آزاردهنده می‌شد. 
سرعت و روند پیش‌برد داستان، گاهی آهسته آهسته و گاهی هول‌هولکی می‌شد. برای کسل کننده نبودن و بهبود تجربه‌ی مخاطب، از خواندن کتاب، سرعت روند داستان باید به‌جا و تنظیم شده باشد که خب ما خلاف این را در کتاب می‌دیدیم. ندادن ستاره‌ی پنجم هم، دلیلش همین خورده‌کاری‌ها بود.
پایان دوست‌داشتی‌ای داشت. خیلی خوب بود.
شخصیت پردازیِ خیلی خوبی داشت و تا آخر هم حفظش کرده بود. تعداد کم شخصیت‌ها و اینکه داستان فقط محدود به همان چند شخصیت بود، خیلی خوب بود. لقب‌های بامزه‌ای که نگار، روی همسایه‌هایشان می‌گذاشت، با نمک و دوست‌داشتی بود.
ماجرای زوج روحی، به داستان طعمِ خوشِ خیال را داده بود و این بر خوبی‌های داستان می‌افزود. عمه، واقعا گوگولی بود و رفتار‌های یک مامان‌بزرگ را داشت. :) خواندن این کتاب، تجربه‌ی خیلی خوبی بود و خوشحالم که تحربه‌اش کردم. 
ممنون بانو حدادی. عالی بود.
          
            انه هو اضحک و ابکی.

مردد بودم که چند خطی درباره‌ی این کتاب بنویسم یا نه. می‌نویسم چون هیچ یادداشتی تاکنون درباره‌‌اش نوشته نشده‌است و حیف است!

دو ویژگی که به دلقک، شیرینی قصه‌ها را بخشیده‌است:
۱. این رمان، قهرمان دارد! بله؛ دلقک قهرمان است -به‌نظرم-. اگر موافق نیستید، رجوع کنید به صفحات اجرای نمایش شنل گوگول و صفحات فال‌گیری دلقک و.. . بر جملات صریح کتاب توجه کنید که خانم حدادی بر غیرعادی‌بودن و نیروهای خاص داشتن دلقک تصریح می‌کند. و این یعنی هم برتری نسبت‌به دیگر انسان‌ها و هم برتری نسبت‌به طبیعت اطراف.
۲. تغییر قابل توجه نگار..

و چند خط پراکنده:
●شخصیت‌ها به‌خوبی پرداخته شده‌اند.
●به قول نیما کتاب "هارمونی" دارد! و حتی می‌شود جمله‌ی آخر کتاب را محوری دانست که این انسجام حول آن شکل گرفته‌است. (جمله‌ی آخر: خدایا، خوش‌حالی رو به همه برگردون!)
●فکر می‌کنم دلقک می‌خواهد متناظر شنل گوگول باشد، با اغراق و فضای نیمه‌ترسناک-نیمه‌جادویی و انتقاد اجتماعی. و هست هم!
●سرعت پیش‌رفت روایت ابتدا کند و تاحدی حوصله‌سربر هست، اما ضرب می‌گیرد و درنهایت شاهد پایان خوشِ -هول‌هولکی!- هستیم. کاشکی سرعت، تنظیم‌شده‌تر بود.. هنگام رانندگی، به تابلوهای سرعت مجاز توجه داشته‌باشیم. والا:)
●یکی دو جا (یا بیش‌تر) سمت نصیحت‌گویی می‌لغزید که ای کاش این مواردِ اندک هم نبودند.

حرف آخر:
کتاب پُری هست واقعا! من که خیلی حال کردم  و خیلی هم "باریکلا" گفتم به نویسنده‌اش!