یوسف آباد، خیابان سی و سوم

یوسف آباد، خیابان سی و سوم

یوسف آباد، خیابان سی و سوم

3.0
16 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

24

خواهم خواند

7

شابک
9789643626136
تعداد صفحات
116
تاریخ انتشار
1399/7/2

توضیحات

        
سامان، لیلا، استاد نجات و ندا راویان چهار فصل این رمان اند. نویسنده  در هر کدام این فصل ها داستان زندگی یکی از این چهار شخصیت را از زبان خودشان روایت می کند. فصل نخست با سامانی آشنا می شویم که زندگی اش در بِرَند و مُد و عکاسی می گذرد. لیلا زن حدوداً چهل ساله ی فصل دوم است که واگویه های ذهنی اش، شخصیت آسیب پذیرش را به خواننده می شناساند. فصل سوم را استاد نجات روایت می کند و از فرازونشیب های زندگی اش می گوید و در فصل پایانی، با زندگی و ذهن ندای جوانی آشنا می شویم که رفتارهایش سرشار از هیجان های جوانی است و شوری که از کودکی اش حفظ کرده. خط ربط تمام این شخصیت ها به همدیگر، عشق در بستری از زندگی شهری است.

شهری که «تهران» است و در کم ماجرایی داستان «یوسف آباد خیابان سی و سوم»، به پُررنگی زندگی و روابط این چهار نفر حضور دارد. «یوسف آباد خیابان سی و سوم»، رمانی است که می توان از کنار خصوصیات نسلی اش به راحتی گذشت و چسبید به روح زندگی شهری و مناسبات آدم ها با همدیگر، در تهرانی که نوشتن از آن و خواندن از آن بدی هایش را کم رنگ می کند. همان طور که نویسنده نوشته: «این شهر توی خون همه ی تهرانی ها هست، ولی چرا همه از خون و خون ریزی می ترسند؟ باید یکی بیاید و نتایج آزمایش خون شان را نشان شان بدهد تا ببینند درصد تهران از درصد گلبول های سفید خون شان هم بیشتر است، و این تهران است که دارد از بدن شان در مقابل انواع بیماری ها دفاع می کند.» «یوسف آباد خیابان سی و سوم» رمانی است که می تواند چندین و چند سال دیگر، تابلوِ روشنی از تهران دهه ی هشتادِ جوان های بیست و چندساله ی این روزها جلوِ چشم خواننده بگذارد.
فوشگاه اینت
      

یادداشت‌ها

          «در خیابان که راه بروم، کلماتم زنده می شوند، خیابان زبان های در حال انقراض را دوباره زنده می کند.» 

این کتاب قصه ی حسرت ها، آرزو ها و عشق های غالبا نافرجامی است که دارد در قالب جدیدی عرضه می شود. 
همچنین خوراک افرادی است که خواستشان از یک کتاب جملاتی است که می توان در بایو نوشت و... 

و اما نقصی که دارد این است که برخلاف شخصیت پردازی قوی و منسجمی که دارد و پرداختش هم قابل قبول است، زبان روایت راویان همه به یک شکل است که به نظرم کمی داستان را لوث و سیرش را کند می کند. 

تمام کتاب دارد در ذهن گویندگان داستان روایت می شود، دیالوگ ها از دهان به شکل معمول بیرون نمی آیند بلکه در ذهن فرد طرح و مطرح می شوند، این ایده می تواند برای افرادی که زیست در میان افکار ناگفته را دوست دارند هیجان انگیز و نو باشد، البته مشخصا بستگی به هدف خواننده از خواندن دارد که آیا یاد گرفتن و درک چیزی جدید است یا صرفا برای تفنن کتاب را در دست گرفته است که مطمئنا این کتاب برای گروه دوم مناسب تر است. 

در کل برای دو ساعت خواندن در روزی تابستانی و غرق شدن در گفتگوی بی پایان ذهن نویسنده با خودش که نتیجه ی چندانی هم ندارد جالب و **تا حدودی**دوست داشتنی است.
        

19

          سینا دادخواه اخیرا توییت کرده بود: «دلم معاشرت ادبی می‌خواد. حظ بردن از کلمه. دقت در جزئیات جملات و روح داستان‌ها. یاد قبلنام افتادم. لذت داشت اون جستجوها و گفتگوها.» حکایت من شده. معتاد شدم به کلمه‌هایی که دهه هشتاد فت و فراوان بودند و الآن انگار غیب‌شان زده. هم‌شهری داستان آن موقع‌ها، ناداستان، سان، رمان‌ها و داستان کوتاه‌ها و جستارها و روایت‌هایی که ده پانزده سال پیش، در هر گوشه و کناری، سبز می‌شدند و این سال‌ها وسط خزان باید ردشان را گرفت. اما من طبق معمول دیر کرده‌ام و الآن پیدا کردم‌شان؛ آرشیو «ناداستان» و «سان» و «داستان» و «حوالی» و رمان‌های ایرانی نشر چشمه را دور خودم جمع می‌کنم و کنار جستارها و ناداستان‌های دهه هشتاد، معتادوارانه می‌خوانم‌شان که تخدیر نوستالژی همیشه خوب جواب می‌دهد. معاشرت و محفل و جمع فعلا برایم دست‌وپا زدن و شب‌نشینی و زندگی بین ادبیات ده پانزده سال پیش ایران شده.

«یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم» از همان اسمش جذب می‌کند. اسم درباره شهر، محتوا و توصیف‌ها و تعبیرها هم درباره شهر. قصه هم در دل شهر. آن هم شهری که با توصیف و تعریف دقیق‌نشده و خیلی شهودی من از شهر، فقط در این گوشه دنیا، روی همین تهران سوار می‌شود. فرم کتاب همان تک‌گویی راوی حرافی‌ست که فکرش شاخه به شاخه سیر می‌کند و دست برنمی‌دارد از آسمان را به ریسمان بافتن. واقع و خیال هم خلط می‌شود و خودت باید گلیم فهمت را از این شوربا بیرون بکشی. هرچند چهار بخش کتاب، چهار راوی مختلف دارد، اما هر چهار راوی از نظر فرم روایت شبیه‌اند؛ حراف، خیال‌پرداز، درگیر گذشته، و مایل به نازک و محو کردن مرز خیال و واقع.
        

25