به چی داری فکر می کنی؟

به چی داری فکر می کنی؟

به چی داری فکر می کنی؟

جان کلاسن و 2 نفر دیگر
4.2
8 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

22

خواهم خواند

4

شابک
9786008347958
تعداد صفحات
52
تاریخ انتشار
1396/3/2

توضیحات

لیست‌های مرتبط به به چی داری فکر می کنی؟

چرا از من می پرسی؟هیچ کس پیدایم نمی کندبه چی داری فکر می کنی؟

سه‌گانه‌ی کلاه

3 کتاب

هو المصور! «چرا از من می‌پرسی؟»، با این یکی آغاز کردم. تصاویر کتاب شگفت‌زده که نه، ذوق‌زده‌ام کردند! جمله‌های کوتاه کتاب هم نقطه‌زن بودند. نتیجه چه می‌توانست باشد جز کیف‌کردن؟ کیف کردم. راستش حتی از این‌که خرگوش کلاه به سر خورده شد هم کیف کردم. شما باشید هم گمانم کیف می‌کنید. اما از همهٔ این‌ها مهم‌تر، یک مسیله بود که مثل پتک بر سرم کوفته می‌شد: این کتاب مناسب کودک نیست. اصلی‌ترین انتظاری که از این کتاب داریم برآورده نمی‌شود، پس به درد نمی‌خورد. پس باید بیایم و این‌جا بنویسم که این چه کاری بود که کردی مرد حسابی؟! آخرش را جوری تمام کردی که نمی‌شود کل این کتاب عزیز را برای کودک خواند! می‌مردی کمی بهتر تمامش می‌کردی؟ مشابه پایان خوش‌های مرسوم کتاب‌های کودک... یا دست‌کم این‌قدر خشن نه! (هیجانش در اصل به‌خاطر همین کوبنده‌بودن و غیرمنتظره‌بودن صحنهٔ آخر است البته...) و آمدم که مثلاً دو ستاره بدهم به این کتاب با یک جمله که: «مناسب کودک نیست» و دق دلی‌ام را خالی کنم. اما یادداشت‌ها را پیش از نوشتن خواندم _و شکر که خواندم!_. در یکی‌شان سخن از دو جلد دیگر مجموعه رفته‌بود. تصمیم گرفتم ابتدا آن دو را هم بخوانم و سپس دست به صفحه‌کلید شوم. «هیچ کس پیدایم نمی‌کند» هم کمابیش مانند «چرا از من می‌پرسی؟» بود. همان تصاویر چشم‌نواز و همان شگفتی. همان پیش‌آمدن پابه‌پای متن و تصویر. با یک تفاوت جدی: صراحتی در پایان داستان وجود ندارد و لازم نیست که حتماً نتیجه بگیریم ماهی کوچک‌تر خورده می‌شود، مگر این که عاقبت خرگوش بر ذهن‌مان سایهٔ سنگینی انداخته‌باشد! البته این تفاوت به‌قدری نبود که نظرم را کاملاً تغییر دهد. «هم‌چنان این کتاب هم چندان مناسب کودک نیست» این، جمله‌ای بود که می‌گفتم. کتابی که ورق را به نفع این سه‌گانه برگرداند، آخری بود: «به چی داری فکر می‌کنی؟» «پیام خوش و خرم!» و پرهیز از «هیجاناتی که شاید برای کودک مناسب نباشند» مهر تایید بر این کتاب می‌زد. اما اصلی‌ترین تفاوت، چیز دیگری‌ست: امکان تعامل کودک با متن و ابهام، به میزان قابل توجهی نسبت‌به دو کتاب دیگر بیش‌تر است. آن‌چنان این دو به‌زیبایی به کار گرفته شده‌اند و کودک را به تفکر و به گفت‌وگو هدایت می‌کنند که خدا می‌داند! این‌طور بگویم، حتی اگر پایان «چرا از من می‌پرسی؟» را این یکی داشت، جرأت نمی‌کردم بگویم: این کتاب مناسب کودک نیست. حالا که آن پایان را ندارد و اتفاقاً پایان آموزنده‌ای هم دارد، خودتان حسابش را بکنید... اما تکلیف دو کتاب دیگر و به‌ویژه «چرا از من می‌پرسی؟» چه می‌شود؟ آخر مناسب کودک هستند یا نه؟ برای کودک بخوانیم یا نه؟ من فکر می‌کنم اگر قرار است هر سه کتاب خوانده شوند، «چرا از من می‌پرسی؟» هم مناسب کودک است. چراکه در این خوانش با سه روی‌کرد متفاوت هم‌راه می‌شویم، سه روی‌کردی که مرحله‌به‌مرحله ارتقا پیدا می‌کنند. در «چرا از من می‌پرسی؟» هم‌راه خرسی می‌شویم که کلاهش گم شده و پی آن می‌گردد. در آخر هم بدجور به حساب کسی که کلاهش را برداشته، می‌رسد. در «هیچ کس پیدایم نمی‌کند» هم‌راه ماهی‌ای می‌شویم که کلاه برداشته _دزدیده_ . انگار که نزدیک‌تر و هم‌دل می‌شویم با کودکی که دلش می‌خواهد وسیلهٔ فرد دیگری را داشته‌باشد و بی‌اجازه هم آن را برمی‌دارد _و طبعاً برنمی‌گرداند!_. و در نهایت با دو لاک‌پشت هم‌سفر می‌شویم؛ دو دوست که از مرحلهٔ خودخواهی صرف، به سلامت گذر می‌کنند... این ترتیب را اتفاقی رعایت کردم و جایی هم ندیده‌ام که توضیح داده‌باشد کدام یکی جلد نخست است و کدام یکی جلد دوم و سوم. اصراری هم ندارم که این ترتیب حتماً درست است. اصلاً خود نویسنده و تصویرگر انگار دنبال درست و غلط می‌گردد و جویاست!

32

یادداشت‌ها

          داستان تکان دهنده‌ای بود. این‌که به چنین ایده‌ای انقدر هنرمندانه در یک کتاب تصویری پرداخته شده، حیرت‌زده‌ام کرد.
یادداشت‌های قبلی را خواندم. من موافق این نیستم که چنین داستانی آموزش دروغ‌گویی به کودک می‌دهد. اصلا! قبول دارم که لب مرز حرکت کرده ولی امکان بدفهمی خیلی خیلی خیلی کمی دارد.
این داستان، حکایت فاصله ی بین فکرها و تصمیمی که برای ادامه‌ی زندگی می‌گیریم پرداخته‌است.
ما در خیالمان می‌توانیم صاحب همه‌ی زیبایی‌ها باشیم. می‌توانیم کنار هم همه‌چیز داشته باشیم، بی آن‌که سهم یکی از ما ذره‌ای کم شود.
اما در واقعیت، همیشه کم و کسری‌هایی هست که حق داریم در رویاهایمان داشتن آن‌ها را تجربه کنیم. ما حق داریم انتخابی کنیم که بعدتر، از آن برگردیم یا حتی اشتباهی کنیم که پشیمان شویم. قرار نیست هیچ‌کس به هیچ مسیر دیگری فکر هم نکند. قرار نیست بعد از هر قول و قراری درِ فکر کردن را به طور کامل ببندیم و درِ حرکت‌کردن در مسیر انتخاب‌های دیگر را. زندگی‌کردن پیامبرانه ارزشمند است اما معمولی بودن، اشتباهات معمولی کردن، انتخاب‌های معمولی کردن و معمولی رشد کردن، طبیعی‌تر است. این طوری، حواسمان هست که آخر کار، تصمیم به وفاداری گرفتن، در حالی ارزشمند است که توان ادامه دادن مسیر به تنهایی و گذاشتن آن کلاه بر سر خود را داشته باشیم اما بیاییم و کنار دوست عزیزمان بمانیم.
نکته‌ی درخشان برای من این است که لاک‌پشت خوابیده هم درست مثل دیگری، بیدار است. هردو لاک‌پشت‌هایی عادی هستند که هیچ فرقی در تمایلات و حرکت‌ها باهم ندارند. اگر اولی کلاه را مخفیانه امتحان نمی‌کرد، حتما دومی می‌کرد؛ و حالا هم که دومی خود را به خواب زده، هردو می‌دانند که بیدارند و دارند تجربه‌ی سختی را کنار هم زندگی می‌کنند. تجربه‌ای که آخرش، دلشان به امنیت وجود هم گرم است.
        

0