سرگشته راه حق
«برادر لئون» تمام سرمایة خود را خرج کرده و خورجین خود را برمی دارد، به صورت گدایی زشت و حقیر درمی آید و دربه در، روستا به روستا، به جست وجوی خدا می پردازد. دوازده سال به مشورت با قدیسین، فرزانگان، دیوانه ها، شاعران دوره گرد و... می پردازد و هیچ ردی از خدا پیدا نمی کند. تا این که وارد شهر اسیز می شود و چند جوان ضمن مسخره کردن او، برای رفع گرسنگی او را نزد فرانسوآ که به ولخرجه معروف بود، می فرستند. او فرانسوآ را می بیند که کنار پنجرة محبوبه اش نشسته است و آواز می خواند. فرانسوآ او را به خانه اش می برد و سیرش می کند. لئون با دیدن او منقلب می شود. فرانسوآ زمانی که لئون در بستر آرمیده است، شبی که قرص ماه کامل است، از تنهایی وحشت می کند و می خواهد روان خود را به خدا یا شیطان تسلیم کند که صدایی می شوند.
بریدۀ کتابهای مرتبط به سرگشته راه حق
نمایش همهیادداشتهای مرتبط به سرگشته راه حق