بازار خودفروشی

بازار خودفروشی

بازار خودفروشی

4.7
3 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

27

شابک
9789644481048
تعداد صفحات
868
تاریخ انتشار
1398/8/14

توضیحات

        در رزاه ما شکسنه دلی می خزد و بس بازار خود فروشی از آنسوی دیگر است. 
                            حافظ
بازار خود فروشی داستان مردم عادی است نه داستان قهرمانی ها و رشادت ها و بزرگواری ها.
بازار خود فروشی شرح دردها و شادی ها و پاداش ها و کیفرهایی است که طبقات گوناگون به همان حالت طبیعی و با همان بداهتی جذب آنها می شوند که از آتش شعله به بالا می رود.
بازار خودفروشی میدان جنگ نیک و بد نیست بلکه تلاش مدام افراد بی روح مادی است برای آنکه در دنیای بی روح مادی به جایی برسند.
بازار خودفروشی انبوهی از نکته های خرد است تا نشان دهد که آدم های درجه دهم همواره در کارند تا به درجه نهم برسند.
      

لیست‌های مرتبط به بازار خودفروشی

یادداشت‌ها

مهسا

دیروز

          یادداشتی بر بازار خودفروشی:

«هیهات! vanitas vanitatum، کدام یک از ماست که در این عالم خشنود باشد؟ کدام یک از ماست که به آرزوی خود رسیده یا وقتی هم که رسیده، خرسند شده باشد؟ بیایید بچه‌ها، بیایید تا جعبه را ببندیم و عروسک‌ها را جمع کنیم که نمایش ما به سر رسید.»
زمانی که تکری جعبه‌ را باز می‌کند و عروسک‌هایش را بیرون می‌آورد، ما داستان دو دختر جوان را از زمان فارغ‌التحصیلی‌شان از مدرسه و ورود به جامعه‌ی دهه‌ی دوم قرن نوزدهم انگلستان دنبال می‌کنیم. در عاشقی‌ها، ناامیدی‌ها، تلاش‌ها، علایق‌شان و بیزاری‌هایشان، دوستی‌ها و جدایی‌ها، ثروت و فقر… شاهد تصمیمات و واکنش‌های متضاد هر یک و نتیجه‌ی آن‌ها می‌شویم.
بکی شارپ - عروسک فریبنده و جذاب تکری، و شاخص‌ترین کاراکتری که او احتمالا خلق کرده- دختری تیز (همان‌طور که از اسمش نمایان است)، جاه‌طلب، پرشور، فریب‌کار و فتنه‌گر با آرزوهایی فراتر از موقعیت و جایگاه اجتماعی‌اش و آمیلیا سدلی دختری ثروت‌مند، با اصل و نسب، نرم‌خو، عاشق، و منفعل، دو کاراکتری‌اند که داستان‌شان را دنبال می‌کنیم. با وجود آن‌که این دو کاراکتر در تضاد با یک‌دیگر قرار دارند، اما این یک تضاد ساده میان خوب و بد مطلق نیست و هرکدام از هم‌دردی بی‌طرفانه‌ی نویسنده سهم دارند. 
نوع روایت و داستان‌گویی تکری جالب‌ترین بخش رمان بود. در شروع خواندن این شکل اغراق شده‌ی حضور نویسنده —با آن‌که در آثار دیکنز هم با آن روبه‌رو هستیم اما به مراتب کم‌تر— برای من اذیت کننده بود اما کم‌کم نه تنها عادت کردم‌، که در نهایت با او همراه شدم و گویی من و تکری با هم مشغول کشف یک داستان و ادامه‌اش بودیم. گاهی به نظر می‌رسید تکری خود اولین بار است که از موضوعی آگاه شده است، گاهی نظر شخصی‌اش را درباره‌ی یک واقعه و یا یک مسئله و شخصیت وارد داستان می‌کند، گاهی پیشاپیش خبر اتفاق ناگواری را می دهد، گاهی هم نصیحت می‌کند، و در تمام این لحظات مستقیماً با ما صحبت می‌کند. 
با آن که موافق حضور این‌طور پررنگ نویسنده در یک داستان نبودم اما تکری نظرات جالبی درباره‌ی بازار خودفروشی، این جامعه‌ی پرحاشیه که هر خواننده‌ای خود را درون آن احساس می‌کند، ارائه می‌دهد. در بازار خودفروشی ریاکاری، فساد، اخلاق، خیانت، ثروت، جاه‌طلبی، عشق و موضوعات متعدد دیگری مطرح می‌شوند. 
تکری به حمایت از زنان در برابر مردان برمی‌خیزد، با این حال کاراکتر اصلی رمانش زنی فریب‌کار و حیله‌گر است. به بیانی دیگر، ما با کاراکترهایی‌ بسیار متفاوت — و البته بسیار زیاد!— طرفیم و با هرجور آدمی آشنا می‌شویم.

اگر بازار خودفروشی را یک زمین بازی ببینیم، ربکا از بازیکنان خوب آن است. او نیازی به نصیحت‌های تکری ندارد؛ در عوض راودن کراولی، مردی که دل به او بسته، قربانی ربکا و بازار خودفروشی و بازی بدش می‌شود. هرچند آدم‌های نسبتاً خوبی مانند آمیلیا پس از تحمل سختی‌های فراوان —که او نیز به شکل مخصوص خودش در زندگی خودخواهی به خرج داد— و سرگرد دابین —بعضیها او را قهرمان داستان میدانند— از راودون خوش شانس ترند. در آخر این داستان برایم جذابیت‌های خاصی داشت که آن را از دیگر رمان‌های کلاسیک و مربوط به این دوره متمایز می‌کند. هیچ‌چیز در این رمان مطلقاً خوب یا مطلقاً بد نیست. ربکا کاراکتری شرور نیست و آمیلیا فرشته نیست. در پایان نه ربکا بدبخت می‌شود و نه آمیلیا
خوش‌بخت‌ترین. همه در مسیری که باید برای خود هموار کنند قدم برمی‌دارند و باید به آن مسیر ادامه دهند.
و دوباره می‌رسیم به چند خط پایانی رمان و چند خط آغازین این متن.
ترجمه ی خوب منوچهر بدیعی از انتشارات نیلوفر را خواندم.
        

3

          خودفروشی همه جا تخته نموده‌ست دکان
خواه در خانه‌نشین خواه به بازار برآ
بیدل
====
داستان درباره دو خانم جوان است که در مدرسه رفیق گرمابه و گلستان هستند اما بعد از آن، هر یک سرنوشتی پرآشوب از سر می‌گذرانند و در برخی جاها حسابی سر راه هم قرار می‌گیرند! «ربکا/بکی» دختری زبر و زرنگ و اغواگر که می‌خواهد سری توی سرها در بیاورد ولی اصل و نسبش مانع بزرگی سر راه اوست و «آمیلیا» دختری نسبتاً مرفه ولی ساده‌دل که دنیا برای درهم‌شکستنش، حسابی برنامه چیده است! «ربکا» برای رسیدن به اهدافش حاضر به هر کاری است و حتی از بدبخت کردن «آملیا» هیچ ابایی ندارد. منهای «سرگرد دابین» دیگر شخصیت‌های مرد، طیف‌های متنوعی از مرد عوضی را نمایندگی می‌کنند. حتی کودکان هم چندان معصوم نیستند و بی‌مهری‌ها و فرصت‌طلبی‌های خودشان را دارند.
طنز «ویلیام تکری» بسیار خلاقانه و گزنده است. او با هیچ‌کس و هیچ‌چیز تعارف ندارد و جامعه‌ی اشرافی انگلستان را مشتی فرصت‌طلب توصیف می‌کند که ارثیه، اسب، کالسکه و دعوت به دربار پادشاه، برایشان همه‌چیز است. اما این آدم‌ها و خصلت‌هایشان، علاوه بر منحصر شدن به زمان و زمانه‌ای خاص، قابلیت انطباق با زمانه‌ی بعد از خودشان را هم دارند. کمی طول می‌کشد تا موتور داستان گرم شود ولی با گذر از چند فصل، دیگر کنار گذاشتن این رمان، کار راحتی نیست. گستره‌ی وقایع حدود دو دهه را در بر می‌گیرد و داستان سرشار از وصال، جدایی، مرگ، تولد، موفقیت و شکست‌ برای شخصیت‌هاست، البته که سهم شکست در نهایت پررنگ‌تر است! برای من جذابترین نکته‌ی اثر، ترجمه‌ی فوق‌العاده‌ی «منوچهر بدیعی» بود که یک کلاس درس از نظر بهره‌برداری از پتانسیل‌های زبان فارسی در ترجمه است. آن‌قدر که از زیبایی‌های زبان فارسی در ترجمه‌ی «بازار خودفروشی» استفاده شده در اثر هیچ‌یک از نویسندگان معاصرمان ندیده‌ام که ندیده‌ام. مقدمه بی‌هیچ اضافه‌گویی یا کم‌فروشی آن‌چه را که باید درباره‌ی اثر و نویسنده‌اش بدانیم می‌گوید. اگر از طرفداران ادبیات کلاسیک هستید و تا به حال، «بازار خودفروشی» را نخوانده‌اید، بهتر است آن‌را در برنامه‌ی مطالعاتی‌تان بگنجانید!
        

42