مرگ کسب و کار من است عمومیداستان مرگ کسب و کار من است روبر مرل و 1 نفر دیگر 4.2 32 نفر | 9 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 4 خواندهام 51 خواهم خواند 56 خرید از کتابفروشیها ناشر کتاب زمان شابک 0000000079070 تعداد صفحات 368 تاریخ انتشار 1360/1/1 نسخههای دیگر نشر کتاب زمان نشر کتاب زمان نشر نشر زمان توضیحات کتاب مرگ کسب و کار من است، نویسنده روبر مرل. سیاههی صدتایی رمان (انتخابهای رضا امیرخانی) پستهای مرتبط به مرگ کسب و کار من است محدثه دلنواز 1403/2/16 برای نمایشگاه، چه کتابهایی تهیه کنیم؟ 17 44 یادداشتها محبوبترین جدید ترین نیما فتحی 1401/3/13 جذابیت این کتاب و روایت فوق العاده باعث شد که در طول دو روز فقط با وقفه خواب خونده بشه... جذابیت های زیادی تو این رمان هست و همچنین الهام گرفته از واقعیت هستش که در دوران جنگ جهانی دوم روایت میشه. مفاهیم زیادی در طول رمان مشاهده میشه که یکی از جذاب ترین اونها برای من فاشیسم بود. باید بگم که مقدمه احمد شاملو هم واقعن خوب بود. 0 15 آرش سالاری 1401/2/29 این کتاب را ترجمه احمد شاملو خواندم. علاوه بر موضوع بسیار جذاب و تامل برانگیز، مقدمه مترجم فوق العاده است و باید چندین بار خواند. 0 4 نیکی 1402/3/4 این سومین و یا شاید چهارمین کتابی باشه که در مورد اشویتش خوندم و اولین کتابی بود که از زبان یه فرمانده گفته میشد... برای خوندنش قبل هرچی نباید حال ادم بد باشه نمیتونم حجم بی رحمی ها و قصاوت هایی که خوندم درک کنم خیلی دردناکه اینکه باور کنی یه امر صرفا بخاطر اینکه یک ادم مورد قبول دستورشو داده، امر درستیه... 0 2 محسن ابوطالبی 🇸🇩 1401/8/18 از ترجمه شاملو چیزی مثل ترجمه خزه را انتظار داشتم ولی خیلی خوب نبود متاسفانه کتاب هم درمورد مظلوم نمایی های یهودیان هست!در حالی که دنیا را به آشوب کشیده اند و بی رحمانه مردم را بقتل رسانده اند و معلوم نیست از زمانی که از قدس رانده شدند (به یونان به روم و بعد امدند به اروپا و انگلیس و الان هم در آمریکا) تا الان چند قتل عام و جنگ زیرسر اینها بوده است پروپاگاندایشان یعنی همین کتاب ها و بعضی فیلمها که معمولا خوش ساخت هم هستند انها را در این راه یاری میدهد. کتاب رو تا صفحه 188 خوندم و دیگه ادامه ندادم بنظرم اگه میخواهید برای یهودیان دلسوزی کنید فیلم life is beautiful را ببینید 0 1 لاله 1403/3/9 کتابی پرمعنا و عالی 0 0 Ayda 3 روز پیش بی رحمی 0 0 ریحانه عرفانیان 1403/5/23 کاش شاملو به فکر ترجمه نمیافتاد. یا کاش بعدش یه مترجم دیگه به فکر ترجمهی این میافتاد. یا حداقل توی چاپ بعدی، کلماتی که بیجهت ترجمه نشدن و توی پانویس اومدن رو جایگزین کنین. چرا من که آلمانی بلد نیستم باید یادم بمونه پنجاه صفحه قبل معنی فلان کلمهی آلمانی رو توی پاورقی نوشته بودی؟ 0 0 پیمان قیصری 1402/10/21 در این کتاب ما با داستان زندگی رودلف لانگ آشنا میشیم، شخصی واقعی اما با اسمی غیر واقعی. در واقع به نظر میاد این کتاب زندگینامه رودلف فرانتس هوس افسر ارشد اردوگاه آشویتس باشه با اندکی دخل و تصرف توسط نویسنده. رودلف در یک خانواده با پدر به شدت سختگیر و مذهبی بزرگ میشه و پدرش به خاطر توبه از گناهی که کرده تصمیم گرفته در صورتی که بچهش پسر بشه اون رو به کشیش شدن وادار کنه. البته که این اتفاق نمیافته. این ابتدای داستان این کتابه و در ادامه تمام زندگی رودلف رو میخونیم. مقدمهی مترجم به نظرم خیلی عالی بود. دو جور میشه به کتاب نگاه اول اینکه در پی تبرئهی رودلف هست و بیان میکنه که اون فقط دستورها رو اجرا کرده و گناه اصلی گردن مقامات بالاتره، خب این که گناه بیشتری گردن مقامات بالاست درست اما این تبرئه کنندهی جرم رودلف و بقیهی افسران نیست، کما اینکه اگر کسی حاضر به اجرای دستورات نباشه، یک مقام بالا به تنهایی توان انجام همهی کارها رو نداره. اما نگاه دوم که به نظر من درستتر هست و احتمالاً نویسنده هم این نگاه رو داشته اینه که تمام این داستان به خاطر اینه که آلمان بازندهی جنگ شده و شاید اگر برندهی جنگ بود نه تنها کسی آلمان رو بازخواست نمیکرد شاید حتی افرادی مثل رودلف از مفاخر آلمان و قهرمانان پیروز جنگ بودند و این نگاه قابل تأملی ست. ه 0 13 سهیل خرسند 1401/9/13 دادستان فریاد زد: شما سه میلیون و نیم انسان کشتهاید! گفتم: معذرت میخواهم، دو میلیون و نیم نفر بیشتر نبوده. گفتار اندر ستایش روبر مرل روبر مرل همان روبر مرل دوست داشتنی است. قلمی روان، شیوا، ساده و بدون هرگونه پیچیدگی ادبی. روبر مرل، تاریخنگار نیست، یک داستاننویس مادرزاد است که قواعد نوشتن داستان را استادانه بلد است. دومین کتابی بود که پس از شاهکار «قلعه مالویل» از او میخواندم و اطمینان دارم در آیندهی بسیار نزدیک باز هم به سراغ او خواهم رفت، چون او به یکی از نویسندگان محبوبم تبدیل شده است. گفتار اندر معرفی کتاب مرگ کسب و کار من است، کتابی دیگر از جنایات هولناک نازیهاست. این کتاب به نوعی زندگینامه است، اما نویسندهی ماهر و خلاق کتاب، به شکلی استادانه آن را از قالب یک زندگینامهی ساده به داستانی روان و خواندنی تبدیل کرده که به زیباترین شکل ممکن به وقایعنگاری تاریخی میپردازد. این کتاب برای من یک رمان ساده نبود! نمایانگر آن روی کمتر دیده شدهی انسان بود، انسانی که نشان میدهد زمانش که برسد، هیچ چیز جلودار او نیست. مرل داستان را از زبان خود رودلف لانگ (رودلف هوس) بیان میکند و این نکته که برخلاف سایر کتابهایی که اشخاص دیگر جنایتکاران را به ما معرفی میکنند، برایم تازگی داشت. ما از ابتدای کتاب میخوانیم که رودلف چطور و با چه مصائبی بزرگ میشود، چطور ارتقای جایگاه میگیرد، به چه جانوری تبدیل میشود که حاضر است با اطاعت از مافوق خود حتی فرزندش را قربانی کند و چطور از خود دفاع میکند. پند نامه رودلف خیلی ساده هرجایی که نیاز به دفاع از خود دارد، میگوید من فقط از دستورات پیروی کردم، یعنی: به من گفتند: کشاورزی کن، کردم. به من گفتند: ازدواج کن، کردم. به من گفتند: از خود تخم و ترکه پس بینداز، انداختم. گفتند: یاد بگیر، گرفتم. گفتند: بکش، کشتم. گفتند: بسوزان، سوزاندم. و من با اطاعت بی چون و چرای خود ثابت کردم یک «آلمانیِ خوب» هستم، باقی نتایج هیچ ارتباطی به من ندارد. خب ما میدانیم: نه جنایات نازیها اولین جنایات بشر بود و نه آخرینش! نه رودلف اولین شخصی بود که با اطاعت محض خود، کورکورانه دستورات مافوقش را اجرا کرد و نه آخرینش! براستی راه درست چیست؟ میگوییم حقوق بشر، اما منِ سهیل نام، هر زمان که این اسم را میشنوم به شکل غیر ارادی خندهام میگیرد! حالا من میپرسم: در سراسر کرهی زمین، از قارهی امریکا، اروپا گرفته تا خاورمیانه و خاور دور و ...، چه در گذشته، چه امروز و چه آینده، آیا امکان دارد یک فرمانده دستور بدهد و یک سرباز بگوید اجرا نمیکنم؟ آیا وقتی در سلول انفرادی اوین، بازجویی که به جان من میافتاد، میتوانست دستورات سازمانی که دریافت میکرد را زیر پا بگذارد و بنشیند کنار من و بجای شکنجه با من قدم بزند و سیگار بکشد؟ اجازه بدهید پاسخش را خودم بدهم: خیر! شاید این سوال برایتان پیش بیاید که آن بازجوها را چون مجبور به اجرای فرمان بودند میبخشم یا خیر؟ جواب میدهم خیر، نمیبخشم، نه توهینهایشان، نه خورد کردن شخصیتشان و نه کتکهایشان را، اصلا چطور ممکن است درد شکستن دندههایم را فراموش کنم وقتی در سرمای زمستان، لخت مادرزاد روی کف خیس سلول میخوابیدم و پتوی سلولم را هم با خود برده بودند؟ ما انسانها، جانوران خطرناکی هستیم. میگویید خیر؟ باشد، امیدوارم در زمان و مکان لازم قرار نگیرید. گفتار اندر نقد مترجم احمدشاملو همانقدر مترجم است که صادقخان هدایتِ عزیزم مترجم بود. احمدشاملو، در امر ترجمهی این کتاب ضعیف نبود، بسیار ضعیف بود و نقش لنتِ ترمز را برای چرخ روانِ داستان روبر مرل ایفا میکرد. البته شکی نیست که ایشان نیز زحمات زیادی کشیدهاند و همینکه در آن دوران همانند سایر همدورهایهای خود چنین آثاری را به فارسی برگردان میکردند شایستهی تقدیر است، اما عمق فاجعه آنجاست که در سال ۱۴۰۰ چنین ترجمهای به عنوان تنها ترجمه از این عنوان موجود است و این همه مترجم به دنبال عناوینی هستند که گاها چند ترجمه از آنها در بازار موجود است! خیلی حسرت میخورم از اینکه نام «روبر مرل» در ایران شناخته شده نیست که اگر بود برای ترجمهی کتابهایش، مترجمان چه خشتکها نمیدریدند و ... ! نقلقول نامه "قیمت آدمیزاد، خیلی خیلی ارزان است." "شیطان، شیطان نبود، جهود بود." "زندان زندان است، حتی برای زندانبان." "چشمهای خالیاش را دور و بر گردش داد. اخم کرد و با لحن سرخوردهیی گفت: جنازهها واقعا دست و پا گیرند." کارنامه فقط و فقط به این دلیل یک ستاره از کتاب کسر میکنم، چون اگر برایش پنج ستاره منظور کنم از افزایش ستاره برای شاهکار «قلعه مالویل» عاجزم. چهارم آبانماه یکهزار و چهارصد 0 3