بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

جنگ آخر زمان

جنگ آخر زمان

جنگ آخر زمان

4.5
11 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

18

خواهم خواند

32

: در اواخر قرن نوزدهم،زمانی که مستعمره نو استقلال برزیل غرق در شورناسیونالیستی اعلام جمهوری می­کند و مردمان شهرنشین،خود را برای جهشی حماسی به سوی دنیای جدید و مدرنیته آماده می­کنند،در مناطق عقب افتاده صحرا جنبشی دیگر شکل می­گیرد.به­ناگاه مردی غریب با سر و رویی غریب­تر از دل بیابان­های سوزان بیرون می­آید و روستا به روستا و واحه­واحه پای پیاده می­رود و با موعظه­های آتشین خود مردمان را مجذوب و مرعوب می­کند.این مرد که گویی از اعماق قرون برخاسته جمهوری را حکومت شیطان می­داند و با هر چیزی که نشان از تجدد دارد خصومت می­ورزد.او آخر زمان را به مردم وعده می­دهد و می­کوشد تا آنان را با ایمانی عتیق با هم متحد کند.و مردمان از پی او روان می­شوند و دیری نگذشته توده­ای عظیم از مردمان فقیر و مفلوج و مطرود و عاصی چون موجی سهمگین بر خاک پرت افتاده «کانودوس» فرود می­آید و جامعه­ای تشکیل می­دهد که به هیچ چیز جز خودش شبیه نیست.از آن پس نام «کانودوس» کابوس جمهوری نوپا می­شود. جنگ آخر زمان داستان برخورد دو بخش ا زجامعه است که سالیان سال از هم دور مانده و هر یک در رویاهای بی­بنیاد خود فرو رفته بودند و اکنون در جنگی بی­امان با یکدیگر دیدار می­کنند. ماریو بارگاس یوسا،برنده جایزه نوبل ادبیات،این رمان را که چند سال وقف نوشتن آن کرد، بلندپروازانه­ترین کار خود می­شمرد.­

لیست‌های مرتبط به جنگ آخر زمان

یادداشت‌های مرتبط به جنگ آخر زمان

            جنگ آخرالزمان 
"مصائب تاریخی یک سوتفاهم ملی"
از ابتدای مطالعه این رمان ٩٠٠ صفحه ای یقین داشتم که هیچ چیزی راجع به آن نخواهم نوشت! اصلا و ابدا! اما توضیح پایانی نویسنده در انتهای کتاب مرا مجاب کرد که چند خطی درباره آن قلم فرسایی کنم.

۴٠٠ صفحه پایانی را در طول ۴ روز مطالعه کردم. الان که این متن را با سری سنگینی و پلک هایی خسته می نویسم، حس تشویش و اضطراب تمام وجودم را دربرگرفته است. آخرین بار طعم گس این احساس را از تماشای فروریختن بمب های ناپالم ارتش ایالات متحده بر سر روستاییان بدبخت ویتنامی چشیده بودم. بمب هایی که همچون مواد مذاب پوست و گوشت زن و مرد و کودک را به همراه تمام درختان و خانه های ساده شان درهم می بلعید. جنگ آخرالزمان برای من"کلافه کننده" بود.

«سو تفاهم» اولین واژه ای است که با توضیحات یوسا در انتهای کتاب به ذهن تان خطور می کند و اتفاقا نویسنده یا مترجم خوب این اثر -عبدالله کوثری- نیز از آن بهره برده است.

تغییر نظام سلطنتی برزیل به جمهوری تقریبا بدون خونریزی بود. نظامیان با حمایت روشنفکران و به طور خاص پیروان مکتب پوزیتیویسم توانستند نظام سلطنتی را ساقط و جمهوری را برپا کنند. ایده جمهوری خواهان برخلاف تصور اولیه شان در همه جا طرفدار نیافت و در مناطق  دور از ساحل باهیا که به طور خاص بومیان و فقیرترین مردم برزیل زندگی می کردند شورش آغاز شد. شورشیان به رهبری کونسولیرو کشیشی مرموز و افسانه ای بر ضد نظام جمهوری قیام کردند و آن را ضد مسیح خواندند. اگر تا اینجا گمان کردین که این شورش صرفا یک اختلاف ساده مذهبی یا افراطی گری دینی بوده باید عرض کنم که شاید مساله به این سادگی نباشد. نظام کلیسا آن کشیش را رد کرد اما شخصیت خاص و جذاب او سایر کشیش های کاتولیک مسلک منطقه و حتی جانیان و شرور ترین افراد را به دور خود جمع کرد. کشیش تبدیل به منجی و محبوب قلب های بسیاری شد. مردم از دورترین نقاط برای دیدن او سفر می کردند و انسان های زیادی زندگی خود را تحت تاثیر او تغییر دادند. در هر صورت نظام جمهوری، خودمختار شدن منطقه کانودوس را برنمی تابد و چهار بار به این منطقه لشکر کشی می کند تا در نهایت آتش این به اصطلاح فتنه را بخواباند. این کتاب روایت این جنگ و صحنه هنرمندی نویسنده در به تفصیل کشیدن نبردی است که بیش از یک قرن قبل از او به وقوع پیوسته است.

به خاطر دارم که در کتاب تعلیمات اجتماعی قدیم انقلاب و تغییر نظام سیاسی کشور را جزو تغییرات سخت و دشوار در تاریخ یک کشور دسته بندی می کردند. تغییر نظام سیاسی برزیل و کوتاه شدن دست سرمایه داران محلی از قدرت نیز اگر چه در ابتدا نوید پیشرفت کشور برای تبدیل شدن به پاریس یا آمریکایی جدی را سر می داد اما قضیه کانودوس نقطه سیاه و دمل چرکینی بود که بنابر شهادت نویسنده تا زمان حاضر در خاطر بومیان و مردم محلی آن منطقه سینه به سینه نقل می شود. کشته شدن ۴٠ هزار نفر در یک منطقه دور از دسترس و در استانی به ‌ظاهر کم اهمیت حادثه کوچکی نبود، به خصوص اگر زاویه گرفتن مردم این منطقه با جمهوری خواهان همراه شود با تیترهای درشت و احساسی جریده نویسانی که سوار بر فضای مطبوعاتی کشور بر آتش التهابات امنیتی و سیاسی بیافزایند و قدرت طلبان تازه به تخت ریاست رسیده را به سوی نبردی با مخالفان جمهوری سوق دهد.

برخلاف نقدها و معرفی ‌هایی که از این رمان ملاحظه کردم من از "جنگ آخر الزمان" خوشم نیامد. دلیل این مساله هم صرفا بیان خشونت عریان و لجام گسیخته ای که مو را برتن سیخ می کند نیست بلکه حجم کتاب و تفصیل جزئیاتی است که شاید سهم عمده ای در فضاسازی این شورش نداشته اند. بیان زمینه های درونی افراد، معرفی شخصیت ها، ترسیم فضای حاکم بر مطبوعات، نظامیان و بومیان منطقه و تمام نکاتی که یوسا را بر آن داشت تا این تراژدی را به رشته تحریر درآورد می توانست در حجمی کمتر نوشته شود تا برای خواننده ملال آور نباشد.
در مورد هر یک از شخصیت های کتاب می توان زیاد نوشت و سخن گفت اما من به طور کلی خیلی با آنها ارتباط برقرار نکردم
          
                تصور مرگ یک نفر آسان‌تر است تا مرگ صد نفر،یا هزار نفر .مصیبت وقتی تکثیر بشود انتزاعی می شود .آدم از چیزهای انتزاعی کمتر ناراحت می شود
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.