تهران، شهر بی آسمان

تهران، شهر بی آسمان

تهران، شهر بی آسمان

3.3
7 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

16

خواهم خواند

10

شابک
9789643510732
تعداد صفحات
120
تاریخ انتشار
1399/7/30

توضیحات

        امیر حسن چهل تن در این رمان به زندگی «کرامت» قهرمان اصلی داستان می پردازد: «این رمان از عهد کودکی کرامت است تا دوران یاری با شعبان بی مخ (گل جاهل های تهران) ، کودتای شاه، سقوط دولت مصدق و انقلا ب ایران در سال 1357 و بخشی از سال های پس از آن » در جایی از رمان می خوانیم: «تهرون بزرگ و درندشت بود، لا له زار و زن بی حجاب داشت، بهارستان و کافه لقانطه داشت، سینما و میدان توپخونه داشت، باغ ملی و ایستگاه قطار داشت.» «یار گرمابه و گلستان شعبان بی مخ و داش مشدی ها و لوطی ها و جاهل های پاشنه ورکشیده با کلا ه مخملی مشکی وکت روی کول و دستمال یزدی و چاقوهای ضامن دار با دسته های صدفی - مزین به نقش زن، کوه، ستاره، نخل، قایق و دریا و در این رمان به نوعی به شهرستانی ها هم اشاره هایی دارد، شهرستانی هایی که به تهران آمده اند و دلشان می خواهد در این کلا ن شهر بمانند و زندگی کنند. آنان شب ها یا کنار خیابان می خوابند یا در حاشیه شهر سکنی گزیده اند. «آن ها (شهرستانی ها) همه جا بودند بیشتر از همه در حاشیه تهرون، تهرون قدیم، مثل دریا بزرگ بود، هزار تا خیابون آسفالت داشت، صدتا میدون گل کاری شده با فواره و مجسمه.
      

لیست‌های مرتبط به تهران، شهر بی آسمان

یادداشت‌ها

          من توی یک سیر مطالعاتی عجیبم! سیر مطالعاتی مردشناسی!
قضیه از این قرار است که در فرایند نوشتن کتاب پناه و حالا که دارم قصه صبا را می‌نویسم بارها با استادم با این قضیه رو به رو شدیم که کاراکترهای مرد را برخلاف شخصیت‌های زن اصلا خوب بلد نیستم. شخصیت‌های تخت، بی‌عمق و در پیشبرد داستان منفعل. نمی‌دانم چه‌کار می‌کنند و چطور حرف می‌زنند. نمی‌توانم ازشان در قصه خوب بازی بگیرم. اصلا دیگر دست و دلم می‌لرزد از بودنشان.
این شد که استادم چندتا کتاب که شخصیت اصلی‌شان مرد است و فضای مردانه دارد برایم تجویز کرد که بخوانم، یکی‌شان همین "تهران، شهر بی آسمان" است که قصه زندگی کرامت  از ابتدای جوانی تا حالا که پیر شده روایت می‌کند. زندگی‌اش اما به این سادگی‌ها گفته نمی‌شود. هیچ سیر خاصی ندارد. از سالی به سالی دیگر می‌پرد و از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر ولی آخر کار تو می‌فهمی دقیقا چه شده. من که حیرت زده شدم از این سبک روایت‌گری! نویسنده هم باید خیلی ماهر باشد هم خیلی شخصیتش را خوب بشناسد و به بالا پایین زندگی‌اش مسلط باشد که بتواند قصه را اینطور بنویسد.

این کتاب را به نویسنده‌ها  پیشنهاد می‌کنم. [خواندنش کار یک ساعت نهایت دو ساعت است.]
و  به آن‌ها که رمان‌های شخصیت محور را دوست دارند. رمان‌هایی که شخصیت را لایه‌لایه می‌شکافند و به بخشی نفوذ می‌کنند که تراپیست‌ها هم راحت نمی‌توانند آن را کشف کنند. 

راستی این هفته به استادمان گفتم می‌خواهم برای بیشتر شناختن بابای صبا یک جلسه بروم پیش روانکاو و او کمکم کند بفهمم عمق شخصیتش  چطوری است.
استادم گفت: فکر نکنم روانکاو در یک جلسه بتواند کمک خاصی کند، اگر می‌توانست که نویسنده می‌شد.

یک خودشیفتگی‌ای توی حرفش مستتر بود ولی به من خیلی چسبید. 😁
        

10