یادداشت معصومه فراهانی
1403/2/24
من توی یک سیر مطالعاتی عجیبم! سیر مطالعاتی مردشناسی! قضیه از این قرار است که در فرایند نوشتن کتاب پناه و حالا که دارم قصه صبا را مینویسم بارها با استادم با این قضیه رو به رو شدیم که کاراکترهای مرد را برخلاف شخصیتهای زن اصلا خوب بلد نیستم. شخصیتهای تخت، بیعمق و در پیشبرد داستان منفعل. نمیدانم چهکار میکنند و چطور حرف میزنند. نمیتوانم ازشان در قصه خوب بازی بگیرم. اصلا دیگر دست و دلم میلرزد از بودنشان. این شد که استادم چندتا کتاب که شخصیت اصلیشان مرد است و فضای مردانه دارد برایم تجویز کرد که بخوانم، یکیشان همین "تهران، شهر بی آسمان" است که قصه زندگی کرامت از ابتدای جوانی تا حالا که پیر شده روایت میکند. زندگیاش اما به این سادگیها گفته نمیشود. هیچ سیر خاصی ندارد. از سالی به سالی دیگر میپرد و از شاخهای به شاخهای دیگر ولی آخر کار تو میفهمی دقیقا چه شده. من که حیرت زده شدم از این سبک روایتگری! نویسنده هم باید خیلی ماهر باشد هم خیلی شخصیتش را خوب بشناسد و به بالا پایین زندگیاش مسلط باشد که بتواند قصه را اینطور بنویسد. این کتاب را به نویسندهها پیشنهاد میکنم. [خواندنش کار یک ساعت نهایت دو ساعت است.] و به آنها که رمانهای شخصیت محور را دوست دارند. رمانهایی که شخصیت را لایهلایه میشکافند و به بخشی نفوذ میکنند که تراپیستها هم راحت نمیتوانند آن را کشف کنند. راستی این هفته به استادمان گفتم میخواهم برای بیشتر شناختن بابای صبا یک جلسه بروم پیش روانکاو و او کمکم کند بفهمم عمق شخصیتش چطوری است. استادم گفت: فکر نکنم روانکاو در یک جلسه بتواند کمک خاصی کند، اگر میتوانست که نویسنده میشد. یک خودشیفتگیای توی حرفش مستتر بود ولی به من خیلی چسبید. 😁
(0/1000)
مرتضی مروی
1403/2/25
3