معرفی کتاب حرف و سکوت، یا درازگویی یک دیوانه در یک داستان کوتاه اثر محمود کیانوش

حرف و سکوت، یا درازگویی یک دیوانه در یک داستان کوتاه

حرف و سکوت، یا درازگویی یک دیوانه در یک داستان کوتاه

3.8
9 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

3

شابک
9786227004045
تعداد صفحات
168
تاریخ انتشار
1399/8/20

توضیحات

کتاب حرف و سکوت، یا درازگویی یک دیوانه در یک داستان کوتاه، نویسنده محمود کیانوش.

یادداشت‌ها

مریم

مریم

1403/11/12

          آقای محترم، تو هرچه می‌کشی، از دست همین زبان می‌کشی. خیال می‌کنی آن‌قدر که باید فهمیده‌ای. اما نه، فقط شروع کرده‌ای به فهمیدن. هنوز خیلی مانده است به اینکه در فهمیدن کامل بشوی. اگر کامل شده بودی زبانت را غلاف می‌کردی و مثل من می‌نشستی کنار و منتظر می‌ماندی. بیچاره‌ی بی‌قرار، این همه تقلای عبث که چه؟ هنوز هم خیال می‌کنی که می‌توانی چیزی را تغییر بدهی؟ "
کتاب با جمله‌ی" خیلی از شما معذرت می‌خواهم که حرف می‌زنم" شروع می‌شه و احتمالا ما از کتاب توقع داریم باهامون حرف بزنه؛ اما کتاب (راوی) همون اول کار واسه حرف زدنش از ما معذرت خواهی می‌کنه و شاید این‌که چیزی خلاف تصورت شروع بشه تو رو ترغیب کنه به گوش دادن.
صحنه اولی که داستان برامون به تصویر می‌کشه دو تا مرد تو یه اتاقن یکی در سکوت مطلق و اون یکی پر از حرف. مرد ساکت یه جایی وسطای داستان تبدیل می‌شه به خواننده‌ی کتاب. چون دیگه اونی که تو سکوت نشسته و به حرفها گوش می‌ده منم. مرد پر از حرف اما کسیه که تلخ و گزنده است. می‌خواد بگه چرا تو این اتاقه، اما داستان پدرش رو تعریف می‌کنه. می‌خواد بگه چرا اینجاست اما فراز و نشیبهاش رو می‌گه ولی در عین حال هی بهت یادآوری می‌کنه که اینجاست. که بگه چرا اینجاست. تو حالا دوست داری بدونی ماجرا چیه؟ این اتاق کجاست؟ این آدم کیه؟ تو (مرد ساکت) کی هستی؟ و در نهایت پایان کتاب تو رو میخکوب می‌کنه و جمله‌ی آخر هیچ وقت یادت نمی‌ره.
        

1

          از متن کتاب:
«وقتی ابله‌ها دیوانه بشوند
آن‌وقت همه چیز آغاز می‌شود.
و سکوت...
و سکوت و حرف یگانه خواهد شد.
در سکوت و حرف یگانه خواهیم شد.»
--------------------------------
داستان از زبان فردی بیان میشه که به گویی دیوانه‌است و در یک تیمارستان بستری‌ست.
این فرد که حتی اسمش هم ماجرای جالبی داره شروع میکنه و برامون از دوران کودکیش صحبت می‌کنه تا دورانی که به تیمارستان منتقل میشه.
نکته ی جالب برای من این بود که ذهنم به شدت درگیر رفتار این شخص شده بود، و هر جمله‌ای که شامل توضیحات خودش از رفتارش میشد و دیدگاه دیگران از رفتارش باعث تعجبم میشد! که چرا؟ به چه علت رفتار این شخص رو مبنای دیوانگی گذاشتند؟
و در انتها پاسخ سوال‌م رو گرفتم.
چون ملت خوششون نمیاد تو متفاوت عمل کنی، افراد متفاوت خود به خود یا به دست ملت حذف میشن چون قابل قبول نیستند و چون رفتارشون، اخلاقشون، طرز فکرشون قابل قبول نیست ملت ازشون میرسند و بهشون برچسب «دیوانگی» زده میشه.
و این افراد مشخصا سکوت رو ترجیه میدن.
و به نظرم نویسنده با انتخاب این عنوان خواست ما از حرف‌هایی که شخصیت اول داستان در ذهنش داشته و هیچوقت در بیرون رو بهشون نشون نداده سردربیاریم. شاید بشه گفت شخصیت اول داستان مارو محرم اسرارش قرار داد، چون ازبقیه خسته بود.
از شنیدن‌ها و متوجه نشدن‌ها.
        

0

          نام کتاب تا حد زیادی مسیر اصلی داستان را  مشخص میکند.قرار است داستانی را از زبان یک به اصطلاح" دیوانه" بخوانیم و اینکه چطور شد دیوانه شد!

داستان درباره مردیست به نام "قاشق" که از کودکی با تبعیض، تمسخر و بدبیاری بزرگ شده است . در تمام این سالها و مشقات بسیار زندگی سالمی دارد و فرد بی‌ آزاری ست . حال قرار است در یک تیمارستان داستان زندگی خود را برای ما تعریف کند .

 این ظاهر داستان است اما حرف اصلی کتاب تقلید کورکورانه و خریدار نداشتن حرف حق است. اینکه اگر در جامعه ای اکثریت یک نظر را داشته باشن، درست یا غلط بودن آن دیگر مطرح نیست و بِلا فکر پذیرفته میشود و چه بسا نظرات مخالف با فرضِ" یاوه بودن"  محکوم و رد میشوند.
این موضوع به زیبایی با زبانی ساده و صمیمی در داستان بیان شده بود که من را یاد" کیانوش" در شبهای برره انداخت .هر چقدر حرف و نظرش درست بود باز هم چون کل آبادی مخالف نظرش بودند او را دیوانه میدانستند، مثل آقای قاشق!
موضوع دیگری که به خوبی در کتاب نشان داده شده بود فاصله ی طبقاتی و اوضاع بد اقتصادی در کشور بود که همچنان با آن دست به گریبان هستیم.
قسمت جذاب و خلاقانه کتاب، هم اتاقی یک شخص پرحرف با فردی ساکت و کم سخن، که برایم بیانگر" به اندازه "سخن گفتن بود . شیوه زندگی فرد کم سخن این بود که اگر چیزی را نتوانستید قبول کنید ، سکوت کنید و رد شوید اما زندگی را رد نکنید، ببینید ،بشنوید و فکر کنید ...به نظرم این راهی ست که جامعه و افرادش ،با برچسب‌هایشان به این دست آدمها تحمیل می‌کنند آنجا که جامعه بستر درستی برای تبادل نظرات نیست و برابری در قانونِ آن معنایی متفاوت دارد.
        

4