بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

قدم‌های سر به هوا

قدم‌های سر به هوا

قدم‌های سر به هوا

3.7
10 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

14

اگر حوصله تان از کسالت بار بودن ساعت های کلاس و مدرسه سر رفته است. اگر دلتان می خواهد هر روز یک آزمایش عجیب و غریب روی هم کلاسی هایتان انجام بدهید، اگر دوست دارید همیشه یک نقشه خفن هیجان انگیز داشته باشید، به (مسما) بپیوندید! مبینا، صبا، آیه و مهدیه، اعضای گروه مسما هستیم! البته این که تا حالا پرونده مان را زیر بغلمان نداده اند، یک دلیلی دارد که خودتان می فهمید. اما دفعه آخر دیگر شانس نیاوردیم! پس تصمیم گرفتیم بچه های خوبی بشویم و آبروی مدرسه را حفظ کنیم. قرار است مهندس سازه های ماکارونی بشویم! ولی خودمانیم، شما باورتان می شود ما تغییر کرده باشیم یا پشتش یک نقشه ی دیگر است!؟ چالش های جدید ما ما را راهی یک سفر عجیب میکند، یک سفر پر از رمز و راز. آها! یک چیز مهم، خانم کشاورز! هر جا این اسم را دیدید، حواستان را جمع کنید! قرار است خود ما را هم غافلگیر کند.

لیست‌های مرتبط به قدم‌های سر به هوا

یادداشت‌های مرتبط به قدم‌های سر به هوا

            
کتاب قدم های سر به هوا از دغدغه ها و دلشوره های زندگی یک نوجوان ۱۶ ساله می گوید.دختری که خانواده خوبی دارد،درسش خوب است،دوستان خوبی دارد اما حالش خوش نیست.

این کتاب را با جمعی از نوجوانان دختر در همین حدود سن خواندیم.شخصیت آیه برای بچه ها باور پذیر بود و آنها هم تجربیات مشابهی داشتند.دیالوگها خوب بود.طنز در روابط بین بچه ها مشهود بود.ولی رفتارهایی آیه در مدرسه داشت، لهجه داشتن دختری در تهران و رفتار مادر با آیه بعد از جلسه در مدرسه کمی غیر قابل باور بود.

زبان داستان پرگویی  و اطناب داشت.نویسنده اگر اجازه می داد بچه ها خودشان نکته مورد نظر را دریافت کنند بهتر بود.ولی واگویه ها و قضاوتها اجازه کشف رو از بچه ها گرفته بود.به قول یکی از نوجوان‌ها اگر کتابی کمی شکل نصیحت گری بگیرد ، گارد می گیرند در مقابلش. 

با این حال به خاطر توجه به تلاش گری و امیدواری و همچنین کار گروهی،از نظر محتوا بسیار ارزشمند است.اینکه بچه ها اولویت های زندگی را بیابند ویاد بگیرند که با ناکامی ها چطور برخورد کنند از مواردی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است.
یک سوال:
آیا از طرف نویسنده عمدی وجود داشته که بعضی قسمت های کتاب Boldشده بودند؟


#دختر_نوجوان
#دوستی_همدلی
#همکاری
#سفر_اربعین
#تلاش_امید
          
            داستان آیه، آیت و نشانه‌ای بود در روزگاری که به دنبال نشانه می‌گشتم...
آن سبک داستان هایی بود که همیشه فکر می‌کردم می‌شود کتابی اینجوری باشد؟ اینکه خط زمانی‌اش دوران جنگ، دوران انقلاب، دوران پسا جنگ و پیش انقلاب نباشد؟ چیزی باشد که برای همین دور و ور باشد، اینکه وسط داستان شخص اول نیاید برای ارسال یک ایمیل کامپیوتر را غارامپ و غورومپ روشن کند و آیا مثلا چراغ کنار فیسبوکش روشن است یا نه و این طرف من دهه هشتادی هیچ از کارش سر در نیاورم، اینکه داستانش نه «تهران» باشد که منِ غیر تهرانی حس کنم: آره منم باید داستان تهرانی بنویسم تا خاص شود! و نه اینکه آنقدر داستانش قومیتی باشد که هیچ از اصطلاحات بارم نشود و از رجوع مداوم به پاورقی سرگیجه بگیرم.
و داستان خانم کنی ها و خانم کشاورز های زندگی، خانم کنی هایی که حضور شان اتفاقا در مسیر تحصیل من هم کم نبود و همینطور خانم کشاورز هایی که از دوست برای من دوست تر بودند و هستند؛ آیه در کنار معلمش بود و از حضورش استفاده می‌برد اما من چهار سال است که از معلمم کیلومتر ها و مرزها دور هستم و بستر مجازی، مرور خاطرات و خواندن چندین باره ی نامه ها و یادگاری هت تنها پل هایی هستند که ارتباط من را با او برقرار می‌سازند. 

          
            این دومین کتابی است که از سرکار خانم شایان‌پویا می‌خوانم، نویسنده‌ای سرزنده و دغدغه‌مند. این کتاب از سه جهت من را یاد کتاب قبلی ایشان انداخت‌. شروع هر دو به نوعی به ارتفاع ربط داشت. اولی با بحث چتربازی، دومی با کوه‌نوردی و رسیدن به قله. در هر دو کتاب شخصیت اصلی با یک خواب سر و کله می‌زند و دائم به آن فکر می‌کند. و مورد بعدی حضور چند هم‌کلاسی در ماجرای اصلی است.
آیه، سنا، مبینا، مهدیه و ستایش شخصیت‌های نوجوان این رمان هستند که ماجرا از زبان اول شخص و حول محور آیه می‌گذرد.
این رمان ۲۱۲ صفحه دارد و انتشارات کتابستان آن را به چاپ رسانده است.
رشته‌ی تحصیلی نویسنده در این اثر خود را نشان می‌دهد و کسانی که به نوعی علاقه‌مند به رشته‌ی ریاضی و مباحث فیزیک هستند بیش از دیگران از کتاب لذت خواهند برد.
طرح جلد و فونت عناوین فصل‌ها متناسب با روحیه‌ی نوجوان و جذاب انتخاب شده است. 
نویسنده تقریباً در هر فصل از المان‌های مذهبی استفاده کرده است.