بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سوفیا پتروونا

سوفیا پتروونا

سوفیا پتروونا

3.9
7 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

14

من در رمان کوتاهم سعی کرده ام نشان دهم جامعه چگونه آلوده به دروغ و مسموم شده بود، درست به همان اندازه که می توان یک ارتش را با گازهای سمی مسموم کرد. من زن قهرمان داستانم را نه یک خواهر قرار دادم، نه همسر، نه معشوقه، و نه یک دوست، بلکه او را نماد دلسپردگی انسان قرار دادم _ یک مادر... فقط یک دادگاه است که دوست دارم رمانم را به پیشگاهش عرضه کنم: دادگاه هموطنانم... مخصوصا پیرها، آن هایی که همان چیزهایی را زیستند که بر سر من و آن زنی آمد که انتخابش کردم تا قهرمان رمانم باشد - سوفیا پتروونا، یکی از هزارانی که دور و برم می دیدم.

یادداشت‌های مرتبط به سوفیا پتروونا

سارا 🦋

1402/06/02

            این کتاب تقریبا حس مشابهی با آثار جورج اورول برای من داشت :)
مثل "۱۹۸۴" از نظر توپیدن به حکومت کمونیستی در روسیه و "دختر کشیش" از نظر ترس از تغییر و تحول عقاید.
هرچند که جورج اورول آینده شوروی رو پیش‌بینی کرده (اون هم با چه خلاقیت و ظرافتی)  و لیدیا چوکوفسکایا اون چه رو که زیسته روی کاغذ آورده.
ظاهرا استالین تونسته بود اکثریت جامعه رو به این یقین برسونه که حکومت هیچ اقدامی نمی‌کنه مگر در راستای تامین منافع جامعه و اجرای عدالت. سوفیا پتروونا هم یکی از کسانی بود که تحت تاثیر نفوذ و تبلیغات گسترده به درست‌کاری حکومت ایمان کامل داشت.
با این حال زمانی که صحت تمام این باورها زیر سوال رفت، برای حفظ روال زندگی‌ای که بهش عادت داشت تمام شواهد رو حتی به قیمت از دست دادن نزدیک‌ترین افراد به خودش نادیده گرفت.
مشکلی که می‌شه گفت شاید بسیاری از ما باهاش درگیریم. ترس کنار گذاشتن عقاید قبلی و رو آوردن به زندگی و افکار جدید!
در کل کتاب جالبی بود :)