دیوار 1358دیوار 1358امیرحسین قاضی و 1 نفر دیگر3.824 نفر |11 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن1خواندهام44خواهم خواند21توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب دیوار 1358، ویراستار مسعود آذرباد.داستان علمی تخیلی داستان تاریخی ادبیات ایران رمان ادبیات داستانی داستان فانتزیلیستهای مرتبط به دیوار 1358مسعود آذرباددسترنج یک ویراستار داستانی21 کتابدر این فهرست، کتابهای رمان و روایتی که ویراستار داستانیشان بودهام را آوردهام.137یادداشتهای مرتبط به دیوار 1358فاطمه امینی1401/01/11 راستش انتظار بیشتری از این کتاب داشتم یا من دیگه حوصله رمان ندارم یا این کتاب زیادی کسل کننده بوده اگه نخونین چیزی از دست ندادین به نظرم 06عاطفه سادات قریشی1401/05/24 یادداشت آقای نیما اکبرخوانی از این کتاب کامل و جامع است. داستانی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی که در فرمی بسیار زیبا آورده شده است. عبور از یک دیوار و رفتن به دل التهاب سال ۱۳۵۸ و جوانی که تلاش می کند مسیر تاریخ را عوض کند. 03الهام قاسمی1401/04/13 (دیوار ۳۵۸) عنوان اثری است پر کشش و روان که خواننده را به گذشته وصل میکند و او را در میان حوادث گوناگون سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ هجری شمسی قرار میدهد. حوادث و ماجراهایی جذاب و پرالتهاب که هم مایهی جنایی دارد و هم جنبه عاشقانه. این کتاب اولین اثر علمی -تخیلی امیرحسین قاضی در ژانر تاریخی است. 02نیما اکبرخانی1401/04/28 بسم الله رمان ایرانی انگار میخواهد به فهرست تفریحات مردم برگردد. داستان دیوار 1358 از همانهایی ست که میتوان با دلی آرام و خرسند خواند و خواند تا به آخر. از همانهایی ست که باید باشد. از همانهایی که روان است، موضوع جدید دارد و صد البته از ابتدا تا انتها از ریتم نمیافتد با ضرب آهنگی مناسب پیش میرود. خوب است که نویسندهی جوانی پیدا شده تا خود را در قامت خلق داستانی ببیند که در ادبیات داستانی فارسی تا به امروز شبیهاش نبوده و نیست و از آن بهتر ناشری هم پیدا شده که جرات میکند تا نوقلمیکه دنبال ایدههای نو راه افتاده را چاپ میکند. کلی بگویم این کارها فقط از جوانها بر میآید و این هم یکی از فواید بیشمار جوانگرایی ست. من از آدمهایی هستم که باور دارم کارکرد اصلی هنر ایجاد لذت است. ( کلا تعریف قطعی یا وحی منزلی در این حدود نداریم. نظرات مختلف است.) دیوار 1358 همین کار را خوب انجام میدهد. شاید بتوان گفت این ایجاد لذت در سالهای اخیر گمشدهی ادبیات ما هم هست. ادبیاتی که یا آنقدر فخیم و معظم و هنری تشریف دارد که عموم مردم درکش نمیکنند و طبیعتا پولی هم بابتش خرج نمیکنند یا آنقدر زرد و آلوده است که همهی اهالی ادبیات از وجودش از همان صرف بودنش هم شرم میکنند. البته که بنده معتقدم همه اینطور نیستند و این وسط تا دلتان بخواهد اثر خوب هم داریم. اما متاسفانه بسیاری از آثار تالیفی ما در همین دو گروه جای میگیرند و یکی از دلایلی که کمیت فروش کتابهای تالیفی لنگ میزند هم همین است. اما آقای نویسنده جوان آمده تا این سد را بشکند. کلیشههای کهنه را دور بریزد و داستان خودش را برای مردم خودش روایت کند. داستانی که در یک کلام «قشنگ» است. جذاب است. خوب پیش میرود. اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و عاشقانه است. درست مثل زندگی همهی ما که از هرکدام اینها کمی داخلش دارد. قهرمان داستان جوانی ست از طبقهی متوسط. معلم زادهی تحصیل کردهای که آنقدر پول ندارد که خیلی کارهایی را که باید و حقاش است بکند. جوانی که «انسان» است. مثل اغلب جوانهای مملکت ما، با آرمانها، افکار، اعتقادات و صد البته «نیاز»هایی که این روزها کسی به هیچ جایش هم نیست. قهرمان داستان از آن آدمهایی ست که این روزها کسی داخل آدم حسابش نمیکند که بخواهد حرفش را بشنود چه برسد به اینکه بخواهد یا بخواهند حقوقش را به رسمیت بشناسند. قرمان داستان از آن آدمهایی ست که در روزگار سیل و زلزله و کرونا «جهادی» ست و به روزگار جنگ و خونریزی «خطشکن» است ولی در روزهای صلح و صفا و خوش و خرم حتی موجودیتش هم فراموش میشود. این قهرمان داستان نه تا کمر که تا گردن در روزگار ما و فرهنگ ما فرو رفته و قابل باور است. حتی اگر در متن داستانی فانتزی یا علمی-تخیلی قرار گیرد. حتی اگر پرتش کنیم وسط داستانی که اصل و ریشه اش هالیوودی است. من خیلی سعی کردم چیزی از داستان را لو ندهم چون خودم هم دوست ندارم داستانهای لو رفته را بخوانم. در حدود چهار ساعت میتوانید داستان را بخوانید و در طول داستان هم قدری به اطلاعات تاریخ معاصرتان اضافه میشود. این را هم حیفم آمد از قلم خوب نویسنده عینا نقل نکنم : «البته پدرم خیلی در خانه نماند. پس از اینکه نمازش را خواند و از نهاری که محصول مشترک راضیه و مهری بود خورد، تشکر کرد، بیرون رفت و تا سال شصت و هفت که در بیمارستان به دنیا آمدم، پسرش را ندید.» خلاصه که بخوانید هم فال است و هم تماشا. اگر توانسته باشم قانعتان کنم اینها را هم باید بگویم. کتاب را انتشارات «کتابستان» منتشر کرده و به راحتی و با یک جستجوی ساده روی تمام فروشگاههای اینترنتی پیدایش میکنید. نسخهی الکترونیک هم دارد که روی کتابخوان «طاقچه» میتوانید بخوانید. پی نوشت: به نظر حقیر گرته برداری از آثار بزرگان کار بدی نیست به شرط اینکه خیلی خوب و درست و حسابی بومیسازی شود و این به نظرم کاری ست که جناب آقای قاضی توانسته انجام دهد. 01عطیه عیار1402/06/20 داستانهای تخیلی که زیرمجموعهای از ژانر گمانهزن هستن، همیشه جذابن. با یک موضوع خاص میشه هزاران داستان نوشت و هنوز جا برای هزاران داستان دیگه هم هست. و چون دنیای اون داستان مخلوق نویسندهاس، میشه ویژگیهای خودش رو براش تعریف کنه و نگران چراها و اما و اگرهای منطقی رایج نباشه. خواننده باید خودش رو با منطق اون داستان و اون دنیا تطبیق بده. سفر در زمان، چگونگی امکان این سفر و تبعاتش برای شخصیت(ها) یکی از همین موضوعات خیالی و بیانتهاست. کتاب دیوار ۱۳۵۸ با همین موضوع، به سفری از امروز به سال ۵۸ شمسی پرداخته. امیرحسین معلم زبان و جوانی کاملا معمولیه. تو کلاس زبانش بحثی سیاسی مربوط به سال های اول انقلاب پیش میاد و اشارهای به ترور شهید رجایی و انفجار ساختمون پاستور میشه. این بحث و آرزوهایی که خودش داشته در گوشهای از ذهنش میمونه تا اینکه خیلی اتفاقی راهی برای برگشت به گذشته پیدا میکنه. این راه از بین یه دیوار تو کوچه پسکوچههای محدوده خیابان انقلاب تهران میگذره. امیرحسین بعد بازگشت به گذشته سعی میکنه خودش رو با شرایط اونجا تطبیق بده. برای زندگی، همرنگ دوران شدن و کسب درآمد تلاش میکنه و در نهایت عاشق میشه. اما این وسط یه هدف اصلی داشته و اون جلوگیری از حادثه ۸ شهریور ۶۰ هست. داستان ریتم و پیشروی خوبی داره. خواننده رو برای اتفاقها مجاب میکنه. نویسنده استفاده خوبی از ساختمون پلاسکوی معروف کرده و به نظرم با این راهکار، داستان از نظر مکانی نه فقط برای تهرانیها که برای همه ایرانیها ملموس میشه. و در صحنه تلاش برای نجات رییس جمهور رجایی هم با هیجان بالایی همراه شخصیت میشیم و ... دیوار ۱۳۵۸ کتاب خوبیه. برخلاف خیلی از کتابهای ایرانی، سیاه نیست. امید و آرزو داره. تکلیفش با خودش روشنه و داستانی سرراست تعریف میکنه. تکبعدی نیست. ارزش خوندن و وقت گذاشتن داره. و به نظرم پایان هوشمندانهای هم داره. 122نرگس موحدی1401/08/03 چیزی که اول خیلی جذبم کرد متفاوت بودنش بود. چالشی که توی اون گیر افتاد رو هم خیلی پسندیدم. پایانش هم به روحیه من میخورد:) داستان هم به قدر کافی کشش داشت. در کل دوستش داشتم و حس کردم نویسنده جسارت خوبی در تجربه این ژانر داشته. 012مسعود آذرباد1401/08/03 بگذارید همین الان خیالتان را راحت کنم، چهارمین کتابی که ویراستاری داستان آن را انجام دادم، خیلی شبیه یکی از رمانهای استیون کینگ است، اما این شباهت فقط در بخشی از ساختار فرمی ماجرا است. دیوار 1358 با ذهن و زبان ایرانی نوشته شده است و همین وجه ممیزه این اثر با باقی آثار ایرانی علمیتخیلی است. اصلا مشکل اصلی ادبیات ژانری ایرانی همین است که در ذهن و زبان، از فضای غربی و غیرایرانی بسیار تأثیر پذیرفته است. اغلب نویسندگان آثار تالیفی، مانند تفکر غربی فکر میکنند و فقط برخی اوقات اسم اشخاص و امکان فارسی و ایرانی است. اما دیوار1358، از دل دغدغه ایرانی بیرون آمده است. پشت سر آن آقا معلمی که از دهه نود به سال 58 میرود، یک دنیا فکر و ایده است. از پایانبندی داستان بگیرید تا آنچه که درباره نحوه حضور شخصیت در کاخ ریاست جمهوری رخ میدهد. حالا که این حرف را زدم، برویم سراغ اصل داستان. احسان قاضی، قهرمان داستان دیوار1358، یک معلم زبان معمولی است که با پاره شدن پلاستیک گوجهفرنگیهایش، با تغییر دنیایی مواجه میشود که هیچوقت فکرش را نمیکرد. او فرصت رفتن به گذشته را پیدا میکند و تصمیم میگیرد از این فرصت بهترین استفاده را ببرد. حالا اینکه آن بهترین استفاده و آن تصمیم چیست را بروید و داخل خود کتاب بخوانید. جدای از اینها، دیوار1358 یک عاشقانه تروتمیز دارد که پایانبندیاش به دل آدم مینشیند و حسابی ذهن آدم را قلقلک میدهد. فضاسازیاش از سالهای 58 و تهران آن موقع هم خیلی خوب درآمده و نویسنده برای ارائه تصویری روشن و واضح از آن دوران حسابی زحمت کشیده و تحقیق کرده است. بماند که دیوار1358 به عنوان یک کار سیاسی، دینش را به ایران و ایرانی ادا کرده است و مسئله ایرانی با با ذهنیت ایرانی به مخاطب خودش ارائه کرده است. خلاصه که اگر میخواهید کتابی بخوانید که هم علمیتخیلی باشد، هم در زیرژانر بازگشته به گذشته، هم عاشقانه و هم پر از التهاب یک جنایت، از خواندن این کتاب لذت میبرید. 05مهدی رجبی1402/03/09 از تاریخ گذشته باید درس گرفت برای ساختن حال اگه اینطور نباشه هر چقدر هم به گذشته بریم برای اینکه تغییر در اون زمان انجام بدیم هیچی تغییری در روند حال پیش نمیاد آنچه که باید اتفاق بیفته قطعا میفته. 00پریسا نصیری1401/11/15 داستانی فانتزی تاریخی که حتی تصور آن هم هیجانانگیز است. تخیل آقای قاضی واقعا تحسینبرانگیز است. 09لاتری1402/06/21 الان که کتاب رو تموم کردم بغض دارم و با بغض مینویسم! داستانِ جذاب و هیجان انگیزی بود، انتظارم از پایان چیز دیگه ای بود و این نکتهی مثبت ماجرا بود! مشتاقانه کتاب رو خوندم و از ابتدا تا انتها تصویر سازی کردم.. خندیدم، گریه کردم، ترسیدم، عاشقی کردم و… یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوندم:) 00•fatemeh•1402/05/15 سفر در تاریخ رفت و برگشت به خیابان های زمان انقلاب برای من تاریخ دوست و تاریخ خوان قشنگ بود... برای یک بار خواندن و چند ساعتی دور شدن از این زمانه زیبا بود ☕ و عاشقانه ای زیبا زیر پوست شهر جریان داشت 🌃 01