یادداشت مسعود آذرباد

                بگذارید همین الان خیالتان را راحت کنم، چهارمین کتابی که ویراستاری داستان آن را انجام دادم، خیلی شبیه یکی از رمان‌های استیون کینگ است، اما این شباهت فقط در بخشی از ساختار فرمی ماجرا است. دیوار 1358 با ذهن و زبان ایرانی نوشته شده است و همین وجه ممیزه این اثر با باقی آثار ایرانی علمی‌تخیلی است. اصلا مشکل اصلی ادبیات ژانری ایرانی همین است که در ذهن و زبان، از فضای غربی و غیرایرانی بسیار تأثیر پذیرفته است. اغلب نویسندگان آثار تالیفی، مانند تفکر غربی فکر می‌کنند و فقط برخی اوقات اسم اشخاص و امکان فارسی و ایرانی است.
اما دیوار1358، از دل دغدغه ایرانی بیرون آمده است. پشت سر آن آقا معلمی که از دهه نود به سال 58 می‌رود، یک دنیا فکر و ایده است. از پایان‌بندی داستان بگیرید تا آنچه که درباره نحوه حضور شخصیت در کاخ ریاست جمهوری رخ می‌دهد.
حالا که این حرف را  زدم، برویم سراغ اصل داستان. احسان قاضی، قهرمان داستان دیوار1358، یک معلم زبان معمولی است که با پاره شدن پلاستیک گوجه‌فرنگی‌هایش، با تغییر دنیایی مواجه می‌شود که هیچ‍‌وقت فکرش را نمی‌کرد. او فرصت رفتن به گذشته را پیدا می‌کند و تصمیم می‌گیرد از این فرصت بهترین استفاده را ببرد. حالا اینکه آن بهترین استفاده و آن تصمیم چیست را بروید و داخل خود کتاب بخوانید. 
جدای از اینها، دیوار1358 یک عاشقانه تروتمیز دارد که پایان‌بندی‌اش به دل آدم می‌نشیند و حسابی ذهن آدم را قلقلک می‌دهد. فضاسازی‌اش از سال‌های 58 و تهران آن موقع هم خیلی خوب درآمده و نویسنده برای ارائه تصویری روشن و واضح از آن دوران حسابی زحمت کشیده و تحقیق کرده است.
بماند که دیوار1358 به عنوان یک کار سیاسی، دینش را به ایران و ایرانی ادا کرده است و مسئله ایرانی با با ذهنیت ایرانی به مخاطب خودش ارائه کرده است.
خلاصه که اگر می‌خواهید کتابی بخوانید که هم علمی‌تخیلی باشد، هم در زیرژانر بازگشته به گذشته، هم عاشقانه و هم پر از التهاب یک جنایت، از خواندن این کتاب لذت می‌برید.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.