بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

کتاب کوچک هوگا: شاد زیستن دانمارکی

کتاب کوچک هوگا: شاد زیستن دانمارکی

کتاب کوچک هوگا: شاد زیستن دانمارکی

مایک وایکینگ و 3 نفر دیگر
3.4
20 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

34

خواهم خواند

31

کتاب کتاب کوچک هوگا: شاد زیستن دانمارکی، مترجم حمیده معین فر.

لیست‌های مرتبط به کتاب کوچک هوگا: شاد زیستن دانمارکی

یادداشت‌های مرتبط به کتاب کوچک هوگا: شاد زیستن دانمارکی

            هیچ چیزی توی دنیا نیست که بشه با قطعیت درباره‌اش اظهارنظر کرد و امکان تغییر نظر درباره ش نباشه. ولی خود این قائده، یه استثنا داره و اونم درباره کتاب‌هاییه که یک دفعه تو فضای مجازی پررنگ میشن و مخصوصا بلاگرها حتما چندتا استوری و پست در حال خوندن اون کتاب از خودشون منتشر میکنن. اگه دقت کرده باشید هم معمولا یکی دو تا خط محتوایی ثابت دارن این کتابها. یا تو دسته بندی انگیزشی (شما بخوانید روانشناسی زرد) جا میگیرن یا عاشقانه‌های یه‌جوری! 
کتاب کوچک هوگا هم از این مساله مستثنا نیست! همین اول کار خیالتون رو راحت کنم که قرار نیست بعد از خوندنش راهی برای شادتر زندگی کردن به ذهنتون برسه (چون عنوان فرعی این کتاب همینه: شاد زیستن دانمارکی) . تنها چیزی که بهتون اطمینان میدم حسش رو تجربه میکنید همذات پنداری و پیدا کردن ردپای هوگا ( نه با این اسم و رسم) تو فرهنگ خودمونه. کلا تمایل انسان به آرامش و دنجی و راحتی و وقت گذروندن با کتاب، موسیقی یا آدم مورد علاقه چیزی نیست که هیچ فرهنگی بتونه ادعا کنه برای اولین بار ابداعش کرده یا منحصر به خودش و مردمشه! و این اولین و بزرگترین تناقض کتابه! بذارید یکم حرفمو تدقیق کنم: 
کتاب از شیوه مرسوم و معروف خبرگزاری های معلوم الحال استفاده میکنه! یه حقیقت مستند تایید شده رو بیان میکنه و در سایه اعتماد مخاطب به اون حرف شروع میکنه درباره علت و پیشینه و پیامدهای اون حقیقت، داستان سازی میکنه! حقیقت این کتاب چیه؟ این که بر اساس نظرسنجی های معتبر و آمارهای روزآمد، دانمارکی‌ها شادترین مردم این کره خاکی هستن. همین! بقیه کتاب به نوعی آیین سازی و داستان پردازی درباره علت این مساله ست و جالب اینجاست که خود نویسنده بارها تو کتاب تاکید میکنه که حرفی که میزنه اصلا قطعیت یا عمومیت نداره و ممکنه هرکسی شیوه دیگر و متفاوتی داشته باشه😊
برای اینکه بدونید خود هوگا چیه این توضیح مختصر از متن خود کتاب میتونه کمکتون کنه: « هوگا یعنی در سرما و تاریکی جایی گرم و دنج و ساده برای با هم بودن و با هم گرم گرفتن؛ یعنی در سوز سرما و تاریکی، با شومینه و شمع فضا را گرم و روشن نگه داشتن؛ یعنی در کنار یکدیگر با خانواده و دوستان لحظاتِ با هم بودن را تجربه کردن و شاید آنچه که از همه مهمتر باشد تجربه‌ی راحتی، سادگی و ساده‌زیستی است.»
آشنا نیست؟ تو فرهنگهایی مثل فرهنگ ایرانی که رفت و آمد با خانواده و اقوام (صله رحم حتی) به شیوه های مختلفی مرسومه، از تولد و عروسی و ختم گرفته تا روضه و هیات و عیددیدنی و سفر خانوادگی و اینها، هوگا اصلا نمیتونه حرف تازه یا غافلگیرکننده ای داشته باشه. به نظر من فرهنگهایی که خانواده براشون تعریف رباتی داره و بچه ها بعد 18 سالگی به بهانه استقلال قانونی خونه رو ترک میکنن و نهایتا سالی یکی دوبار برای روز شکرگزاری یا کریسمس ممکنه افراد یه خونواده (و نه حتی یه فامیل) دور هم جمع بشن، طبیعیه که هوگا رو به مثابه یه آیین نجات بخش مقدس بدونن ولی فرهنگ خانواده محور ایرانی اساسا این خلا براش اونقدر مطرح نیست که با آشنا شدن باهاش زندگیش دگرگون بشه!
البته هوگا منحصر به افراد خانواده نیست و میتونه دوستان رو هم دربربگیره که خب بازهم تعاملات دوستانه ما ایرانیها غالبا از سطح دانشگاه و اداره و همسایگی فراتر میره و خواسته ناخواسته خوش و بش ها و رفت و آمدهایی بهش اضافه میشه و بازهم هوگایی زندگی کردن ارزش افزوده تازه ای برای ما نداره!
اما برای اینکه جانب انصاف رو نگهدارم دوست دارم به ترجمه روان و دلپذیر کتاب اشاره کنم که خانم حمیده معین فر انجام داده و همون طور که خودش اشاره کرده چند سالی تو دانمارک زندگی کرده و برای همین به آنچه ترجمه کرده مخصوصا تو بحث مفاهیم اشراف خوبی داشته. 
در نهایت اگر برای خوندن و نخوندن  این کتاب مردد هستید، پیشنهاد من اینه که حتما میتونید گزینه بهتری برای وقت مطالعه گذاشتن پیدا کنید. ولی اگه در حال خوندنش هستید و دارید کند پیش میرید پیشنهاد میکنم از هرجایی که دلتون خواست کتاب رو نیمه کاره رها کنید. چون تا آخر کتاب به پاسخ سوالی که احتمالا برای رسیدن بهش اومدید سراغ کتاب، نخواهید رسید!

کتاب رو مایک وایکینگ نوشته و حمیده معین فر ترجمه ش کرده. چاپ چهارمش با قیمت 145 هزارتومن رو پیشخون کتابفروشی هاست .
          
            چرا به توصیه دوست نویسنده ایرانی ام آقای منصور حیدرزاده که سی سال است ساکن دانمارک است این کتاب را نمیخوانم. پیام ایشان به بنده:

سلام بر شما آقای اسطیری گرامی
من هم ضمن تبریک مجدد سال نو امیدوارم سال پربرکتی در انتظار شما و خانوادۀ محترمتان باشد.
و اما در مورد کتاب هوگا!
قبل از هر چیز امیدوارم که این کتاب را نخوانده باشید، چون هم وقت خودتان را تلف می کنید و هم در مورد موضوعی عبث دچار اشتباه می شوید.
در واقع شکل درست این کلمه هوگه (hygge) است و اسم و فعل آن یکی است. یعنی حال و حال کردن. صفت آن هم هوگِلی hyggelig)) است، یعنی باحال. من تعجب می کنم مترجم فارسی چرا آن را هوگا ترجمه کرده. لابد هوگا مثل کلمات ژاپنی کمی سنتی تر و اسطوره ای تر به گوش می رسد!
پس تا اینجا متوجه شدید که هیچ چیز خاصی در این کلمه وجود ندارد و معادل آن در فارسی یافت می شود. تا جایی هم که من گاهی با کسانی از ملیت های دیگر صحبت آن را داشته ام، همه گفته اند که معادل آن در زبان آنها هم یافت می شود. 
و اما در مورد مفهوم آن. همۀ ما «حال کردن» را می شناسیم و می دانیم چیست. همان دورهمی به منظور گذراندن اوقاتی خوب و خوش. دوستانی دور هم جمع می شوند و ضمن صرف چای یا هر چیزی چند ساعت کنار هم «حال» می کنند. خانم هایی به همین ترتیب. اعضای خانواده ای به همین ترتیب. مثلاً ایتالیایی ها گاهی شب های تابستان صندلی های خود را بیرون در پیاده رو می گذارند، ساکنین کوچه با هم شام می خورند و شبی «باحال» با هم می گذرانند. ایرانی ها چقدر از این دورهمی های باحال که ندارند! مردم مناطق گرم اغلب بعد از کار سنت هایی اینچنینی دارند و در دورهمی هایی خود با هم «حال» می کنند. این در هیج کجای دنیا ناشناخته نیست. 
اما دانمارکی ها به دو علت فکر می کنند که هوگه فقط مخصوص خودشان است. اول اینکه این کشور زمستان های طولانی و تاریک دارد و از قدیم رسم بوده که وقتی به خانه می آمدند شمع روشن می کردند و دور هم می نشستند، تا جایی که رفته رفته این فرهنگ دورهم نشینی با گرما و نوشیدنی گرم و داستان و غیره به سنتی «باحال» و اجتناب ناپذیر تبدیل شد. این مسلماً چیز بدی نیست، اما فقط شکلی از «حال» در شمال اروپاست.
دوم اینکه، ذهنیت دانمارکی ها از قدیم این طور ساخته شده که خوشبخت ترین مردم جهانند. بخصوص بعد از جنگ جهان دوم و دوران سازندگی، این کشور همراه با سایر کشورهای اسکاندیناوی داعیۀ مرفه ترین کشور دنیا را داشته اند. این البته تا حدودی درست است. اما برای جاانداختن هر چه بیشتر «بهترین» بودن سیستم خود در فکر مردم، در کنار پیشبرد سیاست ملی «ما بهترینیم» و تولید «رضایت» در عموم ، تا جایی که توانسته اند از کشورهای دیگر تصویر منفی همراه با عقب ماندگی، جنگ، کشتار، خرابی، زلزله، سیل و ... ساخته اند (در کتابم به اسم «در محضر کی یرکه گود» این موضوع از زبان یکی از شخصیت ها به طور مفصل آمده است). به همین دلیل تصور اینکه کشورهای دیگر هم می توانند «حال» کنند و اوقات «باحالی» با هم داشته باشند، برای دانمارکی های خیلی سخت است! شاید این یک اتهام به نظر بیاید، اما واقعاً همین طور است و مردم دانمارک عموماً در پیشداوری وضع هولناکی دارند. بی خود نیست وقتی که به کشورهای پیرامونی مسافرت می کنند، دنیایشان یکدفعه عوض می شود و به تبلیغات منفی رسمی دولتی و رسانه ای (چه در آموزش و پرورش و چه در سیاست های فرهنگی) در مورد سایر کشورها فقط پوزخند می زنند. 
در این مورد گفتنی خیلی هست. نکتۀ دیگر اینکه چند سال است تبلیغات رسمی وسیعی پشت این کلمه شروع شده که آن را یکی از خصوصیات ملی دانمارکی ها جا بیندازد، در حالی که دانمارک یکی از ناشادترین کشورهای دنیاست و میزان خودکشی در آن همیشه بین اول تا سوم در اروپا در نوسان است.
پیروز و سربلند باشید.