یادداشت مجید اسطیری

                چرا به توصیه دوست نویسنده ایرانی ام آقای منصور حیدرزاده که سی سال است ساکن دانمارک است این کتاب را نمیخوانم. پیام ایشان به بنده:

سلام بر شما آقای اسطیری گرامی
من هم ضمن تبریک مجدد سال نو امیدوارم سال پربرکتی در انتظار شما و خانوادۀ محترمتان باشد.
و اما در مورد کتاب هوگا!
قبل از هر چیز امیدوارم که این کتاب را نخوانده باشید، چون هم وقت خودتان را تلف می کنید و هم در مورد موضوعی عبث دچار اشتباه می شوید.
در واقع شکل درست این کلمه هوگه (hygge) است و اسم و فعل آن یکی است. یعنی حال و حال کردن. صفت آن هم هوگِلی hyggelig)) است، یعنی باحال. من تعجب می کنم مترجم فارسی چرا آن را هوگا ترجمه کرده. لابد هوگا مثل کلمات ژاپنی کمی سنتی تر و اسطوره ای تر به گوش می رسد!
پس تا اینجا متوجه شدید که هیچ چیز خاصی در این کلمه وجود ندارد و معادل آن در فارسی یافت می شود. تا جایی هم که من گاهی با کسانی از ملیت های دیگر صحبت آن را داشته ام، همه گفته اند که معادل آن در زبان آنها هم یافت می شود. 
و اما در مورد مفهوم آن. همۀ ما «حال کردن» را می شناسیم و می دانیم چیست. همان دورهمی به منظور گذراندن اوقاتی خوب و خوش. دوستانی دور هم جمع می شوند و ضمن صرف چای یا هر چیزی چند ساعت کنار هم «حال» می کنند. خانم هایی به همین ترتیب. اعضای خانواده ای به همین ترتیب. مثلاً ایتالیایی ها گاهی شب های تابستان صندلی های خود را بیرون در پیاده رو می گذارند، ساکنین کوچه با هم شام می خورند و شبی «باحال» با هم می گذرانند. ایرانی ها چقدر از این دورهمی های باحال که ندارند! مردم مناطق گرم اغلب بعد از کار سنت هایی اینچنینی دارند و در دورهمی هایی خود با هم «حال» می کنند. این در هیج کجای دنیا ناشناخته نیست. 
اما دانمارکی ها به دو علت فکر می کنند که هوگه فقط مخصوص خودشان است. اول اینکه این کشور زمستان های طولانی و تاریک دارد و از قدیم رسم بوده که وقتی به خانه می آمدند شمع روشن می کردند و دور هم می نشستند، تا جایی که رفته رفته این فرهنگ دورهم نشینی با گرما و نوشیدنی گرم و داستان و غیره به سنتی «باحال» و اجتناب ناپذیر تبدیل شد. این مسلماً چیز بدی نیست، اما فقط شکلی از «حال» در شمال اروپاست.
دوم اینکه، ذهنیت دانمارکی ها از قدیم این طور ساخته شده که خوشبخت ترین مردم جهانند. بخصوص بعد از جنگ جهان دوم و دوران سازندگی، این کشور همراه با سایر کشورهای اسکاندیناوی داعیۀ مرفه ترین کشور دنیا را داشته اند. این البته تا حدودی درست است. اما برای جاانداختن هر چه بیشتر «بهترین» بودن سیستم خود در فکر مردم، در کنار پیشبرد سیاست ملی «ما بهترینیم» و تولید «رضایت» در عموم ، تا جایی که توانسته اند از کشورهای دیگر تصویر منفی همراه با عقب ماندگی، جنگ، کشتار، خرابی، زلزله، سیل و ... ساخته اند (در کتابم به اسم «در محضر کی یرکه گود» این موضوع از زبان یکی از شخصیت ها به طور مفصل آمده است). به همین دلیل تصور اینکه کشورهای دیگر هم می توانند «حال» کنند و اوقات «باحالی» با هم داشته باشند، برای دانمارکی های خیلی سخت است! شاید این یک اتهام به نظر بیاید، اما واقعاً همین طور است و مردم دانمارک عموماً در پیشداوری وضع هولناکی دارند. بی خود نیست وقتی که به کشورهای پیرامونی مسافرت می کنند، دنیایشان یکدفعه عوض می شود و به تبلیغات منفی رسمی دولتی و رسانه ای (چه در آموزش و پرورش و چه در سیاست های فرهنگی) در مورد سایر کشورها فقط پوزخند می زنند. 
در این مورد گفتنی خیلی هست. نکتۀ دیگر اینکه چند سال است تبلیغات رسمی وسیعی پشت این کلمه شروع شده که آن را یکی از خصوصیات ملی دانمارکی ها جا بیندازد، در حالی که دانمارک یکی از ناشادترین کشورهای دنیاست و میزان خودکشی در آن همیشه بین اول تا سوم در اروپا در نوسان است.
پیروز و سربلند باشید.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.