بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سفر سرخ

سفر سرخ

سفر سرخ

4.3
37 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

95

خواهم خواند

17

راننده شنی تانک را به سمت پیکر چند شهید هدایت کرده و از روی آنها عبور کرد. حسین پاورچین، پاورچین سنگر عوض کرد. بوی باروت چنگ می انداخت به سینه اش. لباسش پر بود از لکه های خون شهدا. دود و آتش دشت هویزه را فرا گرفت. هوا هفته و خاک آلود بود؛ شبیه روز عاشورای کربلا. با الله اکبر جان گرفت و ردیفی از عراقی ها را به رگبار بست. تنهایی در دشتی که پر از تانک دشمن است، با تنهایی در شبی که در سنگر با خدا خلوت کرده بودم، چه تفاوتی دارد؟ آیا خدا مرا می پذیرد؟ این تانک ها مرا یاد شبی می اندازند که مقابل منزل تیمسار شمس تبریزی دستگیر شدم. تانک همیشه می خواهد هیبت خود را به رخ پیاده نظام بکشد. یک هو مثل پلنگ از جا کنده شد. تانکی که جلو کشیده بود، شلیک کرد. با موج انفجار، پیکر حسین پرت شد هوا و افتاد کنار سنگر. نور آتشی که از تانک عراقی زبانه می کشید، تا سنگر حسین قد کشیده بود. اکنون چهره ی حسین و یارانش کاملا نورانی شده بودند. سکوت دشت هویزه را فرا گرفت. شب، صحنه نبرد را در سیاهی خود جای داد، جز سنگر حسین و یارانش...

لیست‌های مرتبط به سفر سرخ

یادداشت‌های مرتبط به سفر سرخ

محب

1403/01/24

            سفر  سرخ
 روایت یک زندگی مجاهدانه به معنای واقعی به دور از هرگونه شعار. یک شیعه واقعی امیرالمونین (ع) که از لحظات مبارزه روزای انقلاب تا ثانیه انفجار و سوختن پیکرشون در دشت هویزه آیه های قرآن و خط به خط نهج البلاغه نبض و دستور و شیوه زندگیشون بوده. 
نصرت اللّه محمود زاده قلم روان و توصیفات قابل تصوری داره. 
از انس شهید با قرآن، مسئولیت پذیری بی حد‌ و اندازه، دغدغه مندی و دلسوزیشون برای اسلام، انقلاب، رفاه و آسایش مردم بگیرید تا غریب موندن توی دشت هویزه و ظلم بنی صدر در حق نیرو های مردمی و به خصوص رزمنده‌های علمیات نصر که تقریباً اولین عملیات رسمی ایران در جنگ تحمیلی بوده و در آخر مقاومت عجیبشون تا آخرین لحظه و شهادت عزت‌مندانه... 
همه‌ی این ها رو  محمود‌زاده روان و ساده به صورت داستانی توصیف کرده طوری که از نوجوانی سید‌حسین علم‌الهدی تا آخرین نفس های ۲۲ سالگی این سفر سرخ با او همراه می‌شید. 
البته با این یادداشت کوتاه نمیشه حق مطلب شهید علم الهدی رو ادا کرد. باید خوند و گریه کرد...


          
            جایی شنیدم که "گلستان یازدهم" اولین کتاب دفاع مقدس است که به ساختار "رمان" نزدیک شده است. گمان می‌کنم "سفر سرخ" از دید گوینده دور مانده بود!
کتاب را همین روزها خواندم. روزهایی که مردم به خیابان آمده‌اند و دانشجویان در دانشگاه بلوا به پا می‌کنند. خواستم راه و رسم مبارزات دانشجویان در انقلاب پنجاه و هفت را بدانم.
کتاب، شهید حسین علم‌الهدی را روایت می‌کند. فرزند آیت‌الله علم‌الهدی‌ای که محرم و مرهم دردهای خوزستان بوده است. از مبارزات دانش‌آموزی علیه رژیم فاسد پهلوی می‌گوید تا مبارزه در جبهه‌ی دفاع مقدس علیه رژیم غاصب بعثی. 
نویسنده قلم روان و شیوایی دارد. میان سر و صدای مبارزات بیرونی، قطره قطره، جهان پشت آن‌ها را به مخاطب می‌چشاند. تاریخ می‌گوید بی‌ آن‌که "از تاریخ گفتن" از داستان بیرون بزند. 
کتاب کم حجم نیست اما خوش‌خوان است. من نسخه‌ی الکترونیکی کتاب را در طاقچه خواندم. در دسترس‌تر بود و خیلی ارزان‌تر! در قسمت‌‌هایی از داستان ضمیر‌ را گم می‌کردم. نمی‌دانم نویسنده مبهم نوشته بود یا در طاقچه به آن شکل درآمده بود‌.
از کتاب لذت بردم، با کتاب آگاه شدم، اما جواب سوال‌هایم را نگرفتم. راستش سوال‌هایم بیش‌تر هم شد. سوال‌های جدید ویران‌کننده بودند. و این مرا محتاط می‌‌کند از این‌که کتاب را به هر کسی توصیه کنم. به خصوص در این روزها.