در باب خواندن

در باب خواندن

در باب خواندن

مارسل پروست و 1 نفر دیگر
3.7
18 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

31

خواهم خواند

31

ناشر
مرکز
شابک
9789642134199
تعداد صفحات
118
تاریخ انتشار
1399/8/7

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        خواندن مادام که برای ما فقط نوعی محرک است که کلید جادویی اش در عمق روان ما بابِ سراهایی را می گشاید که راه ورود به آنها را نمی دانستیم، نقشی خجسته در زندگی ما دارد. اما برعکس خطرناک خواهد شد زمانی که به عوض باز کردن چشم ما به حیات شخصی ذهن، جایگزین آن شود؛ زمانی که حقیقت دیگر در نظر ما نه همچون کمال مطلوبی به نظر می آید که تنها با پیشرفت واقعی اندیشه و با تقلای دل می توان به آن دست یافت، بلکه همچون چیزی مادی درمیان اوراق کتاب ها، همچون عسلی که تماماً گردآوری دیگران است و تنها کافی است قدم رنجه کنیم و درمیان قفسه های کتابخانه ها به آن دست یابیم و منفعلانه در استراحت مطلق ذهن و جسم مان تناول کنیم. درباره این کتاب بیشتر بخوانید
      

لیست‌های مرتبط به در باب خواندن

پست‌های مرتبط به در باب خواندن

یادداشت‌ها

          وقتی مقدمت برای یه کتاب به تنهایی، از خیلی از کتاب‌های دیگه بهتره
---------------------
این روزا، بین افرادی که به صورت حرفه‌ای کتابخون نیستن، یه چیزی که خییییلی به چشمم می‌خوره ارزش بیش از حدیه که به کتاب می‌دن. یک کتاب می‌خونن و بعدش ازش تو هرجا و مکانی نقل‌قول می‌کنن. نقل‌قول‌هایی که لزوما به اون موقعیت ربطی هم ندارن:))) 
هرجا و به هرکسی که می‌بینن اون کتاب رو پیشنهاد می‌دن و می‌گن هرکسی باید یک بار هم که شده این کتاب رو بخونه. فارغ از اینکه شاید اون کتاب برای یک آدم دیگه اصلا مناسب نباشه.
یه کتاب می‌خونن و میگن این کتاب کل زندگی من و عوض کرده. بله کتاب می‌تونه طرز فکر و زندگی آدم‌ها رو عوض کنه، ولی نه به تنهایی و نه یهویی! 

پروست تو این کتاب دقیقا داره راجع این مسئله بت کردن کتاب‌ها حرف می‌زنه. ارزش زیادی که به کتاب داده می‌شه رو نقد می‌کنه و میگه این ارزش‌گذاری دیگه از حد خودش خارج شده. و این حرف رو پروست زده که از کتابخون ترین ها بوده و قطعا علاقه زیادی به کتاب داشته.

حرفش اینه که کسی که آگاهانه و اصولی کتاب می‌خونه، حتی اگه اون کتاب رو بهترین نویسنده جهان هم نوشته باشه، نباید بدون تفکر محتویات داخلش رو قبول کنه. و حتی اگه قبول هم می‌کنه یادش باشه که این چیزی که خونده تمام حقیقت نیست. حقیقت و پیدا کردنش دقیقا بعد از خوندن یک کتاب باید آغاز بشه. کتاب باید بذری تو ذهنت بکاره و تو باید اونو به مرور زمان رشد بدی. و وقتی که خلاف این انجام بشه، اون موقع است که توهم آگاهی به وجود میاد. چیزی که ما (حداقل من) اطرافمون خیلی می‌بینیم. 

"...دانایی ما جایی آغاز می‌شود که دانایی نویسنده به پایان می‌رسد و می‌خواهیم پاسخ‌ها را در اختیارمان بگذارد، حال آنکه از او فقط برمی‌آید میل و خواست‌های ما را بیدار کند." 

کتاب کوچیک و جمع و جور و جالبی بود که نه تنها بهم یک سری ایده‌ جدید داد و یک سری افکار قدیمیم رو تایید کرد، بلکه من رو با قلم زیبای پروست هم آشنا کرد. الان واقعا دیگه نمی‌تونم صبر کنم تا در جستجوی زمان از دست رفته رو شروع کنم!
        

7

          کتاب به دو قسمت تقسیم میشه 
قسمت اول توصیفات پروست هستش از کودکی اش و زیست اش با کتاب و قسمت دوم هم توصیفاتی است همراه با تحلیل هایی اگزیستانس از کتاب و کتابخوانی که نه کتابخوانی زیاد را نفی می کند و نه کتابخوانی را !این کتاب کوتاه صد صفحه ای، در واقع جستاری است که پروست برای کتاب یکی از دوستانش نوشته بود و بعدها خود تبدیل به کتاب شد .بیش از همه چیز توصیف دقیق پروست از وقایع و اتفاقات و اجسام ‌ و افراد و افعال کودکی اش، حیرت برانگیز است .شنیده ام که در اواخر عمر از هوشنگ ابتهاج پرسیده اند که این همه با ادبیات و شعر مانوس بوده ای چه دستاوردی برای تو داشته؟ و او جواب داده است که هر چیز را که احساس کنم می توانم توصیف کنم و این واقعا توانایی ای است که خدا به بهترین نحو به پروست عطا کرده و شاهد بر این مدعا، رمان در جست و جوی زمان از دست رفته از او است که هفت جلد است!و دیگر موهبت خدادای پروست، فیلسوف بودن او است .نوشته های او تنها محاکات و تقلید از طبیعت نیست، او در پس توصیفات دقیق خود، خواهان رساندن مفهومی ژرف به شما است البته همچون دیگر فرانسوی زبانان ثقیل می نویسد یا بهتر بگویم مترجم خوب برای آثارشان، سخت گیر می آید 
در هر صورت انتخاب بدی نیست برای یک شب بلند پاییزی 
زیرا که امشب ما را از غروب تا به الان  که منتظر بازی لیورپول _ استون ویلا هستم را پروستی کرد و یک جرعه این مه نیمه ناب 
را سر کشیدم
        

22