The Well of Ascension

The Well of Ascension

The Well of Ascension

4.4
19 نفر |
11 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

29

خواهم خواند

21

The impossible has been accomplished. The Lord Ruler - the man who claimed to be god incarnate and brutally ruled the world for a thousand years - has been vanquished. But Kelsier, the hero who masterminded that triumph, is dead too, and now the awesome task of building a new world has been left to his young protégé, Vin, the former street urchin who is now the most powerful Mistborn in the land, and to the idealistic young nobleman she loves. As Kelsier's protégé and slayer of the Lord Ruler she is now venerated by a budding new religion, a distinction that makes her intensely uncomfortable. Even more worrying, the mists have begun behaving strangely since the Lord Ruler died, and seem to harbor a strange vaporous entity that haunts her. Stopping assassins may keep Vin's Mistborn skills sharp, but it's the least of her problems. Luthadel, the largest city of the former empire, doesn't run itself, and Vin and the other members of Kelsier's crew, who lead the revolution, must learn a whole new set of practical and political skills to help. It certainly won't get easier with three armies - one of them composed of ferocious giants - now vying to conquer the city, and no sign of the Lord Ruler's hidden cache of atium, the rarest and most powerful allomantic metal. As the siege of Luthadel tightens, an ancient legend seems to offer a glimmer of hope. But even if it really exists, no one knows where to find the Well of Ascension or what manner of power it bestows.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به The Well of Ascension

بریدۀ کتاب

صفحۀ 293

سیزد ذخیره سازی ذهن قلعی‌اش را قطع کرد تا تمام حواسش به حالت عادی برگردد و بتواند این لحظه را تمام و کمال حس کند. طراوت پوستش و گرمای بدنش. تیندویل سرش را روی سینه سیزد گذاشته بود. بوی موهایش...عطری نزده بود؛ بوی طبیعی موهای تمیزش را استشمام کرد.عینکش را به آرامی برداشت تا به خوبی بتواند تیندویل را ببیند.صدای نفس های تیندویل را به خوبی شنید. تیندویل به آرامی گفت: _ می‌دونی چرا عاشقت شدم سیزد؟ سیزد صادقانه گفت: _نمیدونم. تیندویل گفت: _چون هیچ‌وقت تسلیم‌نمیشی. بقیه مرد ها ظاهری قوی و بااراده دارن؛ اما اگه به اندازه کافی بهشون فشار بیاری،میشکنن.تو... مثل باد قوی هستی.هرگز تسلیم نمیشی.فکر نمیکنم هیچ‌کدوم از دوستات بدونن چه آدم قدرتمندی بودی. سیزد اندیشید بودی! اون از همین حالا داره با افعال گذشته در مورد ماها حرف می‌زنه. سیزد زمزمه کرد: _می ترسم تمام تلاش‌هام برای نجاتشون بی فایده باشه. تیندویل گفت: _برای نجات سه نفرشون کافی بود. با فرستادنشون اشتباه کردی...اما شاید کار درست رو هم کرده باشی. سیزد چشم‌هایش را بست و او را محکم در آغوش گرفت. ناگهان صدای طبل های هشدار دهنده بر بالای دیوار به گوش رسید.

11

یادداشت‌های مرتبط به The Well of Ascension

🔴این یادد
                🔴این یادداشت تا ناموس حاوی اسپویله🔴


کلسییر مرده و همه چیز بهم ریخته. شهر به دست الند افتاده و همه اونو شاه خطاب میکنن، وین به عنوان بانوی وارث خودش رو از مردم مخفی میکنه و مثل دیونه ها تمام شب رو بی آنکه چشم رو هم بزاره پرسه میزنه.چرا؟
اوه قاتل های که دو ارتش پشت دیوار شهر برای کشتن الند می فرستن.
لرد فرمانروا مرده و همه چیز کن فیکون شده، وین باورش نمیشه باعث این اتفاق باشه و ترجیح میده اسمی ازش برده نشه ولی این کمکی به وضعیت بهم ریخته‌ی شهر میکنه؟
الند سعی میکنه برابری بین دو طبقه اسکا و نجیب زاده ها رو برقرار کنه اما ایا موفق میشه؟ ایا  مردم  باور ش دارن؟ یا بهتر بپرسم:
_ اون خودش رو باور داره؟
در طول این جلد ما از شر این دست سوالها و ابهام ها خلاصی نداریم، مدام همراه با شخصیت ها توی چال و چوله های شک و دلهره میوفتیم و هر بار که نجات پیدا میکنیم اتفاق بدتری در انتظارمونه.
چیزی که بیشتر از همه به من چسبید نشون دادن بخش های نگفته زندگی چندتا از شخصیت های فرعی بود. من به معنی واقعی کلمه براشون مردم. ظرافت برندون رو تحسین میکنم و همینطور ساده رد شدنش از مسائل مهم تر رو شماتت. 
آخـــــــه مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد، 
مگه خیار سر می بری که اینقدر ساده رد میشی از روی آدما؟ آیا ما و احساساتمون برات جوکیم؟ ⁦(⁠ノ⁠`⁠Д⁠´⁠)⁠ノ⁠彡⁠┻⁠━⁠┻⁩
هر بار که یه اتفاق وحشتاکی میوفته با خودم میگم، چیزی نیست ، این اخریشه, تموم میشه و بعد می فهمم که نه، تازه شروعشه.⁦⊙⁠﹏⁠⊙⁩
جلد دو برای من سراسر غم و اندوه بود و لابه لاش برای چیزهای خیلی ساده¬ای از ذوق جیغ زنون دور خونه دوی پیروزی راه انداختم.⁦ಥ⁠‿⁠ಥ⁩

⁦:توصیه میکنم اگر آدم ایده‌ال گرای هستید که میخواید موافقت همه رو‌جلب کنید و راضی نگهشون دارید حتما بخونید این جلد رو🦥
به هیچ وجه هم تنها نخونیدش، یکی رو پیدا کنید باهاتون برای اتفاقات جیغ بزنه. اینطوری دوچار فروپاشی احساسی _روانی نمی شید.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

13

0

رابرت

1403/03/01

                خوب اولا که تا حالا یه کتابی با این جذابیت نخونده بودم که صفحاتش سر به فلک کشیده باشه 
خب داستان خیلی به نظرم پخته تر شده یود نسبت به جلد اول و خب چندین موارد توش بود مثل مرگ زین، لو رفتن کاندارای جاسوسی که جای کاندارای وین یود، اینکه وین یه قدرت خاصی از آلومنسی داره که میتونه کلوس و کاندرا رو کنترل کنه و آخرش که الند هم یک مه زاد تبدیل شد و چه چیزی رو آزاد کردند ؟
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0