بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

جنبش ناراضیان: جامعه شناسی جریان مهاجرت نخبگان از رشته های مهندسی و پایه به علوم انسانی

جنبش ناراضیان: جامعه شناسی جریان مهاجرت نخبگان از رشته های مهندسی و پایه به علوم انسانی

جنبش ناراضیان: جامعه شناسی جریان مهاجرت نخبگان از رشته های مهندسی و پایه به علوم انسانی

محمدقائم خانی و 1 نفر دیگر
4.0
6 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

6

در این کتاب تشریح می شود که ادامه تحصیل گسترده فارغ التحصیلان رشته های فنی و مهندسی، علوم پایه و پزشکی در مقاطع تحصیلات تکمیلی، در رشته های علوم انسانی، پدیده نوی دهه گذشته در نظام آموزش عالی کشور است. این در حالی است که همواره در مسیر پیشرفت کشورهای جهان سوم، علوم فنی و مهندسی و پزشکی در اولویت قرار دارند.... بررسی جامعه شناختی این مهاجرت جدید و نامعمول، دریچه ای است که راه ما را به سوی لایه های پنهان فرهنگی در حال وقوع در نظام آموزش عالی، ساختار علمی و وضعیت اجتماعی نسل آینده می گشاید. بررسی دقیق و موشکافانه عوامل ایجاد این جریان، برای تأمین پشتوانه توصیفی تحلیلی مناسب از این رویداد، ابعاد مختلف موضوع را برای سیاست گذاران و برنامه ریزان آموزش عالی کشور روشن می کند. تحلیل اجتماعی و جامعه شناختی جریان نوپای تغییر رشته از علوم فنی و مهندسی به علوم انسانی در دانشگاه های برتر، به نهادهای سیاست گذار کشور پشتوانه علمی لازم را می دهد تا برای مدیریت جریان نخبگان کشور، سیاست گذاری هوشمندانه و مدبرانه داشته باشند.

لیست‌های مرتبط به جنبش ناراضیان: جامعه شناسی جریان مهاجرت نخبگان از رشته های مهندسی و پایه به علوم انسانی

یادداشت‌های مرتبط به جنبش ناراضیان: جامعه شناسی جریان مهاجرت نخبگان از رشته های مهندسی و پایه به علوم انسانی

            باسمه تعالی
من خودم از همین دسته مهاجران هستم. اول دهه هشتاد بعد از پایان مهندسی، تصمیم داشتم در مقطع ارشد وارد رشته فلسفه شوم، اما به دلایلی در نهایت تصمیم گرفتم وارد حوزه علمیه شوم. این کتاب روی مسأله مهمی انگشت نهاده است. ده ها نفر را می شناسم که از مهندسی به علوم انسانی یا حوزه علمیه مهاجرت کرده اند، حتی در قم مدرسه علمیه ای به این افراد اختصاص دادند و در تهران هم سال‌های بعدش تاسیس شد. بیشتر این افراد را رشته مهندسی راضی نمی کرد و ناآگاهی خود و خانواده هاشان و فرهنگ نادرست حاکم بر نظام اولویت گذاری در جامعه و مدارس شاید موجب شده است برخی از آنها انتخاب رشته مناسبی نکنند. بعضی هم در دانشگاه به علوم انسانی علاقمند می شوند و به اهمیتش پی می برند.
البته طبق مشاهده من، از رشته های پزشکی مهاجرت کمتر اتفاق می افتد، هرچند هست. شاید دلیلش این باشد که پزشکی به خدمت به انسانها و مسائل انسانی نزدیکتر است. البته بعضی ها، شاید به طنز، معتقد بودند دانشجویان پزشکی آنقدر مشغولند و درس هاشان زیاد است که فرصت فکر کردن به مسائل اجتماعی را نمی یابند. به هر حال، هرقدر علوم انسانی در دانشگاه جذاب می نماید، در دبیرستان ها بی رمق و مشمئز کننده عرضه می شود و این هم از نقاط ضعف جدی برنامه آموزشی ما در مقطع دبیرستان است. کتاب‌های درسی خیلی بد و نارسا، معلم های گاه بی انگیزه و کم مطالعه و کم دغدغه و آینده شغلی فارغ التحصیلان علوم انسانی هم نامعلوم و...

این کتاب درباره تغییر رشته دانشجویان مهندسی و علوم پایه به علوم انسانی در مقطع تحصیلات تکمیلی سخن  می گوید و تحلیل‌ها و پیشنهادات را بر مشاهدات میدانی و مصاحبه با تعدادی از این مهاجران استوار کرده است.
مطالعه این کتاب را به تصمیم گیران آموزش عالی، مدیران آموزش و پرورش و دبیرستان ها، دانشجویانی که قصد مهاجرت به علوم انسانی دارند، والدین و خانواده های کسانی که چنان قصدی دارند، و در آخر دانش آموزان دبیرستانی که انتخاب رشته دبیرستان یا انتخاب رشته کنکور دارند، توصیه می کنم. همه مطالب کتاب برای همه این گروه ها لازم نیست، اما برای همه مطالبی مهم دارد.

پدرها و مادرها، خود را از  افکار کلیشه ای و قدیمی رها کنید  و تصور نکنید سعادتمندی و موفقیت تنها در دکتر و مهندس شدن خلاصه می شود. هم جامعه نیازهای متنوعی دارد و هم جوانان دختر و پسر استعدادها و علایق گوناگونی دارند و هم کسب درآمد خوب در رشته های مختلفی ممکن است. زمانه عوض شده است.

دختران و پسرانی که انتخاب رشته می کنید: درست تحقیق و مشورت کنید، نیازها و علایق خود را بشناسید، جوزده و تقلید گر نباشید، والدینتان را با منطق و مهربانی با خود همراه کنید، و برای هدف درست خود بکوشید.

معلم ها و مشاوران، نوجوانان و جوانان را به انتخاب بهترین رشته با توجه به علاقه و استعدادشان راهنمایی کنید. 

مدیران و تصمیم گیران آموزش و پرورش و آموزش عالی، نیروی انسانی جوان بزرگترین سرمایه کشور است، کاری کنید که نه تنها هرز نرود و فراری نشود، که بهترین بهره برداری از آنها برای اهداف کشور صورت گیرد.

به فرموده پیامبر اکرم، مردم چون معادن طلا و نقره اند.

باز هم پدرها و مادرها، هرچند نظام آموزش و پرورش مشکلاتی دارد، شما به خاطر نمره و رتبه کلاسی و... به فرزندانتان فشار نیاورید و با این ملاک کم ارزش آنها را نسنجید و مقایسه با دیگران نکنید. نمره ای که بر مبنای حافظه یا نوع خاصی از هوش و توانایی فقط می تواند به دست آید، ارزش زیادی ندارد.
اینکه دانش آموز شما در درس ریاضی یا تاریخ نمره کمی می آورد اصلا مهم نیست، او استعدادهای زیاد دیگری دارد که نظام ناکارآمد آموزش و پرورش فعلی نمی تواند  شناسایی کند. بگذارید بچه ها در آرامش درس بخوانند و با کمک مشاوران تحصیلی متعهد، مسیر رشد و شکوفایی آینده شان را هموارتر کنید.
          
            به بهانه روز مهندس
من این کتاب را کامل نخوانده ام اما بخشهایی از آن را خواندم و برایم جالب بود. اساسا توجه به مسئله نارضایتی بخشی از دانشجویان برتر کشور از این که در مسیری کانالیزه بدون شناخت کافی وارد رشته های فنی مهندسی شده اند و نیازهایشان برآورده نشده قابل تقدیر و توجه است
البته یک ایرادم به کتاب این است که جامعه آماری آن کوچک است. هم تعداد کسانی که طرف مصاحبه قرار گرفته اند نسبت به اهمیت موضوع کم است و هم این که این گفتگوها باید با تعداد زیادی از دانشجویان مشغول به تحصیل در رشته های فنی مهندسی و پزشکی که هنوز تغییر رشته نداده اند یا اصلا تصمیم به تغییر رشته ندارند اما راضی هم نیستند نیز انجام میشد. من خودم یکی از تغییر رشته ای ها بودم و به همین خاطر این کتاب را دوست دارم. مصاحبه های این کتاب و عمق بحران دانشجویانی که نارضایتی از غرق شدن در تفکر تکنیکی آنها را از تحصیل در رشته های مهندسی بهترین دانشگاه های کشور به سمت علوم انسانی کشانده آبشخور اصلی خلق مجموعه داستان به هم پیوسته "کافه پیپ" محمدقائم خانی است.
          
            دبیرستانی که شدم(نظام قدیم) اوضاع درسم مثل مدرسه‌ام عوض شد؛ یعنی باید جدی می‌گرفتم و خر خوانتر می‌شدم ولی نه برعکس، سن بلوغ و یافتن هویت جدید و استعداد‌های متفاوت و به دنبال آن مشکل با مدرسه و معلم و خانواده من رو هر چی بیشتر از مدرسه دلزده کرد. چقدر افسوس می‌خوردم که مثل فلانی ریاضیم خوب نیست و آن قدر مغزم زایل شده که تجدید می‍شم، ولی کسی نمی‌گفت بهم تو توی تاریخ، اجتماعی و ... خیلی خوبی. چه قدر  خود تحقیری که تبدیل شد به عقدۀ حقارت، و خانواده که آمال و آرزویش ریاضی، تجربی و وکالت بود مدام مقایسه که ببین پسرداییت درس خوانه. البته که دیدم چه گهی شد. و معلم‌های بی سواد مدرسه که بدتر از خانواده بودند. حیف اون پولی که می‌گیرند! بله کسی توجهی به استعدادهای نهفته در هر فرد نمی‌کند. بعضی مثل من تن به زور و اجبار درس نمی‌دهند ولی بعضی با هر ضرب و زوری هست ریاضی و تجربی و سفت می‌گیرند بدون این که بفهمن واقعا علاقه دارند یا نه و خیلی‌هایشان به موفقیت‌هایی در تحصیل هم می‌رسند. قبولی در بهترین دانشگاه‌ها مثل شریف، تهران، علم و صنعت و بعد در دوران دانشجویی که فشار مدرسه و خانواده برداشته شده تازه می‌فهمند که از اساس راه را بی راهه رفتند و آن‌جا تصمیم به تغییر رشته به رشته‌های علوم انسانی می‌کنند. کتاب بررسی دلایل این تغییر عقیدۀ نخبگان  دانشگاه‌های معروف کشور است؛ و یک تحقیق علمی است که مخاطبش بیشتر سیاست گذاران هستند ولی یک عامی مثل من هم می‌تواند از آن استفاده کند. البته جا داشت کتاب بیشتر به آسیب شناسی این قضیه توجه می‌کرد شاید خودش موضوع یک کتاب دیگر باشد. کتاب‌های منتشر شده در نشر آرما موضوعات جالبی دارد و برای کسانی که به مطالعات علوم انسانی و جامعه شناسی و انتقاد درون دینی علاقه دارند می‌تواند مفید باشد. عزت زیاد