بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت آرمان نوری

                دبیرستانی که شدم(نظام قدیم) اوضاع درسم مثل مدرسه‌ام عوض شد؛ یعنی باید جدی می‌گرفتم و خر خوانتر می‌شدم ولی نه برعکس، سن بلوغ و یافتن هویت جدید و استعداد‌های متفاوت و به دنبال آن مشکل با مدرسه و معلم و خانواده من رو هر چی بیشتر از مدرسه دلزده کرد. چقدر افسوس می‌خوردم که مثل فلانی ریاضیم خوب نیست و آن قدر مغزم زایل شده که تجدید می‍شم، ولی کسی نمی‌گفت بهم تو توی تاریخ، اجتماعی و ... خیلی خوبی. چه قدر  خود تحقیری که تبدیل شد به عقدۀ حقارت، و خانواده که آمال و آرزویش ریاضی، تجربی و وکالت بود مدام مقایسه که ببین پسرداییت درس خوانه. البته که دیدم چه گهی شد. و معلم‌های بی سواد مدرسه که بدتر از خانواده بودند. حیف اون پولی که می‌گیرند! بله کسی توجهی به استعدادهای نهفته در هر فرد نمی‌کند. بعضی مثل من تن به زور و اجبار درس نمی‌دهند ولی بعضی با هر ضرب و زوری هست ریاضی و تجربی و سفت می‌گیرند بدون این که بفهمن واقعا علاقه دارند یا نه و خیلی‌هایشان به موفقیت‌هایی در تحصیل هم می‌رسند. قبولی در بهترین دانشگاه‌ها مثل شریف، تهران، علم و صنعت و بعد در دوران دانشجویی که فشار مدرسه و خانواده برداشته شده تازه می‌فهمند که از اساس راه را بی راهه رفتند و آن‌جا تصمیم به تغییر رشته به رشته‌های علوم انسانی می‌کنند. کتاب بررسی دلایل این تغییر عقیدۀ نخبگان  دانشگاه‌های معروف کشور است؛ و یک تحقیق علمی است که مخاطبش بیشتر سیاست گذاران هستند ولی یک عامی مثل من هم می‌تواند از آن استفاده کند. البته جا داشت کتاب بیشتر به آسیب شناسی این قضیه توجه می‌کرد شاید خودش موضوع یک کتاب دیگر باشد. کتاب‌های منتشر شده در نشر آرما موضوعات جالبی دارد و برای کسانی که به مطالعات علوم انسانی و جامعه شناسی و انتقاد درون دینی علاقه دارند می‌تواند مفید باشد. عزت زیاد
        
(0/1000)

نظرات

سلام. خیلی عالی بود و البته تأثر برانگیز. چه استعدادهایی که بخاطر ضرب و زور خانواده نابود شد؛ یا در بهترین حالت دیر شکوفا شد.