بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

انتری که لوطیش مرده بود

انتری که لوطیش مرده بود

انتری که لوطیش مرده بود

3.3
37 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

81

خواهم خواند

30

صادق چوبک(1295-1377 ه.ش)با نام مستعار محمد صادق چوبین،نویسنده،مترجم،نمایشنامه نویس و از پیشروان داستان نویسی در ایران است.او به همراه صادق هدایت و بزرگ علوی جزو نویسندگان معاصر و از پیشگامان شکستن ادبیات سنتی محسوب می گردند. انجوی شیرازی او را یکی از نویسندگان مقدر ادب فارسی معاصر می دانست و مسعود فرزاد در مورد او می گفت:صادق چوبک نویسنده ای است که باعث افتخار کشور ماست و آثارش هو خواندنی و هم قابل ترجمه به زبان های بزرگ است...

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به انتری که لوطیش مرده بود

یادداشت‌های مرتبط به انتری که لوطیش مرده بود

            چوبک به من چه گفت؟

چوبک در این مجموعه گل کاشته. سه داستان نوشته که از هر کدام چند خطی می‌نویسم. و یک نمایشنامه ‌تک‌پرده‌ای. «چرا دریا طوفانی شده؟» یک داستان دو بخشی است که موازی‌هم پیش می‌رود. اگر بگذریم از توصیفات فوق‌اروتیک داستان، که گرچه چوبک ناگزیر به آوردنشان بوده اما کمی هم زیاده‌روی کرده، یک داستان غافلگیرکننده بود. این داستان نشان داد چوبک در اثر دومش هم‌ماننده مجموعه اولش، خیمه‌شب‌بازی، هوای طبقه فرودست را دارد.
«قفس» قصه‌ی سه صفحه‌ای بود. از آن داستان‌ها که خواننده میخکوب می‌شود و‌ پلک‌ نمی‌زند تا ببیند کلمه‌ی بعدی چیست. گرچه به نظرم می‌آید جنبه‌ نمادین آن پررنگ‌تر بود. باید درباره این اثر بیشتر بخوانم.
و‌ داستان معروف «انتری که لوطی‌اش مرده بود» که نشان از تسلط چوبک بر مباحث روانشناسی خصوصا روانشناسی رفتاری بود. و داستان عجیب و غریب با شخصیت اولی یک میمون. و پایانی باز تکان‌دهنده.
نمایش‌نامه‌ی تک‌پرده‌ای نشان داد چوبک در نمایش هم حرف برای گفتن دارد. تعلیق از دیالوگ‌ اول شروع می‌شود تا دیالوگ‌ یکی مانده به آخر. در این نمایش فوق‌العاده بود شخصیت «خسرو». و انگار چوبک به من می‌گفت: «پیش خودت فکر نکنی بلد نیستم از طبقه‌ی اشراف بنویسم. این هم نمونه‌اش.‌ کیف کن.» پوشالی بودن پیوند خانوادگی در بین مسئولین را به بهترین نحو به نمایش گذاشت. دمش گرم.
          
            «انتری که لوطی‌اش مرده بود» نام یکی از داستان‌های این مجموعه است که نام کتاب را به خود گرفته است. در این داستان، نویسنده به عوالم یک انتر سرک می‌کشد که پس از مرگ لوطی‌اش قرار است برای زندگی خود تصمیم بگیرد. همین روایت عوالم حیوانی در داستان‌های دیگر این مجموعه نیز مشاهده می‌شود؛ گویی چوبک می‌خواهد با این کار، تلویحا انسان را با خوی جانوری که در او نهفته است مواجه کند. این مواجهه البته تحمل بالایی می‌خواهد؛ چوبک نویسنده صریح و بی‌رحمی است و اهل باج دادن به خواننده نیست. همه جزئیاتی که خواننده می‌داند اما نمی‌خواهد به آن توجه کند را جلو چشمش می‌آورد و گاهی او را دلزده می‌کند.
البته چوبک هروقت هم که به سراغ داستان‌های آدم‌ها می‌رود هم همین بی‌رحمی را دارد. جهانی که او روایت می‌کند جهانی تیره و تار و عاری از شفقت است؛ انسان‌ها به خود اجازه می‌دهند برای یک موش دادگاه برگزار کنند و هر بلایی که دلشان می‌خواهد سرش بیاورند، بگذارند یک بچه گدا از گشنگی و سرما جان بدهد ولی به او رو ندهند و بالای سر یک اسب در جوی افتاده بایستند و همزمان با زجر کشیدن او، تصمیمات منطقی‌شان را بالا پایین کنند.
چهار مجموعه‌ای که داستان‌های آن‌ها در این کتاب جمع‌آوری شده‌اند عبارتند از: خیمه شب‌بازی، انتری که لوطی‌اش مرده بود، روز اول قبر و چراغ آخر.
صادق چوبک اواخر قرن پیش(1295) متولد شد و در 80 سالگی وفات یافت. اکثر داستان‌های او در دهه 30 تا دهه 50 نوشته شده‌اند. خواندن داستان‌های او، فارغ از درک جهان‌بینی خاص چوبک، ما را با زندگی مردمان ایران در دوره‌ای از تاریخ که شناخت کمی نسبت به آن داریم آشنا می‌کند.

          
ثنا احمدی

5 روز پیش

            این کتاب رو در چالش کتاب‌خوانی خانم به ندرت در اینستاگرام خوندم.
کتابی خوب که مجموعه‌ای از داستان‌های کوچک‌ رو در دل خودش جا داده که مهم‌ترین اون ها "انتری که لوطی‌اش مرده بود" است.
اگر بدون گارد نسبت به صادق کوچک این قصه رو بخونیم بسیار آموزنده است.
انتری که مدت‌ها در سیطره لوطی بوده و همیشه آرزوی آزادی و رهایی از دست لوطی رو داشته، بعد از رسیدن به آزادی به خاطر عدم آگاهی از نحوه استفاده درست از اون آزادی اتفاق‌هایی رو تجربه می‌کنه که در نهایت اون رو به جایی می‌رسونه که باز دلتنگ رسیدن به اسارت لوطی می‌شه.
وقتی که داستان تموم شد مدام تصور می‌کردم که نکنه مردم تشنه آزادی این روزهای جامعه ما یه روز با رسیدن به آزادی مشروط و مشروعی که حقشونه و تا به حال کامل لمسش نکردن و فقط تصورش کردن برسن به جایی که بگن : کاش برگردیم به اون خفقان. و از فکر کردن به این موضوع پشتم لرزید.
امیدوارم روزی آزادی رو در آغوش بکشیم که کاملا بدونیم چیه و باید ما رو به کجا برسونه.
          
            سیروس شمیشا در کتاب مکاتب ادبی‌اش می‌گوید، رئالیسم در جامعه‌ی بدبخت و عقب‌مانده خودبه‌خود به ناتورالیسم تبدیل می‌شود. اما من مخالفم. اگر نویسنده‌ای نگاه خوشبینانه و امیدوارانه داشته باشد، حتی در بدبخت‌ترین جوامع هم می‌تواند چیزهای زیبا و ناب را هرچند کوچک و حقیر ببیند و توصیف کند. این به عهده‌ی نویسنده و تعریفی که از مسئولیتش دارد، است که انتخاب کند از چه باید بنویسد. نمی‌شود گفت استاد چوبک که به حق باید او را استاد توصیف و روایت کردن نامید خود را و مسئولیت وامکاناتش در زمانه‌ای یافته که باید از زشتی‌ها بنویسد. از نظر من او هرکجا و در هر زمانه‌ای که می‌زیست همین‌گونه می‌دید و می‌نوشت. نویسنده‌ها قبل از اینکه در دنیای بیرون زندگی کنند در حبابی از دنیای خاص خودشان سر می‌کنند. برای مثال در داستان مرد اسیر در این مجموعه مردی را می‌بینیم که خود را با سگی در خانه‌اش حبس کرده و هر روز شاهد زندگی موشی در مستراح خانه‌اش است که از مدفوع آن مرد تغذیه می‌کند. علت این مسئله کاملا فردی و بی‌ارتباط به مسائل جامعه است. علت از دست دادن معشوق است که در هر زمانه‌ای اتفاق می‌افتد. اما هیچ‌کدام این حرفها باعث نمی‌شود از ارزش و اعتبار  چوبک و این مجموعه کم شود. چوبک را باید خواند و آموخت. من فقط از افسانه‌هایی که دو سه تا در این مجموعه آورده شده خوشم نیامد.