ابریشمابریشمالساندرو باریکو و 1 نفر دیگر3.810 نفر |7 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن1خواندهام12خواهم خواند8توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرشاید گاهی حس می کنی که زندگیت به طرز غریبی می گذرد و دیگر هیچ حرفی برای زدن نمانده استادبیات ایتالیا 1001 رمانی که باید قبل از مرگ بخوانید داستان عاشقانه ادبیات داستانی دهه 1990 میلادی داستان تاریخی جایزه ی انجمن کتابفروشان کبکیادداشتهای مرتبط به ابریشماحسان رضایی1401/01/10 یک عاشقانه آرام با ترجمه خوشخوان. ریتم آرام داستان را دوست داشتم و از نکات جالب کتاب به چشمم، استفادۀ هوشمندانه از اسامی مختلف دریاچه بایکال بود، که هر بار اسم یا صفت جدید، از وقایع در پیش رو خبر میداد. 216حسنیه صالحان1402/06/17 درست شبیه یک موسیقی دل انگیز بود که در یک شب سرد زمستانی در حالی که نوزاد یک ماهه ام را در آغوش داشتم خوانده شد 06محمدحسین بنـکدارتهرانی1403/01/18 شاهکار شعرِ ناب! 00فاطمهسادات نبوی ثالث1402/12/18 داستان قابل قبولی بود. یک نویسندهی ایتالیایی داستانی نوشته در خارج از جغرافیای خودش و بهنظرم تا حد قابل قبولی تونسته فضای ژاپن رو ملموس تصویر و توصیف کنه. کتاب خالیه از هرگونه توصیف خاص و اضافهای:)) برخلاف رمانهای کلاسیک که معمولا سرشار از توصیف اند، چه توصیف جهان بیرون و چه توصیف جهان درون شخصیتها. در صرفهجویانهترین حالت ممکن نویسنده ما رو با شخصیتها آشنا میکنه و همین هم پاشنهی آشیل داستان و هم شاید نقطهی متمایزکنندهش هست. ص آخر با یک پیچش داستانی مواجه میشیم که واقعا من انتظارش رو نداشتم. ولی خب حقیقتش نمیشه انتظار داشت برای زنی که چند جمله و کنش محدود ازش دیدی حالا خیلی متاثر بشی. البته شاید دلیل آشنایی کم با شخصیت هلن همین ضربهی نهایی باشه. برای همین هم بهنظرم این صرفهجویی نویسنده هم نقطهی قوت داستان و هم پاشنهی آشیلشه. اما در هر صورت تجربهی جالبی بود و یک روزه در تاریخ چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۲ خوندمش. 01اسب1401/12/13 راستیتش من زیاد نگرفتم چی شد و اینا. فکر کنم باید دوباره بخونم. 00محمدامین اکبری1401/11/02 به نام او ایتالیاییها را خیلی دوست میدارم، از تمام کشورهای اروپا مشتاقترم که ایتالیا را ببینم. در ادبیات هم یاد ندارم اثری از نویسندگان این کشور خوانده باشم و خوشم نیامده باشد بلکه از هر نویسنده بیش از یک اثر خواندهام. ایتالو کالوینو، ناتالیا گینزبورگ، جووانی گوارسکی، پیرو کیارا، چهزاره پاوهزه و حالا السّاندرو باریکّو مدتها بود که میخواستم این دو اثر کمحجم از باریکّو را که پیش از این خریده بودم، بخوانم. سالها پیش زمانی که فیلمبین بودم افسانه هزار و نهصد از جوزهپه تورناتوره را دیده بودم و از آن خوشم آمد بود. خواندن نووه چنتو یا همان افسانه هزار و نهصد خاطره آن را زنده کرد، البته کتاب را بهتر دیدم حکایتی جذاب و پر کشش که لحظات غافلگیرکننده زیادی دارد، میگویم حکایت چرا که ایتالیاییها به جای رماننویس و داستانپرداز قصهگو هستند، ایتالیاییها توانستهاند به سنت دیرپای داستانگویی خود رنگ و طرحی نوین بدهند و آثاری جهانی خلق کنند، کاری که به نظر بنده ما ایرانیها میتوانستیم بکنیم و نکردیم بهجای آنکه هدایت را الگو قرار دهیم اگر راه جمالزاده را ادامه میدادیم وضعیتمان بهتر بود، بگذریم. خلاصه نووه چنتو را با ترجمه خوب حسین معصومی همدانی بخوانید حتی اگر فیلم تورناتوره را دیدهاید. دومین کتابی که از باریکو خواندم ابریشم بود، اثری که تفاوتی اساسی با نووه چنتو داشت اثری کاملا ساختارمند و فرمالیستی. داستان تاجری فرانسوی که در قرن نوزدهم بهصورت قاچاقی به ژاپن میرود و تخم ابریشم میآورد و درگیر ماجرایی عاشقانه هم میشود. کتاب از فصلهای کوتاه متعدد تشکیل شده که ضرباهنگ جالبتوجهی به آن داده است. من ابریشم را بیش از نووه چنتو دوست داشتم و آن را اثر کاملتری دیدم منتها ترجمه نوکنده آنقدر بد بود که آنطور که باید لذت نبردم. ترجمههای دیگر اگر بهتر بود آنها را بخوانید. تمام. 020ماه آسمان1402/09/08 خیلی اتفاقی با ابریشم آشنا شدم .با خودم گفتم این کتاب جمع و جور چه چیزی برای گفتن دارد و بعد نسخه ی صوتی همین ترجمه را با صدای بی نظیر ایوب آقاخانی شنیدم. متن کتاب شبیه افسانه است .انگار داری اوراد دنیای پریان میخوانی.گیرا و جذاب . داستان قصه ای ساده دارد.مردی دلباخته ی زنی میشود...اما کدام دلباختگی است که آسان باشد و ساده روایت شود... 03