یکی بود و یکی نبودیکی بود و یکی نبودسیدمحمدعلی جمالزاده و 1 نفر دیگر3.830 نفر |8 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن1خواندهام50خواهم خواند23توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب یکی بود و یکی نبود، نویسنده سیدمحمدعلی جمالزاده.مجموعه داستان ادبیات ایران ادبیات داستانییادداشتهای مرتبط به یکی بود و یکی نبودمجتبی بنیاسدی1401/03/24 شاید اولین داستان کوتاههای ایران شروع کردهام از صفر؛ یعنی از کسی که او را پدر داستان کوتاه ایران مینامند. اما خودش در مقدمهی اولین مجموعه داستانش، اسمی از «داستان کوتاه» نیاورده. اول گفته قصه و بعد بالایِ هر داستان هم نوشته حکایت. اول کمی از جمالزاده بگویم که حقِ نشرِ کتابهایش را داده به دانشگاه تهران که از عایدیِ آن خرج تحصیل و یتیمخانه و ادبیاتتاریخ شود. و علیاکبر سیاسی، باستانی پاریزی و ایردج افشار هم مسئولان رتقوفتقِ این امور هستند. دوم از دغدغهی جمالزاده بگویم که چرا آمده سراغِ قصه و حکایت و داستان. او میگوید صطلاحات عوامانه که بین مردم رواج دارد و کمکم آب میرود، هیچوقت وارد کتابها نمیشود. چون نویسندگان به نوعی خجالت میکشند این کلمات عوام را در کتبشان بیاورند. جمالزاده با خودش فکر کرده که از چه طریقی میتواند این اصطلاحات را نگه دارد؟ بهترین انتخاب را کرده: داستان. داستان کوتاههای جمالزاده، به طور متوسط 15 صفحه است. دو صفحه از یکی از داستانها را شمردم. نزدیک به ده تا از کنایات، اصطلاحات و ضربالمثلهایِ عامیانه را تویش پیدا کردم که به جز در داستان، شاید در هیچ کتاب و نوشتهی دیگری نشود نظیرش را پیدا کرد. حالا در یک داستان، حدود دست کم 150 تا از این کنایات دیده میشود. حالا حساب کنید در یک مجموعهی شش داستانی، چقدر به حفظ کنایات و اصطلاحات و ضربالمثلها کمک کرده! ناگفته نماند که مثلها گاهی در داستانها تکرار هم میشد. حالا بروم سراغ خودِ داستانها؛ داستان به معنی واقعی کلمه داستان کوتاه بود. یک شخصیتِ اصلی، یک بخشی از زندگی و یکی چالشِ زندگی شخصیت پرداخته میشد. البته کموزیاد در این بین دیده میشد. اما شالوده همین بود. جملات طولانی، نثرِ خودمانی و طنز و داشتن مضمون روشن از ویژگیهیا نثر داستانیِ جمالزاده بود. و نکتهی دیگر؛ انگاری جمالزاده با آخوندها و روضهخوانها هم میانهی خوبی ندارد. آدممنفیهای داستان، از این گروه بودند. برداشت من این است که در آن دوران، دهه سی و چهل که جمالزاده داستانهایش را در بغداد و برلین مینوشته و در بعدها در ایران منتشر شده، جزء معدود داستاننویسان شهیرِ ایران بود. و داستان و قصه هم عوام و خواص میخوانند دیگر. ظاهرا هم در منفور کردن این قشر موفق هم بوده. گفتنی است که در هر قشر و گروه، آدمحسابی هستند، آدم ناحسابی هم. اینکه هر شش داستان، آدمناحسابیها آخوند و روضهخوان باشند، کمی شکبرانگیز است. در پایان داستانها، مجموعه کلمات عوامانه فارسی هم آمده که خیلی از کلمات و معانی آن را ردیف کرده. خیلیها زا اصلا نشنیده بودم. و شاید الآن هم دیگر استفاده هم نشود! اما خیلیها آنقدر مورد استفاده قرار دارد که آدم با خودش میگوید: یعنی شصتهفتادسالِ پیش این کلمهی عوامانه ممکن بوده روزی حذف شود که جمالزاده آن را نوشته که حفظ شود! در شهر ما گراش، عبدالعلی صلاحی و محمدحسن روستایی، اولی جامعهشناس و دومی معلم فارسی و هر دو پژوهشگر، تلاشهایی برای حفظ زبانِ منطقهمان یعنی «اَچُمی» یا «کهنپارسیک» کردهاند. کنایات و مثلها و قصههای قدیمی و غیره و غیره را جمعآوری کردهاند و آمادهی چاپ هم هست. اما حامی نیست. مسئولی نیست که بیاید بگوید: هزینههایِ چاپ و انتشار این کتابهای ارزشمند با ما، زحمتِ پژوهش با شما. حیف و صد حیف... خیرینِ ما هم کمتر به کارهایِ نرمافزاری میل دارند. امیدوارم صد سالِ بعد پشیمان نشویم که چرا این کتابها را همانموقع چاپ نکردیم! البته کتابی که من خواندم 150 صفحه بود و به اهتمام دهباشی نبود. 010محمدرضا ایمانی1401/03/28 یادمه یه بار دکتر چاوشی زیر لب زمزمه کرد که «همه قصههای دنیا یه قصهست اونم اونیه که جمالزاده تو یکی بود یکی نبود گفته...» اون موقع این کتاب رو نخونده بودم ولی الان احتمال میدم منظورشون قصه ویلان الدوله بوده باشه. اللهاعلم 011احمدی1402/05/31 همیشه اولین ها مهم هستند با همه کم و کاستی ها #اولین داستان کوتاه معاصر 010ثنا احمدی1403/02/04 من به صورت پیش فرض بر این معتقدم که جمالزاده خوب مینویسه مگه این که خلافش ثابت شه نثر قوی جمالزاده حتی اگر زیادی طولانی هم باشه دل آدم رو نمیزنه و این بزرگترین امتیاز یه نویسنده میتونه باشه که جذاب بگه از دل مردم بگه و حرفش رو به دل مردم بنشونه این کتاب رو دوست دام چون جمالزاده رو قبول دارم خیلی 00سید علی مرعشی1401/04/11 یکی بود یکی نبود سید محمد علی جمال زاده ایرانی باشی و از جمال زاده نخوانده باشی؟! نسخه اصلی ماجرای «کباب غاز» را بخوانی و روده بر نشوی؟! حاشا و کلا! پدر داستان نویسی نوین ایران برخلاف بزرگ علوی به سراغ سیاست نرفت و عمری به کاوش و حفظ ذخایر ادبی میهن اش اهتمام ورزید. تنها ۱۳ سال از عمر ۱۰۶ ساله خود را در ایران زندگی کرد اما تا به آخر ایرانی زیست و مانند جلال ال احمد یگانه راه موثر در اصلاح عیوب ملی مردمانش را زبان طنز یافت. بسی محظوظ شدیم از خواندنش. پ: مطالعه این کتاب را به همه پیشنهاد می کنم. 01maryamtp1402/07/06 اصلا در خوندنش تردید نکنید که دیدگاهتونو نسبت به همهی داستانهایی که تا حالا خوندین عوض میکنه 00مجید اسطیری1402/12/17 <img src="https://shahrestanadab.com/Portals/0/2020-01-20_09-52-50.jpg" width="333" height="200" alt="description"/> باید به افتخار نخستین مجموعه داستان فارسی که انقلابی در نثر ما به پا کرد قیام کنیم. نقد جمالزاده بر جامعه خودش روشن و صریح و البته دلسوزانه است 00احمد کولی وندی1401/11/20 یکی بود یکی نبود عملا اولین مجموعه داستان کوتاه ایام نو در ادب فارسی است. ادبیات در ایران قدیم همیشه متقارن با شعر بود و داستاننویسی و نمایشنامه نویسی نیز از این سنت خود را جدا نمیدانست. شاید بهترین شاهد این حقیقت عمر کهن تعزیه و وجود داستانهایی چون شاهنامه، هفتپیکر و منطقالطیر باشد. محمدعلی جمالزاده شجاعانه این سنت را به چالش کشیده و خوانندههای داستانهایش را از طلاب، مراجع و قشر اینتلکت جامعه به کوچه و خیابان کشاند و هر عامیِ کوچه بازاری را مخاطب ادبیات قرارداد. با این حال، مجموعه داستان "یکی بود یکی نبود" مجموعه داستان متوسطی است و امتیاز بالای بنده صرفا به دو دلیل عمده است: اول نوآوری در نگارش اثر و نگاه جدید جمالزاده به ادبيات. اینکه نویسنده و ادیبی خود را خاضعانه در سطح یک نویسنده کاغذخبر پایین آورد کار سادهای نیست. ماموریتی که فراهانی و میرزا ملکم خان در به کمال رسانند آن عاجز ماندند. اگر بعدها هدایت، جلال، بزرگ علوی و چوبکی هست، مرهون همین نوآوری هستیم. و دوم، داستان اول مجموعه "فارسی شکر است" است که هنوز پس از گذشت بیش از یکصد سال همچنان موضوع روز است. گویا ما ایرانی ها پس از سه انقلاب و چندین و چند کودتا هنوز قصد نداریم دست از سر این رفتار احماقانهمان برداریم. خواندن این اثر، مخصوصا داستان اول آن را به همه دوستان پیشنهاد میکنم. 01