بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

ده گفتار

ده گفتار

ده گفتار

4.6
44 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

13

خوانده‌ام

144

خواهم خواند

14

آنچه در این کتاب ملاحظه میشود ، مجموعا ده سخنرانی یا مقاله است که در طول سالهای 1339 تا 1341 هجری شمسی ایراد شده و یا نگارش یافته است. از گفتار اول تا گفتار هفتم ، سخنرانیهائی است که در فاصله مهرماه 1339 تا مهرماه 1341 ، در محفلی ماهانه در تهران ، که هر ماه یک نوبت در منزلی در سه راه ژاله با شرکت چند صد نفر از طبقات مختلف تشکیل میشد ایراد شده است. این محفل ماهانه که به نام " انجمن ماهانه دینی " معروف شد ، دو سال و نیم ادامه یافت و سی سخنرانی وسیله افراد مختلف در آن ایراد شد. شرکت کنندگان برای ایراد سخنرانی در آن جلسه ، درباره موضوعی که میخواستند سخنرانی کنند ، مطالعه نسبتا کافی میکردند و پس از ایراد ، بلافاصله استخراج و اصلاح میشد و تا ماه بعد و جلسه بعد به صورت جزوه در اختیار شرکت کنندگان جلسه قرار میگرفت و آخر کار به صورت سه جلد کتاب به نام " گفتار ماه " در اختیار عموم قرار گرفت. این جلسات هر چند نتوانست به حیات خود ادامه دهد ، اما منشأ خیرات و برکات معنوی فراوانی شد و موجب یک سلسله اصلاحات و جنبشهائی در سطحی وسیعتر و گسترده تر در کار مسائل تبلیغی و ارشادی اسلامی گردید. در مدت سی ماه که آن جلسات دائر بود ، آنکس که بیش از دیگران در کار آن انجمن با ما همکاری داشت و طرف شور بود ، دانشمند محقق عالیقدر مرحوم دکتر محمد ابراهیم آیتی رضوان الله علیه بود. گفتارهای هشتم و نهم که تحت عنوان " خطابه و منبر " است در حدود سالهای 39 - 41 در عاشورائی میان سالهای 1380 تا 1382 قمری در انجمن اسلامی مهندسین ایراد شد و در کتابی به نام گفتار عاشورا در همان سالها چاپ و منتشر شد . آخرین بخش این کتاب ، مقالهای است که در سال 1341 در کتابی به نام " بحثی درباره مرجعیت و روحانیت " چاپ و منتشر شد.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به ده گفتار

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 166

آقای سید موسی صدر (سلّمه الله) در سخنرانی ای که در همین مجمع کردند و یادی از فعالیت های علامه شرف الدین نمودند گفتند مرحوم شرف الدین با آن همه کتاب های عالی و ذی قیمتی که برای معرفی شیعه و اهل بیت نوشت، وقتی که وضع شیعه را در لبنان مشاهده کرد و دید فقیر ترین مردم و جاهلترین مردم و زیر دست ترین مردم همان شیعه های لبنان هستند و در میان آنها یک استاد یا یک طبیب یا یک مهندس پیدا نمی شود و یا کمتر پیدا می شود و در عوض هر چه حمّال و حمّامی و کیسه کش وکنّاس بود شیعه بود، با خود فکر کرد که با این وضع موجود کتاب های من چه اثری می تواند داشته باشد، مردم خواهند گفت که تشیع اگر مکتب و روش خوب و نجات دهنده ای بود باید شیعیان وضع بهتری داشته باشند. این بود که در فکر فعالیت های عملی افتاد و به تاسیس مدارس و آموزشگاهها و انجمنهای خیریه افتاد تا بالاخره حرکتی و نهضتی مقدس به وجود آورد و جامعه شیعه را در لبنان بالا آورد. استاد مطهری، ده گفتار، ص166

لیست‌های مرتبط به ده گفتار

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به ده گفتار

            به‌نام خدا
کتاب ده گفتار از متفکر شهید مرتضی مطهری

بی‌جا نیست که در ابتدای اسم شهید مطهری «متفکر» بکار گرفته می‌شود. وقتی کتاب‌های ایشان را مطالعه می‌کنید متوجه نگرش و نگاه زیرساخت‌گونه ایشان به مسائل مختلف می‌شوید. این سومین کتابی‌ست که از قلم ایشان مطالعه می‌کنم؛ علاقه‌مندی‌ام به کتاب‌های ایشان برایم شبیه‌ به کتاب‌های نادر ابراهیمی‌ست، وجه اشتراک این دو برایم، نگاه‌ رو به جلو و آرمان‌گرایانه و دوراندیش بودن در نوشته‌های‌شان است که مجذوبم می‌کند و‌ شاید یکی از دلایلی باشد که گذرزمان کتاب‌ها و نوشته‌های آن‌ها را کهنه و قدیمی نمی‌کند.

کتاب ده گفتار کتابی‌ست که مطالعه آن شما را خسته نمی‌کند و مطالبی که در کتاب مطرح می‌شود به سادگی قابل فهم و درک است.

بخش‌هایی از کتاب:
* اینکه انسان از محیط لغزنده دوری کند و نلغزد هنری نیست؛ هنر این است که در محیط لغزنده، خود را از لغزش حفظ و نگهداری کند.
* تقوا محدودیت نیست، مصونیت است.
* حضرت علی(ع): دوای درد تو در خود توست و منشأ درد هم در خود توست.
* اسلام علم را نور می‌داند و جهل را ظلمت، علم را بینایی می‌داند و جهل را کوری : قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ (رعد آیه۱۶) آنوقت می‌گوید : طَلَبُ العِلمُ فَريضَةٌ علي كُلِّ مسلمٍ. همین علم که نور و بینایی است بر هر مسلمانی فرض است.
* ما اگر می‌دانستیم که جهل و جهالت چه بر سر ما آورده و چه بر سر اسلام آورده، از جهالت و نادانی و بی‌سوادی وحشت می‌کردیم نه از علم و مدرسه.
* شکی نیست که علم به تنهایی ضامن سعادت جامعه نیست. جامعه دین و ایمان لازم دارد؛ همان طوری که ایمان هم اگر مقرون به علم نباشد مفید نیست بلکه وبال است. [بحارالانوار، ج۲ / ص ۱۱۱ : دو کس پشت مرا شکستند: عالم بی‌پروا و جاهل پرهیزکار.] اسلام نه عالم بی‌دین می‌خواهد نه جاهل دیندار.