آشپزخانه مارگریت (یادداشت های روزانه)

آشپزخانه مارگریت (یادداشت های روزانه)

آشپزخانه مارگریت (یادداشت های روزانه)

مارگریت دوراس و 1 نفر دیگر
3.5
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

6

ناشر
بهجت
شابک
9786003380523
تعداد صفحات
72
تاریخ انتشار
1398/11/30

توضیحات

        
این کتاب به واقع نه 
یک رمان است و نه یک کتاب آشپزی. همان 
صورت واقعی و جریان رونده و سیال ذهن مارگرین دوراس است 
که هرگز در یک جا متوقف نمی شود. یادداشت های پراکنده ای است که در زمان و موقعیت های مختلف نگاشته شده و دو وجه مختلف اما مکمل از یک فرد را باز می نمایاند. در این نوشته ها با تمامیت انسانی یک نویسنده مواجه هستیم: یک زن فرهیخته، یک مادر و یک دوست صمیمی که بخش بزرگی از حواس زنانه اش را در یادداشت های روزمره ی خود ثبت می کند.
جهانی پر از نوعی دوگانگی وآمیزه ای از حواس غریزی و اندیشمند: گاه درست در میانه ی یادداشت کردن دستوریک غذا، نویسنده ی متفکر و گاه تلخ، بر مادری که آشپزی می کند غالب می شود و واژگان را چنان در خیال می پروراند که همه چیز از یک دستور ساده ی آشپزی به جهانی در هم پیچیده کشیده می شود. موضوع یادداشت ها همواره حول آشپزی کردن، تهیه ی خوراک و یا آن چه در حین خوردن چیزی به ذهن نویسنده آمده می چرخد، اما تفسیر های دوراس در تمامی این لحظات همان تصاویری است که از او به عنوان یک نویسنده ی پیشرو می شناسیم. او در یادداشت های پراکنده ی خود نگران غذای مخاطبی است که شاید روزی نوشته ی او را بخواند و نگران این است که غذای او برای مهمان ها کم نیاید، شور یا شیرین نشود، نسوزد...و این ها را با چنان نگارش دوستانه ای می نگارد که گویی در زمان حال، حاضر و هویدا، در گفت و گویی دوستانه با شما سخن می گوید. در قالب یک کتاب آشپزی نمی نگارد، فقط در چند مورد اندازه و پیمانه می دهد، در باقی موارد همه چیز را به عهده خواننده می گذارد. در بین دستورهای غذایی درد دل می کند، خاطره اش را از آن غذا می گوید...انگار او روزی را در کنار شما نشسته، دستور پخت یک خوراک را بدون آداب و تشریفات و اندازه به شما می دهد، می خندند و قهقه می زند و گاه در خاطرات بسیار دور فرو می رود...و در تنهایی و خیال پردازی، همراه با بوی غذا و بخاطر عطر آگین آب جوشیده، همان چیزی که بسیاری از زنان آن را در زمان آشپزی کردن تجربه کرده اند پرسه می زند.

      

یادداشت‌ها

          دوراس از نویسنده‌های موردعلاقه‌ام است. بابت رمان‌های کوتاه و داستان‌های بلندی که هر کدام را بارها خوانده‌ام و برای عزیزانم با شور مشهود در صدایم، بلندخوانی کرده‌ام. مارگاریت دوراس را دوست دارم بابت بی‌پروا حرف زدنش و شاعرانگی‌ای که در زمان‌های قفل شدن قلمم کافی بوده بخوانمشان، تا قفل باز شود. 
دوراس را که تا پیش از این بابت مشهود بودن «تنانگی» و «زنانگی» در متن‌هایش ستایش می‌کردم، حالا با این کتاب انگار از نو شناخته‌ام. دوراسی که حالا در این کتاب عشق‌ورزی را از طریق آشپزی بیان می‌کند. عشق به غذاها و دستورهای پخت و داستان‌هایی که پشت هرکدامشان است. عشق به سوپ تره‌فرنگی و موادغذایی که اگر در خانه نباشند، انگار هیچ چیزی در انبارش ندارد. با این کتاب رویی دیگر از دوراس برایم نمایان شد. رویی صمیمی که فقط به لطف جادوی آشپزی امکان نمایان شدن دارد. مثل لحظاتی که با فرد عزیزی غذا پختیم و در حال هم زدن سوپ و خرد کردن سبزیجات، سیل افکار و کلمات‌مان بی‌اختیار در فضا جاری شد. همین حس را زمان خواندن این کتاب داشتم. که با مارگریت در آشپزخانه‌اش هستیم و از آشپزی برای هم می‌گوییم، از غذا و جادویی که آن وجود دارد، از پختن تا خوردنش.
        

25