جزئیات فعالیت
1403/8/6
🌱آن وقت من واقعاً تنها ماندم. آنوقت هزار هزار زورق کوچکی را دیدم که بالای کنارهی چپ رودخانه برمیگشتند… توی هرکدامشان زیر بادبان یک جنازهی کوچک چروکیده… با سرگذشتش… با دروغهای کوچکش برای رفتن با باد… ✨پ.ن: تو پاییز به این دلگیری،از کتابای سلین بخونی! دیگه میشه نور علی نور (`・_・´)
120
1
14
(0/1000)
نظرات