جزئیات فعالیت

      ۱۸. برگشت از امامزاده. دعوای سعید. حمایت مامان از افسانه. توضیح حس سعید و اینکه بهرام ازش خواسته افسانه را راضی کند برای ازدواج با او. 

*حس خوبی دارم به رابطه مادر و دختری ای که توی این داستان تصویر شده.

۱۹. بیدار شدن افسانه قبل از مادر و سعید. خرید نان بربری و خامه و عسل با درآمد دیشب. دم کردن چایی و آماده کردن بساط صبحانه. بحث دوباره مادر و سعید و رفتن سعید به همراه دایی، سر خاک باباش. آماده کردن ناهار، برای اومدن خاله کتی.

۲۰. اومدن خاله. توضیح افسانه از برنامه امامزاده و فروش دستبندها. تماس گرفتن عطیه و شماره خواستن پسرخاله ش. گفتن راز ارتباط با مردها از زبان خاله کتی، حفظ احترام. برگشتن و گل خریدن سعید. ارتباط مادر و سعید با امین و قرار گذاشتن برای رفتن به شرکت امین برای برنامه‌ریزی.

    
6
0

0

(0/1000)

نظرات

هنوز نظری ثبت نشده است.