جزئیات فعالیت
فریبا محمدکریمی تا صفحۀ 225 خواند.
1403/10/17
۲۱. درآوردن لج خانم ضیایی در حیاط مدرسه. دادن خبر ثبتنام رایگان او در اردو مشهد به افسانه. گرفتن آدرس شرکت امین و برگشت به خانه. ۲۲. قرار در دفتر امین و برنامهریزی کار و رفتن به کافی شاپ تو مسیر برگشت به دعوت سعید. رسیدن به خونه و دیدن یه غیرمنتظره. ۲۳. اومدن دایی فرمان، تغییر رفتارش، نصیحتش به حمایت از هم و خریدن گوشی برای هر کدوم. افسانه میگه که وقتی امین ابزار کار رو گفت با خودم قرار گذاشتم اگر زود جور شد،بخشی از درآمدم رو صرف امور خیریه کنم. ۲۴. رفتن مدرسه، پیشنهاد عطیه برای رفتن افسانه به خونه شون به منظور یاد دادن کار با موبایل و اینترنت. صحبت افسانه با مادرش، برای پرسیدن علت تغییر دایی که زنگ زدن مامانش به دایی به درخواست خاله کتی بوده. ۲۵. فکر های افسانه با خودش در مورد کتاب زندگینامه امام جواد، اتفاقات بعد از فوت پدرش، نقش هدایت خدا، جایگاه امین و عشق در زندگی اش.
2
0
0
(0/1000)
هنوز نظری ثبت نشده است.
نظرات