یادداشتهای فاطمه سواری (2) فاطمه سواری 1402/1/4 مثل نهنگ نفس تازه می کنم معصومه امیرزاده 4.3 89 کتاب را در شب های طولانی ویار خواندم. رمان از زبان ملیحه روایت می شود. ملیحه یکی از ماست. دختری دغدغه مند و پرتکاپو، با دلی پرسودا و زبانی جسور که حالا ویارهای بارداری او را خانه نشین کرده. چالش ها و گره های رمان غالبا کشاکش و نزاع درونی ملیحه است...چالش های نقش های همسری و مادری... چالش ها و حس هایی که هر کدام از ما خانم ها دست کم نیمی از آن ها را تجربه کرده ایم... خانم امیرزاده از خصوصی ترین بخش رابطه همسری چشم پوشی نکرده و این بخش مهم و موثر را سانسور نکرده؛ در عین حال قلم باحیایی داشته و پرده دری هم نکرده. فقط ای کاش قدری زبان کتاب همگانی تر بود. کاش طوری نوشته شده بود که در ترجمه و جهانی شدن هم موفق باشد و فقط گره های ذهنی مادرانی با طیف فکری خاص را باز نکند... که این گره ها وسعتی جهانی دارد. 1 9 فاطمه سواری 1401/12/28 میک هارته این جا بود باربارا پارک 4.2 25 روایت ساده، روان و غم انگیزی از فقدان... راوی یک نوجوان است و جسارت دارد از حساس هایی بگوید که ما در فقدان تجربه میکنیم؛ احساس های متناقض و گاه حتی خنده دار. اگر خدای نکرده عزیزی از دست داده اید می توانید این کتاب را بخوانید و در طول کتاب بارها سرتان را تکان بدهید و بگویید؛ آره همینه...واقعا همین حس رو داشتم! و احساس کنید یک نفر با شما کاملا همدلی میکند! 0 25