به نام سلام
داستان فراز و نشیب زندگی سیده ماهرخ حسینی بانویی ایرانی است
که از قضا جبر دنیا او را به زندگی در غربت میکشاند.
داستان را که میخواندم هر صفحه بر حیرتم افزوده میکرد .
داستان زنان و جنگ خودمان را زیاد خوانده ام. شیرزنانی که یا در جبهه و یا در پشت جبهه به طرق گوناگون خدمت کرده اند.
ولی آن خود خواسته بود .
ولی ماهرخ داستان مجبور به تحمل زندگی در شرایط جنگی ست.(البته درجایی از داستان به دلخواه خود برمیگردد به سوریه
بخاطر تعهد به زندگی اش.)
در کشوری غریب با آداب و رسوم و فرهنگ متفاوت ، با کسانی که شاید خیلی هم تورا نمیخواهند.
با همسری دور از شرایط دلخواه
با جبهه النصره ، جیش الحر و نیرو های دولت
با چند بچه پشت سرهم
با اتفاقات و شرایطی که وجود یکی از آنها زندگی را برای من دهه هفتادی تلخ و خراب و شاید روبه پایان میبرد .
بسیار متعجب میشدم از خواندن شجاعت های بی پایان آن زن ، دست و دل بازی و مهربانی اش که بعضی اوقات بازی با جانش بود .
از اعتماد و ایمانی که در قلبش به خداوند داشت حسرت خوردم .
از ضعیفی خودم ناراحت شدم.
در کل داستانی جالب و متفاوت بود برای من
و البته مفید
داستان را بیشتر ازین توضیح ندادم ک افشا نشود.
فونت این چاپ کتاب به نسبت ریز بود و ۳۵۰ صفحه آن تقریبا دمار از چشم در می آورد .
یاحق