یادداشتهای Fereshteh (4) Fereshteh 1404/5/4 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 218 این کتاب برای من فقط یه سری جملهی قشنگ نبود، یهجور تراپی بود، درست وقتی که هیچکس حال واقعیم رو نمیفهمید. انگار از دلِ روزمرههام، از خستگیهام، از سکوتهایی که توی دلم جمع شده بود خبر داشت. با هر تکهش، یه کم سبکتر شدم، یه کم بیشتر خودم رو دیدم. وقتی از آدمها خسته بودم، وقتی احساس بیپناهی یا ناامیدی داشتم، این کتاب بهم یادآوری کرد که زندگی هنوزم خوبیایی داره، حتی اگه کوچیک باشن. یادآوری کرد که گاهی کافیه فقط کنار خودم بمونم، قضاوت نکنم، بجنگم نه برای همه، بلکه فقط برای آرامشم. از اون کتابهاست که نمیخونیش تا تموم شه، میخونیش تا آروم شی. تا بدونی هنوزم میشه دل بست، به لحظهها، به مهربونی، حتی به خودت... 0 4 Fereshteh 1404/4/18 دختری که به اعماق دریا افتاد اکسی اوه 2.2 280 ی رمان فانتزی قشنگ.✨ 0 1 Fereshteh 1404/3/19 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 597 کتاب شبهای روشن از اون داستانهایی بود که آروم و بیصدا وارد قلبم شد و تا مدتها از ذهنم بیرون نرفت. فضای شاعرانه، تنهاییِ عمیق شخصیت اصلی، و اون عشق ساده و کوتاهمدتش باعث شد با تمام وجودم باهاش همراه بشم. با اینکه داستان کوتاهه، اما حسهاش بلند و عمیقن. وقتی میخوندمش، انگار داشتم توی خیابونهای ساکت و شبزدهی پترزبورگ قدم میزدم. این کتاب رو واقعاً دوست داشتم... هم بهخاطر صداقت کلماتش هم به خاطر اون اندوه شیرینی که توش بود:) 2 36 Fereshteh 1404/3/19 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 347 کتاب نازنین واقعاً یکی از دوستداشتنیترین چیزایی بود که خوندم. قشنگ، آروم، یهجور خاصی دلنشین. هم عاشقانه بود، هم پر از حس تنهایی، هم پر از اون امیدهای کوچیک و واقعی که آدم توی دل شب تجربهشون میکنه. خیلی راحت باهاش ارتباط گرفتم. حس کردم خیلی جاهاش، انگار حرف دل 0 5