یادداشتهای امیر محمد طایفه (2) امیر محمد طایفه 1404/2/25 اسطوره سیزیف آلبر کامو 3.9 25 " خدایان سیزیف را محکوم کرده بودند که تخته سنگی را بیوقفه تا قلهی کوهی بغلتاند. به قله که میرسید، تخته سنگ با تمامی وزن خود دوباره به پایین میافتاد. خدایان با دلایلی موجه به این نتیجه رسیده بودند که هیچ کیفری بدتر از کار بیهوده و بیامید نیست. " از دیدگاه من، سیزیف، قهرمانی متفاوت از همهی قهرمان هاست؛ قهرمانی که رستگاری خود را نه در پیدا کردن معنا، بلکه در طغیان علیه بیمعنایی میبیند. این عمل شاید در نظر بسیاری چیزی بیشتر از تقلایی دیوانهوار برای ساختن معنایی که مثل هر معنای دیگری دیر یا زود رنگ میبازد نباشد، اما در این طغیان معنا هدف نیست! بلکه همان تلاش برای زندگی کردن در دنیایی که معنایی برای آن ارائه نمیکند به اندازهی کافی معنا بخش خواهد بود. پ.ن : در بین آثاری که از کامو خواندم شاید سنگین ترین بود. به نظرم لازم هست که چند بار خوانده بشه برای تاثیر بیشتر. 0 9 امیر محمد طایفه 1403/9/26 بیگانه آلبر کامو 4.0 264 در سکانسی از فیلم بین ستارهای (interstellar) کوپر از تارس که یه ربات با درک بسیار شبیه به انسان هاست میپرسه : -صداقتت روی چقدر تنظیم شده تارس؟ - ۹۰ درصد -۹۰ درصد؟! -صداقت کامل هیچوقت مدبرانه ترین یا امن ترین راه برای برقراری ارتباط با موجوداتی که احساس دارند نیست! در بیگانه ی آلبر کامو ، مورسو (شخصیت اصلی) به عنوان فردی واقعگرا ظاهر میشه که افکار خودش نسبت به اتفاقاتی که در جریان هست را بیان میکنه؛صداقت شدید اون موانعی مثل ترس،منفعت،قضاوت و... که روی ارتباطات افراد با همدیگه تاثیرگذارند رو به رسمیت نمیشناسه. پایانی که در داستان برای مورسو رقم میخوره بیشتر از اینکه نتیجه ی اعمال اون باشه، نتیجه ی برانگیخته شدن احساسات افراد در مواجهه با واقعیتی هست که بیشتر از اینکه برای اونها ناعادلانه باشه، ناخوشایند هست. مورسو در نظر دیگران یک بیگانه بود.بیگانه ای که به نظرم با خودش بیگانه نیست و شاید این چیزی باشه که هر کسی در زندگی فراموش کرده باشه. 4 42