یادداشتهای مهدی لطفآبادی (196) مهدی لطفآبادی 1402/7/30 The Two Gentlemen of Verona ویلیام شکسپیر 2.5 2 نمایشنامهی خوبی نبود اونقدر... این نشون میده که هر چی شکسپیر نوشته باشه و مهر اون رو خورده باشه نباید کار خیلی خوبی باشه... بیشترین مشکلی که داشتم باهاش این بود که آخر نمایشنامه همه چیز در دو سه صفحه جمعبندی شد و همه چی به خیر و خوشی تموم شد (که البته مشخصهی اصلی کمدیهای کلاسیکه) اما انتظار داشتم روند منطقیای داشته باشه نه اینکه توی دو یا سه دیالوگ به راحتی همه چیز درست بشه... البته شاید من بدبینانه خوندم. 0 1 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 Cymbeline ویلیام شکسپیر 4.0 1 واقعاً نفهمیدم چرا به این اثر میگن تراژدی! 0 1 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 The Picture of Dorian Gray اسکار وایلد 4.6 1 رگههایی از رمانهای داستایوفسکی توش هست که لذتبخشش میکنه! 0 1 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 The Libation Bearers (Oresteia, #2) جلد 2 آیسخلوس 2.5 1 این کتاب دومین کتاب از سه گانهی اورستیای آیسخولوسه و داستانش کاملاً با داستان الکترای اوریپید (و احتمالاً الکترای سوفوکل... چون که هنوز اون رو نخوندم.) برابری میکنه. تنها تفاوتی که داره اینه که اوریپید داستان رو براساس رخدادهایی که برای دختر آگاممنون، الکترا اتفاق میفته تعریف میکنه اما آیسخولوس بیشتر به برادرش، اورستوس میپردازه. به طور کلی هم نمایشنامهی اوریپید بسیار چفت و بستدارتر و قشنگتره، البته باز هم میگم آیسخولوس اولین درامنویس بزرگ تاریخ جهانه که ما اثری ازش در دست داریم و مطمئناً در حال آزمون و خطاهای خودشون بودند. جدای از همهی اینا، عمر آقای عبدالله کوثری دراز باشه و همیشه در سلامتی به سر ببرند و ترجمههای زیبا بکنند تا ما لذت ببریم. 0 0 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 Eumenides (Oresteia, #3) جلد 3 آیسخلوس 3.0 1 دربارهی آیسخولوس تو دو نمایشنامهی قبلی سه گانهی اورستیا صحبت کردم. این نمایشنامه که عبدالله کوثری به اسم «الاهگان انتقام» ترجمهش کرده، فکر کنم قدیمیترین نسخهی موجود یه درام دادگاهیه... اگه قدیمیتر از این داشته باشیم من تا حالا باهاش برخورد نداشتم. اما چیزی که من رو گیج کرد اینه که این نمایشنامه با پایان خوش و شیرینش آیا تو دستهی تراژدی قرار میگیره؟ 0 0 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 تعلیم ریتا ویلی راسل 5.0 2 کم پیش میاد بعد خوندن یک متن دچار نئشگی حاکی از داستان بشم اما امروز واقعاً این حس بهم دست داد... امروز تو مترو داشتم این نمایشنامه رو میخوندم و وقتی به ایستگاه رسیدم به قدری مجذوب متن بودم که رو نیمکتهای ایستگاه نشستم و تا آخر نمایشنامه رو خوندم... چقدر میشه یه نمایشنامه خوب باشه! انقدر این نمایشنامه به دلم نشسته که دوست ندارم از لحاظ فنی بهش نگاه کنم اما به خاطر پروژه دانشگاه مجبور به این کار هستم. دو روز پیش که شروع به خوندن نمایشنامه کردم شخصیت ریتا به شدت به دلم نشست... یه دختر خاکی، شیطون، شیفتهی اینکه کسی بشه واسه خودش و تقریباً عامه! از اون طرف فرانک یه استاد بدعنق الکلی و بیحوصله بود... اما به جرأت میتونم بگم از پردهی دوم فرانک تبدیل به شخصیت محبوب من شد... بعد از خوندن این نمایشنامه خوشحالم که به دور و بر خودم نگاه میکنم و یه فرانک و یه ریتا تو زندگیم پیدا میکنم. 0 1 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 سه نمایشنامه ی عروسکی بهرام بیضایی 4.0 1 چه هنری داره بیضایی و چه سطحی! توی اولین نمایشنامهاش هم کاملاً دایرهی واژگانی فوقالعادهش مشخصه و خیلی خوب میتونه محیطی که میخواد ترسیم کنه رو با واژگان به خوردمون بده! جدای از خود متن تو ویکیپدیا و ریویوی دوستان خوندم که فیلمی از این نمایشنامهها موجوده که من پیدا نکردم! یعنی میشه کسی داشته باشه و به من هم لینک بده! 0 1 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 هدا گابلر هنریک ایبسن 4.0 4 نمایشنامهی هدا گابلر آخرین نمایشنامهی ایبسن در سیر نمایشنامههای رئالیستی-ناتورالیستیشه و بعد از اون به نمایشنامههایی مدرنتر و با به قول بهزاد قادری هنر ناب میرسه. که مشخصهی ظاهری نمایشنامههای گروه اول حضور در یک خانه و یک صحنهی مشترکه (که از تئاتر ایبسن و استریندبرگ وارد سینمای صامت آلمان و بعدها سینمای برگمان میشه و به کامرشپیل شهرت پیدا میکنه)... با اینکه تعاریف زیادی از نمایشنامههای متأخر ایبسن میشه اما من علاقهی زیادی به آثار «هنر ناب» ایبسن ندارم... نمیدونم چرا... شاید به خاطر این که من ایبسن رو با خانهی عروسک و اشباح شناختم و انتظار چنین نمایشنامههایی ازش دارم... و یا شاید به خاطر اینکه به عنوان یه دانشجوی تئاتر از لحاظ فنی علاقهای به تغییر صحنه در نمایش ندارم و یا خیلی علل دیگه! به هر حال پس از مدتها یه کار رئالیستی-ناتورالیستی از ایبسن خوندم که سر شوقم آورد... و چقدر عجیب بود این شخصیت هدا گابلر!!! 0 0 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 گوریل پشمالو یوجین گلدستون اونیل 4.2 9 این دومین نمایشنامهای بود که از اونیل میخوندم و متأسفانه به دلم ننشست. میدونم اونیل نمایشنامهنویس قهاریه و زبردسته و غیره اما من نه امپراتور جونز رو دوست داشتم نه این نمایشنامه رو. البته بیشترش برمیگرده به سلایق من. مثلاً من دوست دارم نمایشنامه صحنههای محدود و مکانهای کمتعدادی داشته باشه... در واقع به نظرم چیزی که نمایشنامه و فیلمنامه رو از رمان و سریال جدا میکنه موجز بودنش در تمام سطوحه و تا جایی که تو این دوتا دیدم اونیل هر صحنهاش تو یه مکان جدید اتفاق میافته. چیز دیگهای که به سلیقهی من خوش نمیاد اینه که اثر حرفش رو اقلاً در یکی از سطوح فریاد بزنه مخصوصاً در بحثهای سیاسی و فلسفی. مطمئناً لایههای زیرین دیگهای از لحاظ جامعهشناسی داره اما من از رک بودن اثر خوشم نمیاد. شاید از اونیل باز هم چیزی بخونم و شاید زمان دیگهای از اونیل خوشم بیاد. 0 7 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 دن کیشوت (دوره دو جلدی) میگل د. سروانتس 4.2 14 دون کیشوت به اولین رمان مدرن اروپایی معروفه و خیلی جالبه اولین رمان مدرن دراصل یه پارودی هم هست و یک اثر پیشین رو هجو کرده! دون کیشوت همونطور که تو داستان کاملاً مشخصه و حتی در آخرش از جانب مؤلف مستقیم بیان میشه نقیضهای بر داستانهای پهلوانی و شوالیههای دنیاگرده که گویا در اسپانیا ( و شاید اروپا)ی قرن شانزدهم و هفدهم کتابهای پرخوانندهای بودند. به همین دلیل فکر میکنم کتاب دون کیشوت قابلیت اقتباسهای مدرنی رو داره که به موضوع تأثیرات مخرب رسانه (که اصولاً یه مفهوم پستمدرن و فوکویی هست) میپردازه! دون کیشوت یه شخصیت اشرافیه که تحت تأثیر همین کتابها که داستانهاشون در سالهایی دور اتفاق میافته، تصمیم میگیره برای اصلاح جامعه و جهان و کمک به نیازمندان و ضعفا به یک پهلوان و شوالیه تبدیل بشه و تو این راه سانچو پانزا هم به عنوان مهتر با خودش همراه میکنه! جلد اول از داستان میتونه کاملاً شیفتهتون کنه! داستان خیلی سریع و پرماجرا پیش میره! هر دفعه که دون کیشوت به ماجرای جدیدی برمیخوره شما بیصبرانه منتظر واکنش اطرافیان در برابر رفتارهای عجیبش هستید. همینطور داستانهایی خارج از دنیای دونکیشوت هم نقل میشه که هم میتونه جذاب باشه و هم میتونه یه جورایی به تجربیات نویسنده برگرده (البته اگه من اشتباه نکنم و ماجرای اسیر تو جلد نخست ارتباطی هرچند کوچیک با اسارت پنج سالهی خود سروانتس داشته باشه و جالبه که هر دو اسارت تو آفریقا رخ داده). اما جلد دوم اون طراوت داستانی رو نداره. هر چند هنوز هم جذابه اما از اونجایی که از واکنشها خبر دارید دیگه غافلگیر نمیشید. سروانتس در قالب داستان به نویسندهی خیالی عربی اشاره میکنه که انگار اونه که داستان دون کیشوت رو از واقعیتی مستند روایت میکنه. از اونجایی که بین کتاب اول و دوم ده سال وقفه میفته و از قضا انقدر کتاب اول موفق بوده که نویسنده تو پایان جلد دوم از تأثیر کتابش تو جامعه حرف میزنه، نویسندگان زیادی دست به نوشتن جلد دوم قبل از سروانتس میزنند (که الآن بهش میگن “fan fiction”) اما گویا اثرشون جالب از آب درنمیاد و تو فصلهای پایانی سروانتس ازشون گلایه هم میکنه! به هر حال تجربهی خوندن دون کیشوت جذابه و تکرار نشدنی! البته باید توجه کنید که این رمان از اولین تجربههای نوع خودشه و نباید ازش شخصیتپردازیهای داستایفسکی و تکنیکهای پیچیده رماننویسی رو انتظار داشته باشید، هر چند که به نظرم دون کیشوت و سانچو پانزا شخصیتپردازی قابل قبولی دارند اما بقیه شخصیتها غالباً تکبعدی و سادهاند. پینوشت: از اونجایی که یکی از علایق من بررسی کردن نسخههاست بد نیست بگم شاید به درد کسی خورد! این کتاب یه بار با اسم دون کیشوت توسط محمد قاضی از زبان فرانسه ترجمه شده که در گذشته انتشارات نیل و الآن ثالث چاپ میکنه! یه بار هم به اسم دون کیخوته از زبان اسپانیایی مستقیماً توسط کیومرث پارسای ترجمه شده و انتشارات روزگار چاپ کرده! اگه اهل کتاب باشید میدونید ترجمهی قاضی از لحاظ شیوایی یه همیشه جز بهترینهاست اما یه مشکل داره، اون هم اینه که نامها با لهجهی فرانسوی نوشته شده! یعنی دون کیخوته و سانچوی اسپانیایی به دون کیشوت و سانکو! تبدیل شدند! با این حال ترجمهی قاضی به نظرم خیلی بهتره و میتونید با یه سرچ ساده فونتیک اسمها رو از اینترنت پیدا کنید! 0 5 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 Measure for Measure (The New Cambridge Shakespeare) ویلیام شکسپیر 3.0 1 تو همه کمدیهای شکسپیر شخصیتهایی هستند که به جای یه نفر دیگه ظاهر میشن و کسی نمیفهمه که همیشه برای من عجیب بود... اما تو این نمایشنامه یک نفر به قصد مجامعت با دختری با دختر دیگهای همبستر میشه و متوجه نمیشه! این دیگه خیلی عجیب بود. 0 0 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 The Merry Wives of Windsor ویلیام شکسپیر 2.0 1 دوست نداشتم. اصلاً بعضی بخشهاش مثل سؤال پرسیدن اوانز از بچهها یا دزدیده شدن اسبهای میزبان گاتر تأثیری تو داستان اصلی نداشت. 0 0 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 ارثیه باد رابرت ادوین لی 2.7 1 من اطلاع نداشتم اما از ریویوی مردم آمریکا به نظر میرسه این محاکمه یه محاکمه مشهور در سال ۱۹۲۵ تو آمریکاست که نظریهی داروین رو در برابر مذهب قرار میده. چیزی که هنوز تو کشور ما برای طیف مذهبی حل نشده است. از این نظر نمایشنامهی جالبیه. اما از بعد فنی بخوایم نگاه کنیم یکی از عواملی که نمایشنامه رو از متون روایی جدا میکنه نبود راویه... در صورتی که نویسندهها تو دستور صحنهها به حدی در روایت دخالت میکنند که حتی حس شخصیتها رو نمایش میدن... به همین خاطر دستور صحنههای طولانی و بیمصرف باعث خستگی میشه. 0 0 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 Oedipus at Colonus (The Theban Plays, #2) جلد 2 سوفوکلس 4.3 1 خوب بود اما نه مثل ادیپ شهریار! در حد خودش خوب بود. 0 0 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 داستان شورانگیز بازرگان وندیکی : تاجر ونیزی ویلیام شکسپیر 3.8 4 جالبه با اینکه کتاب ترجمهش مال صد سال و اندی پیشه اما جز دو سه جا مشکل دیگهای حس نکردمو 0 0 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 روزنکرانتز و گیلدنسترن مرده اند تام استاپارد 3.0 1 من هم تو نمایشنامهی هملت همیشه به نقش این دو نفر فکر میکردم... همیشه اعتقاد داشتم بود و نبود این دو نفر تغییری تو روند نمایشنامه به وجود نمیاره و مرگشون هم یه واکنش شدید بوده. تو فیلم هملت به کارگردانی لارنس الیویه هم هر چند بسیار وفادارانهست این دو نفر از داستان حذف شدن... خوشحالم دیدم فقط من چنین حسی نداشتم و این نمایشنامه رو خوندم. 0 0 مهدی لطفآبادی 1402/7/30 Titus Andronicus ویلیام شکسپیر 4.0 1 این نمایشنامه ۱۰ تا مرگ داره... سه تا دست بریده و یک زبان بریده... و به این ترتیب اولین نمایشنامه شکسپیر خشنترین نمایشنامهش لقب میگیره... البته نمایشنامهی تیتوس اندرونیکوس به اندازهی بقیه نمایشنامههای معروف شکسپیر پر از ماجرا و با ریتم بالاست. 0 0 مهدی لطفآبادی 1402/4/26 داستانهای شکسپیر: شب دوازدهم یا آنچه شما بخواهید چارلز لمب 4.0 1 بهترین کمدیای که از شکسپیر خوندم تا الآن این نمایشنامه است. ساختار منظم و قویای داشت با اینکه ایده همون ایدهی جابجایی افراد بود. 0 0 مهدی لطفآبادی 1402/4/26 هر طور که بخواهید ویلیام شکسپیر 4.4 2 خیلی معمولی. 0 0 مهدی لطفآبادی 1402/4/26 جولیوس قیصر ویلیام شکسپیر 3.9 1 اولین کتابی که تو سال ۹۸ و درست روز اول فروردین خوندم، یه تراژدی فوقالعاده بود. درواقع شخصیتها به حدی خاکستری بودند (اون هم در قرن شونزدهم) که اونقدر راحت نبود که تصمیم بگیری منطقی طرفدار کدوم گروه باشی و در عین حال با بروتوس همدلی میکنی. و چقدر جالب قدرت سخنرانی سیاستمداران روی مردم رو نشون میده، طوری که کارهای مدرنی که به این فلسفه رسیدند نمیتونند به این وضوح نشونش بدن و این قدرت شکسپیره. نکتهی جالب تکنیکی شکسپیر اینه که صحنههایی هم که جولیوس حضور داره برای نمایش قدرت و ابهتش صحنه پر از بازیگر میشه اما صحنههایی که بروتوس و کسیوس محنتزده رو نشون میده بازیگرها به طور محسوسی کم میشن. خیلی توصیه میشه به خوندن. 0 7