یادداشتهای سیدامیر اسلامی نژاد (4)
7 روز پیش
4.3
272
چون قدم زدن در شبی سرد و برفی، تاریکی بر تمام فضای داستان سایه افکنده است. چون پرسه زدن در قبرستانی متروک یا شهری پس از ویرانی که بر خرابههایش هم گرد فراموشی نشستهاست. چون خانهای که روزگاری پر از سروصدا بوده و اکنون مخروبهای سرد و ساکت است. «سمفونی مردگان» داستان مرگ رویاهاست. ذوق شاعرانهی «آیدین» یا عشق کور «آیدا» هرگز به ثمر میرسند و در تاریکی غلیظ این شهر گم میشوند. «آیدا» دختری است که در آشپزخانهی پدر پوسیده و با رویای خوشبختی به خانهی شوهر رفته است. «آیدین» قل دیگر آیدا هم پسری است که کتابهایش در حیاط پدری دود شده و با رویای شاعری از خانهی پدر رفتهاست. اما هردو رویاهایشان را گم کردند و در تاریکی غلیظ داستان گم شدند. «سمفونی مردگان» داستان آرزوهایی است که از یاد رفتند و رویاهایی که غبار دلمردگی بر آنها نشست و فراموش شدند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0