یادداشت‌های حـآنـیـه؛ (3)

          «دومین کتاب چالش کتابخوانی متفاوت پارت سوم»  «ببخشید ترتیب رو بهم زدم😅» 
انجمن ارواح غمگین از اون کتاباست که وقتی می‌خونیش، انگار نویسنده رفته توی ذهنت و دقیق همون حسایی رو کشیده که شاید هیچ‌وقت نتونستی بگی. داستانش با یه روح خجالتی شروع میشه، یکی که وسط یه مهمونی شلوغ، بین صدای خنده و حرف آدم‌ها، حس می‌کنه هیچ‌کس حتی وجودش رو نمی‌بینه. اون حس سنگینی که باعث میشه دلت بخواد فقط یه گوشه باشی و دیده نشی.
اما اتفاق خوب وقتی میفته که با یه روح دیگه روبه‌رو میشه؛ کسی که نگاهش پر از همون خستگی و تنهایی آشناست. انگار هر دو از همون جنسی هستن. کم‌کم شروع می‌کنن به حرف زدن، خندیدن، و حتی سکوت‌هایی که پر از آرامشه. این سکوت‌ها مثل وقتی‌ان که کنار یه آدمِ امن نشستی و لازم نیست برای پر کردنش، حرف الکی بزنی.
تصویرهای کتاب سیاه‌وسفیدن، ولی این بی‌رنگی قشنگه؛ چون همه‌ی تمرکز میره روی حالت صورت‌ها، روی چشم‌ها و اون حس‌های کوچیک که از لابه‌لای خط‌ها بیرون میاد.
آخرش که کتاب رو می‌بندی، یه حس گرم و آشنا باهات می‌مونه. حس پیدا کردن کسی که بدون قضاوت کردن، فقط می‌فهمه چی توی دلت می‌گذره. انگار داستان، دستت رو گرفته و توی گوشِت گفته: تو تنها نیستی… منم همین‌جا هستم.
        

12

        «کتاب اول چالش کتابخوانی متفاوت پارت سوم:» 
خب این اولین نقد منه پس امیدوارم خوشتون بیاد. 🤍
 سوتفاهم داستانی تلخ و ناراحت‌کننده درباره‌ی یک خانواده است. نویسنده، آلبر کامو، در این 
نمایشنامه نشان می‌دهد که چطور نگفتن یک حقیقت ساده می‌تواند باعث یک اتفاق خیلی بد شود.
در این داستان، مردی به اسم ژان بعد از سال‌ها به خانه‌ی مادر و خواهرش برمی‌گردد، ولی خودش را معرفی نمی‌کند. او فقط می‌خواهد به آن‌ها کمک کند، بدون این‌که بگوید چه کسی است. مادر و خواهرش هم او را نمی‌شناسند و فکر می‌کنند یک مرد پولدار است. چون وضعیت مالی خوبی ندارند، تصمیم می‌گیرند او را بکشند تا پولش را بردارند. بعد از این‌که این کار را می‌کنند، متوجه می‌شوند که او پسر خانواده بوده است.
داستان خیلی ساده شروع می‌شود، ولی کم‌کم سنگین و ناراحت‌کننده می‌شود. چیزی که این کتاب را خاص می‌کند، همین سادگی و اتفاقی است که می‌توانست خیلی راحت جلویش گرفته شود. اگر ژان فقط یک جمله می‌گفت و خودش را معرفی می‌کرد، هیچ‌کدام از این اتفاق‌ها نمی‌افتاد.
موضوع اصلی کتاب، نداشتن گفت‌وگو و پنهان کردن حقیقت است. نویسنده نشان می‌دهد که بعضی وقت‌ها، نگفتن یک چیز مهم، می‌تواند خیلی خطرناک‌تر از گفتنش باشد. خانواده‌ای که می‌توانست دوباره کنار هم باشد، فقط به‌خاطر یک سوءتفاهم از هم پاشیده می‌شود.
من فکر می‌کنم این کتاب باعث می‌شود بیشتر به رابطه‌ها و حرف‌هایی که نمی‌زنیم فکر کنیم. شاید خیلی از اتفاق‌های بد، فقط با یک گفت‌وگوی ساده، هیچ‌وقت نمی‌افتادند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

45