یادداشتهای نْوشآفَرینْ؛ (3) نْوشآفَرینْ؛ 1403/10/4 به امید دل بستم لان کالی 4.4 83 کتاب دوستداشتنی اما دردناک. اولین چیزی که این کتاب رو توی قلبِ شاید نصفه نیمم نگه میداره ، اینه که حواسم به ستارههام باشه. قبلاً از ترند زخم خورده بودم و به همین دلیل قصد نداشتم کتاب رو بخرم ؛ ولی خب ، مگه میتونم اعتیاد و اشتیاقم رو کنترل کنم؟ زمانی که کتاب رو پیدا کردم سر از پا نمیشناختم. سریع شروع کردم به خوندن و حتی با اینکه ، وسط امتحانات بودم دست از خوندنش نکشیدم. و با خوندن هر صفحه بااین کتاب پیوند خوردم ؛ مثل همه کتابهای دیگه. با این تفاوت که اینبار دردها رو حس میکردم. خب حقیقتش اینه واقعا قشنگ بود. کارکترها رو درک میکردم. با راویِ داستان یکی شدم ، همراه باهاش اشک ریختم با دیدن هیکاری به وجد اومدم و عاشق شدم ؛ و بیشتر از همه ، باهاش ترسیدم و ترس هاش رو از اعماق وجودم درک کردم. ولی خب .. موجود مشکوکی بود برام ، چون توضیحات کاملی از خودش نداده بود . با این حال باز هم دوست داشتنی بود و زمانی که به چند صفحه آخر کتاب رسیدم ، قلبم به درد اومد. لحظات خیلی قشنگی رو باهاش تجربه کردم ولی امکان اینکه بخوام کسی رو به خوندنش مجاب کنم کمه . ولی این به این معنا نیست که کتاب ارزش وقت گذاشتن رو نداره! البته اگر کتاب رو کمی خونده باشه ، فکر نکنم بخواد دست از خوندن بکشه. داستان جذاب و زیبایی داشت ولی افسردگی بعدش مدتها همراه خواننده میمونه. و همیشه آرزوی داشتن فهرست دستاوردها رو خواهم داشت. 0 0 نْوشآفَرینْ؛ 1403/8/9 دشمن پنهان آگاتا کریستی 4.3 4 قلم آگاتا کریستی (میلر) دیوانهم میکنه. شیوه تلفیق جنایت و عشق باهم خیلی جذاب بود. اما از اونجایی که جنایی هاش چهار هیچ جلو تر از بقبه نوشته هاشن ، بخش عاشاقنه کتاب باز به پای جناییش نمیرسید. طوری که داستان جلو میره کامل میشه با شخصیت ها پیش رفت و البته به عنوان یک کارآگاه نظر داد. و بخش های آخر کتاب که واقعا خیلی خوب بود. 0 0 نْوشآفَرینْ؛ 1403/6/4 از طرف آبری، با عشق سوزان ام. لافلور 4.5 14 دومین کتابی که با چاشنی اشک خوندمش... 0 6